۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR02221J1.jpg|بندانگشتی|تاریخ سیستان]] | [[پرونده:NUR02221J1.jpg|بندانگشتی|تاریخ سیستان]] | ||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | ||
|+ | |+ | ||
|- | |- | ||
! نام کتاب!! data-type= | ! نام کتاب!! data-type="bookName" |تاریخ سیستان | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر کتاب | |نام های دیگر کتاب | ||
|data-type= | | data-type="otherBookNames" |Tārikh-e Sistān | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
|data-type= | | data-type="authors" |[[مؤلف ناشناخته (قرن 5 ق)]] (نويسنده) | ||
[[بهار، محمدتقی]] (محقق) | [[بهار، محمدتقی]] (محقق) | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type= | | data-type="language" |فارسی | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
|data-type= | | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |DSR 2029 /ی85 ت2 | ||
|- | |- | ||
|موضوع | |موضوع | ||
|data-type= | | data-type="subject" |سیستان - تاریخ | ||
نثر فارسی - قرن 5ق. | نثر فارسی - قرن 5ق. | ||
|- | |- | ||
|ناشر | |ناشر | ||
|data-type= | | data-type="publisher" |پديده خاور | ||
|- | |- | ||
|مکان نشر | |مکان نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishPlace" |تهران - ایران | ||
|- | |- | ||
|سال نشر | |سال نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishYear" | 1366 هـ.ش | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type= | | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE2221AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''تاريخ سيستان''' عنوانى كه مصحح گرانقدر كتاب مرحوم ملك الشعراء بهار براى آن برگزيده است در صورتی که همانگونه كه خود يادآور شده در متن كتاب نامى از عنوان آن برده نشده است. تنها نسخه خطى كه از اين كتاب بدست آمده متعلق است به قبل از سال 864 هجرى قمرى كه آن خود از روى نسخه قديمترى نوشته شده است. شرح وقايع كتاب «تاريخ سيستان» تا سال 725 هجرى خاتمه مىيابد و متاسفانه مؤلف يا مؤلفان آن ناشناختهاند تنها از شواهد امر اينطور پيداست كه اين تاريخ را دو يا سه نفر به نوبت نوشتهاند. مصحح كتاب با استفاده از كتاب «احياء الملوك» تأليف شاه حسين بن ملك غياثالدين محمد كه در اوايل قرن يازدهم هجرى (سال 1028) تأليف گرديده و شواهد ديگر نتيجه گيرى مىكند كه مؤلف «تاريخ سيستان» مولانا شمسالدين محمد موالى بوده كه وقايع را تا زمان تاجالدين ابوالفضل به سال 444 يا 488 به رشته تحرير درآورده است كه اين زمان مصادف است با اوايل عهد تسلط سلاجقه و شخص ديگرى بنام محمود بن يوسف اصفهانى بار ديگر آن تاريخ را از 465 تا سال 725 هجرى بطريق اختصار بيان كرده است. <ref>تاريخ سيستان، تصحيح ملك الشعراء بهار، انتشارات پديده «خاور»، چاپ دوم، آبان ماه 1366، مقدم-و</ref> | '''تاريخ سيستان''' عنوانى كه مصحح گرانقدر كتاب [[بهار، محمدتقی|مرحوم ملك الشعراء بهار]] براى آن برگزيده است در صورتی که همانگونه كه خود يادآور شده در متن كتاب نامى از عنوان آن برده نشده است. تنها نسخه خطى كه از اين كتاب بدست آمده متعلق است به قبل از سال 864 هجرى قمرى كه آن خود از روى نسخه قديمترى نوشته شده است. شرح وقايع كتاب «تاريخ سيستان» تا سال 725 هجرى خاتمه مىيابد و متاسفانه مؤلف يا مؤلفان آن ناشناختهاند تنها از شواهد امر اينطور پيداست كه اين تاريخ را دو يا سه نفر به نوبت نوشتهاند. مصحح كتاب با استفاده از كتاب «احياء الملوك» تأليف شاه حسين بن ملك غياثالدين محمد كه در اوايل قرن يازدهم هجرى (سال 1028) تأليف گرديده و شواهد ديگر نتيجه گيرى مىكند كه مؤلف «تاريخ سيستان» مولانا شمسالدين محمد موالى بوده كه وقايع را تا زمان تاجالدين ابوالفضل به سال 444 يا 488 به رشته تحرير درآورده است كه اين زمان مصادف است با اوايل عهد تسلط سلاجقه و شخص ديگرى بنام محمود بن يوسف اصفهانى بار ديگر آن تاريخ را از 465 تا سال 725 هجرى بطريق اختصار بيان كرده است. <ref>تاريخ سيستان، تصحيح ملك الشعراء بهار، انتشارات پديده «خاور»، چاپ دوم، آبان ماه 1366، مقدم-و</ref> | ||
در تدوين كتاب از مآخذ قديمى و حتى مآخذ پهلوى استفاده شده است. مثلا در موارد جغرافيائى از كتاب «عجائب البلدان» يا «عجائب البر و البحر» تأليف ابوالمؤيد بلخى (اوايل قرن چهارم هجرى) استفاده شده است. در مورد شيوه تحرير كتاب مىتوان گفت كه طرز و شيوه تحرير آن به سبك كتب قديمى فارسى نظير «[[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]]»، «تاريخ بيهقى» و «تاريخ گرديزى» شباهت دارد و حتى تركيبات و لغات و اصطلاحاتى كه در آن بكار رفته است، قدمت آن را به پيش از اين كتب مىرساند. مؤلف يا مؤلفان كتاب در شيوه نگارش سادگى و ايجاز را بكار بردهاند و از استعمال مترادفات دورى گزيدهاند. جملات كوتاه آورده شده و كلمات عربى نيز در آن بسيار كم بكار گرفته شده است. جز اسامى خاص يا تواريخ يا اشعار و يا كلماتى كه در زبان مردم آن دوره داخل بوده، بيشتر كلمات به زبان فارسى است. بنابراين سعى نويسنده يا نويسندگان اين بوده تا چنان بنويسند كه عموم مردم بتوانند آن را بخوانند. به عقيده مصحح محترم، اصل كتاب به فارسى نوشته شده و برخى مطالب نيز از كتب عربى ترجمه شده است ولى مرحوم [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]] عقيده داشت كه اصل كتاب به عربى بوده و در اوايل قرن پنجم هجرى آن را به فارسى ترجمه كردهاند و سپس در نيمۀ دوم قرن هفتم مؤلف ديگرى حوادث سيستان را به اختصار از اوايل قرن پنجم تا زمان خود بر آن افزوده است و آن را به نام ملك نصيرالدين پادشاه سيستان و پسران او ركنالدين محمود و نصرةالدين در ميان سالهاى 675 تا 695 تكميل كرده است. <ref>نفيسى، سعيد، «تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى»، انتشارات فروغى، 1363، ج 1، ص7-156</ref> | در تدوين كتاب از مآخذ قديمى و حتى مآخذ پهلوى استفاده شده است. مثلا در موارد جغرافيائى از كتاب «عجائب البلدان» يا «عجائب البر و البحر» تأليف ابوالمؤيد بلخى (اوايل قرن چهارم هجرى) استفاده شده است. در مورد شيوه تحرير كتاب مىتوان گفت كه طرز و شيوه تحرير آن به سبك كتب قديمى فارسى نظير «[[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]]»، «تاريخ بيهقى» و «تاريخ گرديزى» شباهت دارد و حتى تركيبات و لغات و اصطلاحاتى كه در آن بكار رفته است، قدمت آن را به پيش از اين كتب مىرساند. مؤلف يا مؤلفان كتاب در شيوه نگارش سادگى و ايجاز را بكار بردهاند و از استعمال مترادفات دورى گزيدهاند. جملات كوتاه آورده شده و كلمات عربى نيز در آن بسيار كم بكار گرفته شده است. جز اسامى خاص يا تواريخ يا اشعار و يا كلماتى كه در زبان مردم آن دوره داخل بوده، بيشتر كلمات به زبان فارسى است. بنابراين سعى نويسنده يا نويسندگان اين بوده تا چنان بنويسند كه عموم مردم بتوانند آن را بخوانند. به عقيده مصحح محترم، اصل كتاب به فارسى نوشته شده و برخى مطالب نيز از كتب عربى ترجمه شده است ولى مرحوم [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]] عقيده داشت كه اصل كتاب به عربى بوده و در اوايل قرن پنجم هجرى آن را به فارسى ترجمه كردهاند و سپس در نيمۀ دوم قرن هفتم مؤلف ديگرى حوادث سيستان را به اختصار از اوايل قرن پنجم تا زمان خود بر آن افزوده است و آن را به نام ملك نصيرالدين پادشاه سيستان و پسران او ركنالدين محمود و نصرةالدين در ميان سالهاى 675 تا 695 تكميل كرده است. <ref>نفيسى، سعيد، «تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى»، انتشارات فروغى، 1363، ج 1، ص7-156</ref> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
در ذكر جوانمردى يعقوب مىگويد كه هرگز كمتر از هزار دينار عطا به كسى نمىداد. در ذكر اعمال خيرخواهانه عمرو به ساختن هزار رباط و پانصد مسجد آدينه و بسيارى پل و ميلهاى بيابان اشاره مىكند و موارد ديگرى نيز در باب آنها ياد مىكند كه منحصر بفرد است و در ساير كتب تاريخى نيامده است. | در ذكر جوانمردى يعقوب مىگويد كه هرگز كمتر از هزار دينار عطا به كسى نمىداد. در ذكر اعمال خيرخواهانه عمرو به ساختن هزار رباط و پانصد مسجد آدينه و بسيارى پل و ميلهاى بيابان اشاره مىكند و موارد ديگرى نيز در باب آنها ياد مىكند كه منحصر بفرد است و در ساير كتب تاريخى نيامده است. | ||
با مطالعه «تاريخ سيستان» به راحتى مىتوان به علل زوال زودرس خاندان صفارى پى برد. اختلافات داخلى و ستيزههاى خانگى و همچنين افراط در تن آسايى و تجمل پرستى و تعدى و تجاوز به حقوق مردم از اين جمله است. جانشينان عمرو، يعنى طاهر بن محمد بن عمر و ليث و برادرش يعقوب كه اشخاص نالايقى بودند روند سقوط اين سلسله را تسريع كردند به اين ترتيب كه «ايشان برنا بودند... فرار آوردهاند اندر بناها و بساتين و لهو و مرادها كه بودى صرف همى كردند.»<ref> همان، ص276 </ref>و از اعمال و رفتار طاهر مىگويد: «اما تبذير كردى اندر نفقات و اندر عطيّات اسراف كردى بسيار بره و مرغ بر خوان نهادى و حلاوى و زيادت بسيار شدى چندانكه كس از حشم نتوانستى خورد تا شاگردان مطبخ ببازار بردندى و بطرح بفروختندى چنانك هر چه به دينارى خريده بودى بدرمى ببازار بفروختندى. چندين غبن بودى تا آن همه مالها و گنجها بدين جمله بشد و استران بسيار داشتى و همه را يخ آب دادى و هر چه مردمان به خرد بودند ازو دورى جستند.»<ref> همان، ص277 </ref> | با مطالعه «تاريخ سيستان» به راحتى مىتوان به علل زوال زودرس خاندان صفارى پى برد. اختلافات داخلى و ستيزههاى خانگى و همچنين افراط در تن آسايى و تجمل پرستى و تعدى و تجاوز به حقوق مردم از اين جمله است. جانشينان عمرو، يعنى طاهر بن محمد بن عمر و ليث و برادرش يعقوب كه اشخاص نالايقى بودند روند سقوط اين سلسله را تسريع كردند به اين ترتيب كه «ايشان برنا بودند... فرار آوردهاند اندر بناها و بساتين و لهو و مرادها كه بودى صرف همى كردند.»<ref>همان، ص276 </ref>و از اعمال و رفتار طاهر مىگويد: «اما تبذير كردى اندر نفقات و اندر عطيّات اسراف كردى بسيار بره و مرغ بر خوان نهادى و حلاوى و زيادت بسيار شدى چندانكه كس از حشم نتوانستى خورد تا شاگردان مطبخ ببازار بردندى و بطرح بفروختندى چنانك هر چه به دينارى خريده بودى بدرمى ببازار بفروختندى. چندين غبن بودى تا آن همه مالها و گنجها بدين جمله بشد و استران بسيار داشتى و همه را يخ آب دادى و هر چه مردمان به خرد بودند ازو دورى جستند.»<ref>همان، ص277 </ref> | ||
شرح اين وقايع به خوبى روشن مىسازد كه چگونه تلاشهاى يعقوب و عمرو در بنيان دولت ملى و مستقل و متمركز ايرانى به اين صورت ناكام ماند و در گرداب نادانيها و نابخرديها نابود گرديد و به تدريج موجبات ضعف و ركود منطقه سيستان را به دنبال آورد. به اين ترتيب ولايت سيستان از دست آل صفار منقطع گشت و پس از مدتى سلطه سامانيان كه سيمجور امير ترك از طرف آنان بر اين ناحيه حكم مىراند. اين ناحيه به دست تركان غزنوى افتاد. مؤلف «تاريخ سيستان» دقيقا اين زمان را آغاز مشكلات اساسى سيستان مىداند. وى از غلبه تركان بر اين ناحيه با تأثر ياد مىكند و پس از شرح ماجراى غلبه سلطان محمود غزنوى بر خلف بن احمد صفارى مىگويد: «و چون بر منبر اسلام بنام تركان خطبه كردند ابتداء محنت سيستان آن روز بود و سيستان را هنوز هيچ آسيبى نرسيده بود تا اين وقت»<ref> همان، ص354 </ref>براى اطلاعات بيشتر ن. ك به. باسورث، كليفورد. ادموند. <ref>«تاريخ غزنويان». ترجمه [[انوشه، حسن|حسن انوشه]]. انتشارات امير كبير. 1372. ص86</ref> و به اين وسيله مؤلف بار ديگر دلبستگى خود را به ميهن خويش و دودمان صفارى نشان مىدهد. | شرح اين وقايع به خوبى روشن مىسازد كه چگونه تلاشهاى يعقوب و عمرو در بنيان دولت ملى و مستقل و متمركز ايرانى به اين صورت ناكام ماند و در گرداب نادانيها و نابخرديها نابود گرديد و به تدريج موجبات ضعف و ركود منطقه سيستان را به دنبال آورد. به اين ترتيب ولايت سيستان از دست آل صفار منقطع گشت و پس از مدتى سلطه سامانيان كه سيمجور امير ترك از طرف آنان بر اين ناحيه حكم مىراند. اين ناحيه به دست تركان غزنوى افتاد. مؤلف «تاريخ سيستان» دقيقا اين زمان را آغاز مشكلات اساسى سيستان مىداند. وى از غلبه تركان بر اين ناحيه با تأثر ياد مىكند و پس از شرح ماجراى غلبه سلطان محمود غزنوى بر خلف بن احمد صفارى مىگويد: «و چون بر منبر اسلام بنام تركان خطبه كردند ابتداء محنت سيستان آن روز بود و سيستان را هنوز هيچ آسيبى نرسيده بود تا اين وقت»<ref>همان، ص354 </ref>براى اطلاعات بيشتر ن. ك به. باسورث، كليفورد. ادموند. <ref>«تاريخ غزنويان». ترجمه [[انوشه، حسن|حسن انوشه]]. انتشارات امير كبير. 1372. ص86</ref> و به اين وسيله مؤلف بار ديگر دلبستگى خود را به ميهن خويش و دودمان صفارى نشان مىدهد. | ||
البته با مطالعه دقيق «تاريخ سيستان» مشخص مىشود كه مردم اين ناحيه به راحتى زير بار قبول حكومت جابرانه غزنويان و عمال آنها نرفتند و بارها بر غزنويان بيرون آمدند كه اين زمان دورهايست كه در آن فعاليت عياران بويژه افزايش يافته است و ديرى نگذشت كه نسل تازهاى از دودمان صفارى بار ديگر در اين منطقه ظاهر گرديدند. | البته با مطالعه دقيق «تاريخ سيستان» مشخص مىشود كه مردم اين ناحيه به راحتى زير بار قبول حكومت جابرانه غزنويان و عمال آنها نرفتند و بارها بر غزنويان بيرون آمدند كه اين زمان دورهايست كه در آن فعاليت عياران بويژه افزايش يافته است و ديرى نگذشت كه نسل تازهاى از دودمان صفارى بار ديگر در اين منطقه ظاهر گرديدند. |
ویرایش