۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نويسنده بعد از ذكر مقدمهاى در باب تقسيم كلمه و بيان انواع آن، به بيان موضوع اصلى كتاب كه همان(تصريف) كلمات است پرداخته و در اينباره مىنويسد: | نويسنده بعد از ذكر مقدمهاى در باب تقسيم كلمه و بيان انواع آن، به بيان موضوع اصلى كتاب كه همان(تصريف) كلمات است پرداخته و در اينباره مىنويسد: | ||
#با توجه به اينكه بيشتر كلمات در زبان عربى داراى سه حرف مىباشند، از اينرو دانشمندان علم صرف، كلمات را داراى يك اصل و ريشه (سه حرفى) معرفى نموده و آن سه حرف را (فاء، عين، لام) نامگذارى كردهاند. پس وزن كلمهاى مانند: (قَمَر) را (فَعَل) و وزن كلمهاى مانند: (حِمل) را (فِعل) قرار دادهاند. بنابراين، حرف اول كلمه را (فاءالفعل)، حرف دوم آن را (عينالفعل) و حرف سوم را (لامالفعل) نام نهادهاند. | |||
#اگر كلمهاى داراى بيش از سه حرف بود، اين نيز داراى چند وجه مىباشد: | |||
#:أ: علت اين زيادت، خود(وضع) كلمه است كه بر چهار و يا پنج و يا بيش از آن وضع گرديده شده است. كه در اين صورت، به تعداد هريك از حروفى كه بر وزن اصلى اضافه گرديده است، يك(لام) بر وزن الفعل افزوده مىشود. بنابراين، وزن الفعل كلمهاى مانند: (دَحرَجَ: فَعلَلَ) و وزن الفعل كلمهاى مانند: (جَحمَرِش: فَعلَلِل) است. | |||
#:ب: در صورتى كه علت زيادت حرفى، تكرار يكى از حروف اصلى كلمه ثلاثى باشد، يكى از حروف وزن الفعل كه در برابر آن حرف است تكرار مىشود. مانند(قدَّمَ) كه وزنالفعل آن: (فَعَّل) مىباشد. | |||
أ: علت اين زيادت، خود(وضع) كلمه است كه بر چهار و يا پنج و يا بيش از آن وضع گرديده شده است. كه در اين صورت، به تعداد هريك از حروفى كه بر وزن اصلى اضافه گرديده است، يك(لام) بر وزن الفعل افزوده مىشود. بنابراين، وزن الفعل كلمهاى مانند: (دَحرَجَ: فَعلَلَ) و وزن الفعل كلمهاى مانند: (جَحمَرِش: فَعلَلِل) است. | #:ج: در صورتى كه زيادت حرف، به علت زائد بودن يك يا چند حرف از حروف(سألتمونيها) كه مجموعهاى از حروف زائد است- باشد، حروف اصلى كلمه، در مقابل حروف اصلى(وزنالفعل) قرار مىگيرند و حروف زائد، در(وزنالفعل) تكرار مىشوند. همانند: (قائم: فاعل) و(تقدَّمَ: تفَعَّلَ) و(إستَخرَجَ: إستَفعَلَ) و(مُجتَهِد: مُفتَعِل). | ||
#:د: اگر حرف زائد به جاى حرف(ط) باب(افتعال) باشد در اين صورت، مطابق با اصل و ريشه كلمه مورد تلفظ قرار مىگيرد. همانند: (إضطَرَبَ) كه وزنالفعل آن(إفتَعَل) مىباشد، گرچه رضى-الدين استرآبادى، نظر بر اين دارد كه مىتوان آن را (إفطَعَلَ) تلفظ نمود. | |||
ب: در صورتى كه علت زيادت حرفى، تكرار يكى از حروف اصلى كلمه ثلاثى باشد، يكى از حروف وزن الفعل كه در برابر آن حرف است تكرار مىشود. مانند(قدَّمَ) كه وزنالفعل آن: (فَعَّل) مىباشد. | #در حالتى كه حرفى از حروف اصلى كلمه حذف شود، در مقابل آن نيز حرفى از حروف وزن الفعل حذف مىگردد. همانند: (قاضٍ: فاعٍ) و(عِدَۀ: عِلَۀ). | ||
#در صورتى كه در كلمه اصلى، قلب انجام شود، تأثير خود را بر وزن الفعل نيز خواهد گذاشت. همانند: (جاه: عَفَل) كه (عينالفعل) بر(فاءالفعل) مقدم شده است. | |||
ج: در صورتى كه زيادت حرف، به علت زائد بودن يك يا چند حرف از حروف(سألتمونيها) كه مجموعهاى از حروف زائد است- باشد، حروف اصلى كلمه، در مقابل حروف اصلى(وزنالفعل) قرار مىگيرند و حروف زائد، در(وزنالفعل) تكرار مىشوند. همانند: (قائم: فاعل) و(تقدَّمَ: تفَعَّلَ) و(إستَخرَجَ: إستَفعَلَ) و(مُجتَهِد: مُفتَعِل). | |||
د: اگر حرف زائد به جاى حرف(ط) باب(افتعال) باشد در اين صورت، مطابق با اصل و ريشه كلمه مورد تلفظ قرار مىگيرد. همانند: (إضطَرَبَ) كه وزنالفعل آن(إفتَعَل) مىباشد، گرچه رضى-الدين استرآبادى، نظر بر اين دارد كه مىتوان آن را (إفطَعَلَ) تلفظ نمود. | |||
آشنايى با علامتهاى پنجگانه اسم ثلاثى، بخش دوم اين باب را تشكيل مىدهد، كه به ترتيب عبارتند از: | آشنايى با علامتهاى پنجگانه اسم ثلاثى، بخش دوم اين باب را تشكيل مىدهد، كه به ترتيب عبارتند از: | ||
#اشتقاق. | |||
#اگر اسم مورد (اعلال) قرار گيرد، مىتوان آن را به صورت اسم صحيح تلفظ نمود. همانند فعل(معتل): (أيِسَ) كه مىتوان آن را به صورت يك فعل (صحيح) خواند در صورتى كه سببِ (صحيح خواندن) آن فعل، همانند تحريك حرف (ى) و مفتوح نمودن ماقبل آن، وجود داشته باشد. بنابراين، مىتوان فعل معتل(أيِسَ) را (يَئسَ) تلفظ نمود. | |||
#ندرت استعمال. | |||
#در صورت عدم مقلوب نمودن كلمه، همزهاى بر(فاء الفعل) و همزهاى ديگر بر روى(لام الفعل) قرار مىگيرد. اين قاعده بيشتر بر روى اسم فاعل أجوف مهموز اللام (مانند: جاء و شاء) جارى مىشود. | |||
#بايد بتوان بدون سبب و علت مقتضى، اسم غير مقلوب را غير منصرف نمود. | |||
تقسيمات (فعل)، باب ديگرى از كتاب مىباشد كه خود نيز بر چند دسته است: | تقسيمات (فعل)، باب ديگرى از كتاب مىباشد كه خود نيز بر چند دسته است: | ||
#تقسيم (فعل) به: ماضى، مضارع و امر و توضيح علامتهاى هر كدام از آنها. | |||
#صحيح و معتل. | |||
#مجرد و مزيد. | |||
#جامد و متصرف (غيرجامد). | |||
#فعل به لازم و متعدى | |||
فعل متعدى: به فعلى اطلاق مىشود كه فاعل آن داراى مفعولبه باشد. نويسنده در ادامه اين بحث، فعل متعدى را داراى سه دسته معرفى مىنمايد، كه به ترتيب عبارتند از متعدى به يك مفعول، به دو مفعول و به سه مفعول. | فعل متعدى: به فعلى اطلاق مىشود كه فاعل آن داراى مفعولبه باشد. نويسنده در ادامه اين بحث، فعل متعدى را داراى سه دسته معرفى مىنمايد، كه به ترتيب عبارتند از متعدى به يك مفعول، به دو مفعول و به سه مفعول. | ||
خط ۹۵: | خط ۸۰: | ||
نويسنده در ادامه، به عواملى اشاره مىنمايد كه به وسيله آنها، يك فعل لازم به فعل متعدى تبديل مىشود كه برخى از آنها عبارتند از: | نويسنده در ادامه، به عواملى اشاره مىنمايد كه به وسيله آنها، يك فعل لازم به فعل متعدى تبديل مىشود كه برخى از آنها عبارتند از: | ||
#مضاعف نمودن فعل، همانند: فَرَّحتُ زيدا. | |||
#افزودن (الف باب مفاعله) به فعل، همچون: جالَسَ زيدٌ العُلَماءَ. | |||
#اضافه نمودن حرف جر به فعل لازم، همچون: ذَهبتُ بِعَلى. | |||
سپس مؤلف به اين نكته اشاره مىنمايد كه متعدى كردن افعال، تابع قاعده خاصى نبوده و بيشتر، حالت سماعى دارد و همانگونه كه فعل لازم امكان متعدى شدن را دارا مىباشد، فعل متعدى نيز با توجه به عواملى مىتواند به فعل لازم تبديل گردد. | سپس مؤلف به اين نكته اشاره مىنمايد كه متعدى كردن افعال، تابع قاعده خاصى نبوده و بيشتر، حالت سماعى دارد و همانگونه كه فعل لازم امكان متعدى شدن را دارا مىباشد، فعل متعدى نيز با توجه به عواملى مىتواند به فعل لازم تبديل گردد. |
ویرایش