پرش به محتوا

بحوث في الملل و النحل: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
جز (جایگزینی متن - 'اندیشه‏های' به 'اندیشه‏‌های')
(لینک درون متنی)
خط ۴۴: خط ۴۴:
این مجموعه، دربرگیرنده عقاید ده گروه اسلامی است‎:
این مجموعه، دربرگیرنده عقاید ده گروه اسلامی است‎:
# اهل حدیث و حنابله که امروز به آن‎ها سلفی هم می‎گویند؛
# اهل حدیث و حنابله که امروز به آن‎ها سلفی هم می‎گویند؛
# اشاعره و پیروان ابوالحسن اشعری که در آغاز کار به‎عنوان شاخه‎ای از اهل حدیث ظهور کردند، ولی به‎تدریج از حنابله فاصله گرفت و تعدیلی در عقاید آنان پدید آورد؛
# اشاعره و پیروان [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] که در آغاز کار به‎عنوان شاخه‎ای از اهل حدیث ظهور کردند، ولی به‎تدریج از حنابله فاصله گرفت و تعدیلی در عقاید آنان پدید آورد؛
# حرکت‎های واپس‎گرایانه و ارتجاعی؛ نظیر مرجئه، جهمیه، کرامیه و ظاهریه که به‎عنوان مقابله با معتزله که گروهی پیش‎رو بودند، پدید آمدند و حرکت فکری و فلسفی و عقلی را به عقب برگرداندند؛
# حرکت‎های واپس‎گرایانه و ارتجاعی؛ نظیر مرجئه، جهمیه، کرامیه و ظاهریه که به‎عنوان مقابله با معتزله که گروهی پیش‎رو بودند، پدید آمدند و حرکت فکری و فلسفی و عقلی را به عقب برگرداندند؛
# قدریه که در حقیقت اسلاف معتزله بشمار می‎روند؛
# قدریه که در حقیقت اسلاف معتزله بشمار می‎روند؛
خط ۵۰: خط ۵۰:
# معتزله که بیش از دیگر فرقه‎ها با اشاعره سر ناسازگاری و ستیز داشتند؛
# معتزله که بیش از دیگر فرقه‎ها با اشاعره سر ناسازگاری و ستیز داشتند؛
# خوارج که از دیرینه‎ترین فِرَق اسلامی بوده و در جنگ صفین نخستین جوانه‎های آن آشکار شد؛
# خوارج که از دیرینه‎ترین فِرَق اسلامی بوده و در جنگ صفین نخستین جوانه‎های آن آشکار شد؛
# وهابیت که چهره دیگری از سلفی‎گری در دوران کنونی است و به‎وسیله ابن تیمیه، در قرن هشتم پی‎ریزی و در قرن دوازدهم به‎وسیله محمد بن عبدالوهاب مجدداً احیا شد‎؛
# وهابیت که چهره دیگری از سلفی‎گری در دوران کنونی است و به‎وسیله [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، در قرن هشتم پی‎ریزی و در قرن دوازدهم به‎وسیله محمد بن عبدالوهاب مجدداً احیا شد‎؛
# شیعه زیدی و اسماعیلی؛
# شیعه زیدی و اسماعیلی؛
# شیعه امامی اثناعشری که اسلام اصیلی است که پیامبر(ص) آن را بیان فرموده است<ref>همان</ref>.
# شیعه امامی اثناعشری که اسلام اصیلی است که پیامبر(ص) آن را بیان فرموده است<ref>همان</ref>.
خط ۶۳: خط ۶۳:
مؤلف از زبان ملطی نیز به بازگویی اصول اهل حدیث پرداخته است. مؤلف محترم در ضمن پرداختن به نقادی اجمالی اصول اهل حدیث، این نکته را تذکار داده است که اکثر اصول اهل حدیث، به‎عنوان جبهه‎گیری در مقابل مخالفان، جزء اصول عقاید آمده است؛ به‎گونه‎ای که اگر مکتب مخالف در این مورد وجود نداشت، هرگز اهل حدیث به این اندیشه نمی‎افتادند که چنین مسائلی را جزء اصول عقاید قرار دهند؛ به‎عنوان ‎مثال، می‎توان از مسئله قدیم یا حادث بودن کلام خدا سخن گفت که در آغاز قرن دوم بر سر زبان‎ها افتاد و اصلاً چنین چیزی در کلام رسول خدا (ص) و صحابه وجود نداشته است، ولی چون اهل حدیث در مقابل حدوث قرآن، جبهه‎گیری کردند، اعتقاد به قدم (حادث نبودن قرآن)، جزء عقاید اسلامی درآمد. سپس مؤلف محترم، با نظر به اخلاقِ گزارش کامل و دقیق اصول بنیادین هر فرقه‎ای، خود را بر آن می‎بیند که برخی از عقاید اهل حدیث را که شایستگی تبیین و گزارش دارند، با وسواس بیشتری بکاود. ایشان، از اصولِ‎: اطاعت از سلطان جائر و تحریم براندازی نظام‎های جائر؛ عدالت سلف و بالاخص همه صحابه؛ امامت خلفای چهارگانه و فضیلت آنان به‎ترتیب تاریخ خلافت؛ مسئله تقدیر و اینکه خیر و شر همه از جانب خداست و بشر در آن‎ها نقشی ندارد؛ صفات خبری و تفسیر آن به‎گونه‎ای که منتهی به تجسیم و تشبیه شود، یاد نموده است. در میان این مباحث، مسائلی فراوانی معرفی و تحلیل می‎شود. در پایان نیز‎، فصلی درباره تاریخ سلفیه گشوده است که امروزه، دعوت به آن در جامعه اهل سنت، نوعی روشن‎فکری به ‎حساب می‎آید<ref>ر.ک: همان، ص74-75</ref>.
مؤلف از زبان ملطی نیز به بازگویی اصول اهل حدیث پرداخته است. مؤلف محترم در ضمن پرداختن به نقادی اجمالی اصول اهل حدیث، این نکته را تذکار داده است که اکثر اصول اهل حدیث، به‎عنوان جبهه‎گیری در مقابل مخالفان، جزء اصول عقاید آمده است؛ به‎گونه‎ای که اگر مکتب مخالف در این مورد وجود نداشت، هرگز اهل حدیث به این اندیشه نمی‎افتادند که چنین مسائلی را جزء اصول عقاید قرار دهند؛ به‎عنوان ‎مثال، می‎توان از مسئله قدیم یا حادث بودن کلام خدا سخن گفت که در آغاز قرن دوم بر سر زبان‎ها افتاد و اصلاً چنین چیزی در کلام رسول خدا (ص) و صحابه وجود نداشته است، ولی چون اهل حدیث در مقابل حدوث قرآن، جبهه‎گیری کردند، اعتقاد به قدم (حادث نبودن قرآن)، جزء عقاید اسلامی درآمد. سپس مؤلف محترم، با نظر به اخلاقِ گزارش کامل و دقیق اصول بنیادین هر فرقه‎ای، خود را بر آن می‎بیند که برخی از عقاید اهل حدیث را که شایستگی تبیین و گزارش دارند، با وسواس بیشتری بکاود. ایشان، از اصولِ‎: اطاعت از سلطان جائر و تحریم براندازی نظام‎های جائر؛ عدالت سلف و بالاخص همه صحابه؛ امامت خلفای چهارگانه و فضیلت آنان به‎ترتیب تاریخ خلافت؛ مسئله تقدیر و اینکه خیر و شر همه از جانب خداست و بشر در آن‎ها نقشی ندارد؛ صفات خبری و تفسیر آن به‎گونه‎ای که منتهی به تجسیم و تشبیه شود، یاد نموده است. در میان این مباحث، مسائلی فراوانی معرفی و تحلیل می‎شود. در پایان نیز‎، فصلی درباره تاریخ سلفیه گشوده است که امروزه، دعوت به آن در جامعه اهل سنت، نوعی روشن‎فکری به ‎حساب می‎آید<ref>ر.ک: همان، ص74-75</ref>.


در جلد دوم، از اشاعره، به‎تفصیل سخن گفته شده است. در سه فصل اول، به تبیین عقاید یکی از بزرگ‎ترین پیشوایان اهل سنت‎، یعنی شیخ ابوالحسن اشعری پرداخته شده و اندیشه‎های او را از دو کتاب وی، «الإبانة» و «اللمع» برگرفته و در تأیید آن‎ها مطالبی نیز از پیروان او نقل کرده است. مؤلف همچنین در مواضعی که خود اشعری در باب آن‎ها مطلبی ندارد‎، نظیر مسائل مربوط به نبوت و معاد و خلافت، سخنی نگفته است‎. در این کتاب، اندیشه‎هایی که برای مکتب اشعری، بنیادین بوده است، مورد تجزیه‎وتحلیل قرار گرفته شده است. گذشته از بخش اول این جلد که نحوه و جریان شکل‎گیری اشاعره گزارش می‎شود‎، در بخش دوم، از اصول اساسی حاکم بر سنت اشعری سخن به میان آمده است‎. جستار از صفات خبری در نزد اشاعره‎، آفریننده بودن خداوند نسبت به کارهای بندگان، اراده گسترده خدا نسبت به همه کائنات، تکلیف فراتر از قدرت و توان، مقارنت قدرت و انجام فعل‎، رؤیت خدا در روز رستاخیز، کلام نفسی خدا‎، حادث نبودن کلام خدا و انکار حُسن و قبح عقلی، از برجسته‎ترین اصول اشاعره است که مؤلف محترم با تیزبینی و با رویکرد نقادانه بدان‎ها پرداخته است‎. نظیر این گزارش‎ها و رویکرد نقادانه را در مسئله انکار حُسن و قبح عقلی شاهد هستیم. انکار این مسئله، یکی از زیربناهای کلام اشاعره را تشکیل می‎دهد؛ آنان به پیروی از اهل حدیث و حنابله، خرد را کوچک‏تر از آن می‎دانند که حُسن و قبح اشیا را درک کند و یا اصلح را از غیر اصلح جدا سازد؛ بلکه ایشان می‎گویند: کسانی که عقل را بر درک حُسن و قبح افعال توانا می‎شمارند، مشیت الهی را محدود می‎سازند و از حریت و آزادی او می‎کاهند؛ زیرا پذیرفتن داوری عقل در این قلمرو، سبب می‎شود که خدا آنچه را که خرد خوب شمرده است، انجام دهد و آنچه را بد دانست‎، ترک کند و محدودیتی بالاتر و روشن‎تر از این نیست؛ بنابراین، برای حفظ اطلاق اراده خدا، چاره‎ای جز این نیست که بگوییم خوب و بد آن است که خدا آن را خوب و بد بشمارد و هرگاه خدا کافری را به بهشت و مؤمنی را به دوزخ روانه کرد، خوب خواهد بود و اگر کودک معصومی را وارد آتش ساخت، کار خوبی به‎ حساب خواهد آمد.
در جلد دوم، از اشاعره، به‎تفصیل سخن گفته شده است. در سه فصل اول، به تبیین عقاید یکی از بزرگ‎ترین پیشوایان اهل سنت‎، یعنی [[اشعری، علی بن اسماعیل|شیخ ابوالحسن اشعری]] پرداخته شده و اندیشه‎های او را از دو کتاب وی، «[[الإبانة عن معاني القراءات|الإبانة]]» و «[[اللمع في التصوف|اللمع]]» برگرفته و در تأیید آن‎ها مطالبی نیز از پیروان او نقل کرده است. مؤلف همچنین در مواضعی که خود اشعری در باب آن‎ها مطلبی ندارد‎، نظیر مسائل مربوط به نبوت و معاد و خلافت، سخنی نگفته است‎. در این کتاب، اندیشه‎هایی که برای مکتب اشعری، بنیادین بوده است، مورد تجزیه‎وتحلیل قرار گرفته شده است. گذشته از بخش اول این جلد که نحوه و جریان شکل‎گیری اشاعره گزارش می‎شود‎، در بخش دوم، از اصول اساسی حاکم بر سنت اشعری سخن به میان آمده است‎. جستار از صفات خبری در نزد اشاعره‎، آفریننده بودن خداوند نسبت به کارهای بندگان، اراده گسترده خدا نسبت به همه کائنات، تکلیف فراتر از قدرت و توان، مقارنت قدرت و انجام فعل‎، رؤیت خدا در روز رستاخیز، کلام نفسی خدا‎، حادث نبودن کلام خدا و انکار حُسن و قبح عقلی، از برجسته‎ترین اصول اشاعره است که مؤلف محترم با تیزبینی و با رویکرد نقادانه بدان‎ها پرداخته است‎. نظیر این گزارش‎ها و رویکرد نقادانه را در مسئله انکار حُسن و قبح عقلی شاهد هستیم. انکار این مسئله، یکی از زیربناهای کلام اشاعره را تشکیل می‎دهد؛ آنان به پیروی از اهل حدیث و حنابله، خرد را کوچک‏تر از آن می‎دانند که حُسن و قبح اشیا را درک کند و یا اصلح را از غیر اصلح جدا سازد؛ بلکه ایشان می‎گویند: کسانی که عقل را بر درک حُسن و قبح افعال توانا می‎شمارند، مشیت الهی را محدود می‎سازند و از حریت و آزادی او می‎کاهند؛ زیرا پذیرفتن داوری عقل در این قلمرو، سبب می‎شود که خدا آنچه را که خرد خوب شمرده است، انجام دهد و آنچه را بد دانست‎، ترک کند و محدودیتی بالاتر و روشن‎تر از این نیست؛ بنابراین، برای حفظ اطلاق اراده خدا، چاره‎ای جز این نیست که بگوییم خوب و بد آن است که خدا آن را خوب و بد بشمارد و هرگاه خدا کافری را به بهشت و مؤمنی را به دوزخ روانه کرد، خوب خواهد بود و اگر کودک معصومی را وارد آتش ساخت، کار خوبی به‎ حساب خواهد آمد.
 
مؤلف، ادله ایشان را نقل و نقد نموده است؛ آنگاه از ملاک درک و قضاوت عقل درباره حسن و قبح، پی‎جویی نموده است‎<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>.
مؤلف، ادله ایشان را نقل و نقد نموده است؛ آنگاه از ملاک درک و قضاوت عقل درباره حسن و قبح، پی‎جویی نموده است‎<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>.


خط ۷۹: خط ۸۰:


مؤلف، در جلد چهارم، پیرامون وهابیت سخن گفته است. این جلد، در هفت فصل است و به‎طور کلی می‎توان گفت که در دو بخش طراحی شده است:
مؤلف، در جلد چهارم، پیرامون وهابیت سخن گفته است. این جلد، در هفت فصل است و به‎طور کلی می‎توان گفت که در دو بخش طراحی شده است:
بخش نخست به سرگذشت ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و خطوط کلی عقاید این دو، اختصاص یافته است‎؛ در این بخش، پس از تبیین دیدگاه علما و دانشمندان درباره ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، دو مسئله‎، به‎صورت جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته شده است: شرک در عبادت و تحدید بدعت‎. ازآنجایی‎که بسیاری از اندیشه‏‌های وهابیان، از این دو مسئله سرچشمه می‎گیرد و آنان به‎خاطر عدم تحدید منطقی از این دو مسئله کلامی و قرآنی، بسیاری از کارها را از جزئیات شرک در عبادت و از مصادیق بدعت دانسته‏‌اند، ازاین‎جهت به تحدید این دو موضوع پرداخته شده است تا در پرتو ضوابط کلی که از قرآن و سنت الهام گرفته شده‎، به تحلیل عقاید آنان پرداخته شود<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
 
بخش نخست به سرگذشت [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] و محمد بن عبدالوهاب و خطوط کلی عقاید این دو، اختصاص یافته است‎؛ در این بخش، پس از تبیین دیدگاه علما و دانشمندان درباره ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، دو مسئله‎، به‎صورت جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته شده است: شرک در عبادت و تحدید بدعت‎. ازآنجایی‎که بسیاری از اندیشه‏‌های وهابیان، از این دو مسئله سرچشمه می‎گیرد و آنان به‎خاطر عدم تحدید منطقی از این دو مسئله کلامی و قرآنی، بسیاری از کارها را از جزئیات شرک در عبادت و از مصادیق بدعت دانسته‌‏اند، ازاین‎جهت به تحدید این دو موضوع پرداخته شده است تا در پرتو ضوابط کلی که از قرآن و سنت الهام گرفته شده‎، به تحلیل عقاید آنان پرداخته شود<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.


در بخش دوم، جزئیات عقاید آنان بحث شده است‎. مؤلف در میان عقاید آنان، برخی را تحلیل و نقادی نموده است؛ سفر برای زیارت پیامبر (ص)؛ زیارت قبر پیامبر؛ تعمیر قبور؛ مسجدسازی در کنار مشاهد؛ نمازگزاردن در مشاهد؛ توسل به پیامبران؛ سوگند به مقدسات‎؛ سوگند دادن خدا به ‎حق اولیا؛ تبرک به آثار پیامبران و اولیا و نذر برای انبیا و صالحان از این موارد هستند<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
در بخش دوم، جزئیات عقاید آنان بحث شده است‎. مؤلف در میان عقاید آنان، برخی را تحلیل و نقادی نموده است؛ سفر برای زیارت پیامبر (ص)؛ زیارت قبر پیامبر؛ تعمیر قبور؛ مسجدسازی در کنار مشاهد؛ نمازگزاردن در مشاهد؛ توسل به پیامبران؛ سوگند به مقدسات‎؛ سوگند دادن خدا به ‎حق اولیا؛ تبرک به آثار پیامبران و اولیا و نذر برای انبیا و صالحان از این موارد هستند<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش