۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
|||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
مصحح محترم براى تصحيح اين اثر از منابع متعدد (53 منبع) و معتبرى به زبانهاى فارسى، عربى و لاتين بهره برده است. | مصحح محترم براى تصحيح اين اثر از منابع متعدد (53 منبع) و معتبرى به زبانهاى فارسى، عربى و لاتين بهره برده است. | ||
مصحح يادآور شده است: «... كتاب «ثمره» بارها شرح شده است و ما نام شارحان را در مقدمه ذيل «بطلميوس و كتاب ثمره» آوردهايم كه از آن ميان شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از همه معروفتر است. سزگين نيز در كتاب خود فهرستى مفصل از نسخههاى شرح خواجه آورده است كه بر اساس گفته وى قديمىترين نسخه مربوط به سال 669ق (سه سال قبل از مرگ خواجه نصير) است كه در كتابخانه اياصوفيا به شماره 2695 نگهدارى مىشود. متأسفانه براى تصحيح اين كتاب، اين نسخه در دسترس نگارنده نبود. نسخههايى كه در تصحيح مورد استفاده قرار گرفته است، عبارتند از: 1. نسخه ليدن... 2. نسخه دانشگاه تهران... 3. نسخه كتابخانه ملّى ملك... و...<ref>ر. | مصحح يادآور شده است: «... كتاب «ثمره» بارها شرح شده است و ما نام شارحان را در مقدمه ذيل «بطلميوس و كتاب ثمره» آوردهايم كه از آن ميان شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از همه معروفتر است. سزگين نيز در كتاب خود فهرستى مفصل از نسخههاى شرح خواجه آورده است كه بر اساس گفته وى قديمىترين نسخه مربوط به سال 669ق (سه سال قبل از مرگ خواجه نصير) است كه در كتابخانه اياصوفيا به شماره 2695 نگهدارى مىشود. متأسفانه براى تصحيح اين كتاب، اين نسخه در دسترس نگارنده نبود. نسخههايى كه در تصحيح مورد استفاده قرار گرفته است، عبارتند از: 1. نسخه ليدن... 2. نسخه دانشگاه تهران... 3. نسخه كتابخانه ملّى ملك... و...<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص11-12</ref>مصحح، تصاويرى از صفحه اول و آخر نسخه خطى مورد استفادهاش، نسخه ليدن را نيز آورده است<ref>ر.ک: همان، ص66-67</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
#مصحح، در مقدمهاش نويسنده و شارح و متن حاضر را شناسانده و ويژگىهاى زبانى و ادبى متن بطلميوس و شرح خواجه را توضيح داده و از جمله چنين نوشته است: «صد كلمه» يا «ثمره» يكى از قديمىترين كتابهاى احكام نجوم است كه متن يونانى و عربى آن در دست است و از جمله كتبى است كه شارحان قرون اوليه اسلامى ارزش زيادى براى آن قائل بودند؛ زيرا كه بزرگانى چون صوفى رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و... بر آن شرحى نوشتهاند. كتاب حاضر، شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بر كتاب ثمره بطلميوس است. وى اين شرح را به فرمان وزير هولاكو خان، خواجه شمسالدين محمد بن محمد جوينى، صاحب ديوان و پسرش بهاءالدين كه در آن زمان حكمران اصفهان بود، به رشته تحرير درآورده است. | #مصحح، در مقدمهاش نويسنده و شارح و متن حاضر را شناسانده و ويژگىهاى زبانى و ادبى متن بطلميوس و شرح خواجه را توضيح داده و از جمله چنين نوشته است: «صد كلمه» يا «ثمره» يكى از قديمىترين كتابهاى احكام نجوم است كه متن يونانى و عربى آن در دست است و از جمله كتبى است كه شارحان قرون اوليه اسلامى ارزش زيادى براى آن قائل بودند؛ زيرا كه بزرگانى چون صوفى رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و... بر آن شرحى نوشتهاند. كتاب حاضر، شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بر كتاب ثمره بطلميوس است. وى اين شرح را به فرمان وزير هولاكو خان، خواجه شمسالدين محمد بن محمد جوينى، صاحب ديوان و پسرش بهاءالدين كه در آن زمان حكمران اصفهان بود، به رشته تحرير درآورده است. | ||
#: «صد كلمه» اگرچه در احكام نجوم است، اما خواجه نصير بعضى كلمات آن را از نظر فلسفى مدّ نظر قرار داده، به شرح آن پرداخته است. صد كلمه و شرح آن از دانش نجوم امروزى بىبهره است؛ اما از خلال كلمات آن به نكتههايى برمىخوريم كه مىتوان فهميد آن احكام، زمانى جنبه علمى داشته است. به نظر نگارنده، بعضى از اين كلمات را كه مربوط به علم نجوم است مىتوان با دانش نجوم امروزى تطبيق داد... بطلميوس صاحب كتاب مجسطى است... و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز در اوايل شرح خود بر كتاب ثمره، به اين موضوع اشاره كرده، مىگويد: «جماعتى را ظنّ بوده است كه بطلميوس صاحب مجسطى، غير بطلميوس صاحب احكام است و آن ظنّ خطا بوده است و در اربع مقالات بهطور صريح گفته است كه مجسطى ساختهام». | #: «صد كلمه» اگرچه در احكام نجوم است، اما خواجه نصير بعضى كلمات آن را از نظر فلسفى مدّ نظر قرار داده، به شرح آن پرداخته است. صد كلمه و شرح آن از دانش نجوم امروزى بىبهره است؛ اما از خلال كلمات آن به نكتههايى برمىخوريم كه مىتوان فهميد آن احكام، زمانى جنبه علمى داشته است. به نظر نگارنده، بعضى از اين كلمات را كه مربوط به علم نجوم است مىتوان با دانش نجوم امروزى تطبيق داد... بطلميوس صاحب كتاب مجسطى است... و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز در اوايل شرح خود بر كتاب ثمره، به اين موضوع اشاره كرده، مىگويد: «جماعتى را ظنّ بوده است كه بطلميوس صاحب مجسطى، غير بطلميوس صاحب احكام است و آن ظنّ خطا بوده است و در اربع مقالات بهطور صريح گفته است كه مجسطى ساختهام». | ||
#:كتاب مجسطى از طريق اعراب به دست اروپائيان رسيد و در سال 1175م به لاتين ترجمه شد و در سال 1496م براى اولين بار به چاپ رسيد. اين كتاب تا قرون وسطى كتاب اصلى براى آموختن علم نجوم بود. در اين كتاب، نظريه مركز بودن زمين و گردش خورشيد و سيّارات به دور آن آمده است و به نظريه بطلميوسى مشهور است. البته اين نظريه را كُپرنيك رد كرد و خورشيدمركزى را بهجاى آن اثبات كرد...<ref>ر. | #:كتاب مجسطى از طريق اعراب به دست اروپائيان رسيد و در سال 1175م به لاتين ترجمه شد و در سال 1496م براى اولين بار به چاپ رسيد. اين كتاب تا قرون وسطى كتاب اصلى براى آموختن علم نجوم بود. در اين كتاب، نظريه مركز بودن زمين و گردش خورشيد و سيّارات به دور آن آمده است و به نظريه بطلميوسى مشهور است. البته اين نظريه را كُپرنيك رد كرد و خورشيدمركزى را بهجاى آن اثبات كرد...<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص9-11</ref> | ||
#منجمان از قديم در كتابهاى خود مبحثى را به «ذوذوابه» كه آن را به فارسى «گيسودار» مىگفتند، اختصاص مىدادند؛ چراكه ظهور آنها را در آسمان با دلايل نجومى مربوط دانسته و مردم گاه با ديدن آنها به وحشت مىافتادند؛ چه، آن را دليل مرگ پادشاه يا قحطى، گرانى، جنگ و خونريزى مىدانستند. ابونصر قمى در اينباره مىنويسد: «اما كواكب ذوذوابه نحس است؛ چونك از جرم شمس ورگردذ، شرّ پديدار آيذ، خاصّه به شهرهاء آن برج كى پديدار آمذه باشذ». گيسوداران را بر حسب شكل ظاهرى آنها نامى داده بودند مانند «ذواللحيه»؛ به معناى ريشدار، «عُزَيم»؛ يعنى توده كوچك؛ البته ممكن است بعضى از اين نامها كه در كتابها آمده، تصحيف شده باشند و معنى آنها بهدرستى مشخص نباشد. | #منجمان از قديم در كتابهاى خود مبحثى را به «ذوذوابه» كه آن را به فارسى «گيسودار» مىگفتند، اختصاص مىدادند؛ چراكه ظهور آنها را در آسمان با دلايل نجومى مربوط دانسته و مردم گاه با ديدن آنها به وحشت مىافتادند؛ چه، آن را دليل مرگ پادشاه يا قحطى، گرانى، جنگ و خونريزى مىدانستند. ابونصر قمى در اينباره مىنويسد: «اما كواكب ذوذوابه نحس است؛ چونك از جرم شمس ورگردذ، شرّ پديدار آيذ، خاصّه به شهرهاء آن برج كى پديدار آمذه باشذ». گيسوداران را بر حسب شكل ظاهرى آنها نامى داده بودند مانند «ذواللحيه»؛ به معناى ريشدار، «عُزَيم»؛ يعنى توده كوچك؛ البته ممكن است بعضى از اين نامها كه در كتابها آمده، تصحيف شده باشند و معنى آنها بهدرستى مشخص نباشد. | ||
#:بطلميوس نيز در «كلمه» 102، واژه «ذوذوابه» را آورده است و ظهور آن را دليل وقوع حوادثى مىداند و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] مىنويسد كه بطلميوس كتابى به نام «ذوات الذوائب» داشته است...<ref>ر. | #:بطلميوس نيز در «كلمه» 102، واژه «ذوذوابه» را آورده است و ظهور آن را دليل وقوع حوادثى مىداند و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] مىنويسد كه بطلميوس كتابى به نام «ذوات الذوائب» داشته است...<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>مصحح، تصاويرى از چگونگى ساختار يك گيسودار و... نيز آورده است<ref>ر.ک: همان، ص29، 33، 34، 35، 37، 38</ref> | ||
#كلمه اول: قال بطلميوس: «علم النجوم منك و منها». در اين موضع، به علم نجوم، علم احكام نجوم مىخواهد و آن مقدمه معرفت كائنات متجدّده باشد به طريق استدلال از اوضاع فلكى و در علم حكمت مقرّر شده است كه هر امرى كه در عالم كون و فساد متجدّد شود هر آينه آن را فاعلى بوده باشد و قابلى، و فاعل عبارت از موجد است و از شرطها آن چيزها باشد كه ايجاد بى آن ممكن نباشد و قابل عبارت از موضوع يا ماده باشد؛ مثلا در توالد حيوان، فاعل وجوددهنده اوست و شرط ملاقات پدر و مادر بر وجهى خاص، و قابل نطفه است و آن مادهاى است كه صورت حيوانى به آن پيوندد و... چون فاعل، تنها كفايت نيست در وجود فعل، بل، با وجود فاعل، وجود قابل نيز ضرورت است، پس دانستن اوضاع فلكى و تأثيرات آن در علم به متجدّدات كافى نباشد، بل علم به وجود قوابل هم ببايد و هرچند علم به اوضاع از طريق يقينى حاصل تواند شد، معرفت تأثيرات آن اوضاع جز به تجربه و استقرا و حديثى كه مقتضى ظنون باشند ممكن نباشد و معرفت حال قوابل، از معرفت احوال اجسام و نفوس حاصل شود كه مبنى باشد بر احساس و تجارب و قضايايى كه به حدس معلوم شود و از اين جهت فرمود كه: «علم النّجوم منك و منها». «منك» اشارت به معرفت قوابل است و كيفيت تأثير اوضاع در قوابل، و «منها» اشارت به فواعل كه اوضاع فلكىاند و وجود افعال موقوف بر حصول آن اوضاع است...<ref>ر. | #كلمه اول: قال بطلميوس: «علم النجوم منك و منها». در اين موضع، به علم نجوم، علم احكام نجوم مىخواهد و آن مقدمه معرفت كائنات متجدّده باشد به طريق استدلال از اوضاع فلكى و در علم حكمت مقرّر شده است كه هر امرى كه در عالم كون و فساد متجدّد شود هر آينه آن را فاعلى بوده باشد و قابلى، و فاعل عبارت از موجد است و از شرطها آن چيزها باشد كه ايجاد بى آن ممكن نباشد و قابل عبارت از موضوع يا ماده باشد؛ مثلا در توالد حيوان، فاعل وجوددهنده اوست و شرط ملاقات پدر و مادر بر وجهى خاص، و قابل نطفه است و آن مادهاى است كه صورت حيوانى به آن پيوندد و... چون فاعل، تنها كفايت نيست در وجود فعل، بل، با وجود فاعل، وجود قابل نيز ضرورت است، پس دانستن اوضاع فلكى و تأثيرات آن در علم به متجدّدات كافى نباشد، بل علم به وجود قوابل هم ببايد و هرچند علم به اوضاع از طريق يقينى حاصل تواند شد، معرفت تأثيرات آن اوضاع جز به تجربه و استقرا و حديثى كه مقتضى ظنون باشند ممكن نباشد و معرفت حال قوابل، از معرفت احوال اجسام و نفوس حاصل شود كه مبنى باشد بر احساس و تجارب و قضايايى كه به حدس معلوم شود و از اين جهت فرمود كه: «علم النّجوم منك و منها». «منك» اشارت به معرفت قوابل است و كيفيت تأثير اوضاع در قوابل، و «منها» اشارت به فواعل كه اوضاع فلكىاند و وجود افعال موقوف بر حصول آن اوضاع است...<ref>ر.ک: متن كتاب، ص3-4</ref> | ||
#كلمه نودم: «إذا أردنا تسيير سهم السعادة في سائر سنة التحويل أخذنا من موضع الشمس إلى مكان القمر في المولود و ألقيناه من درجة الطّالع». ترجمه: نزديك بطلميوس و ديگر متقدّمان سهم السعاده، به روز و شب از تقويم آفتاب تا تقويم ماه گيرند و از طالع بيفكنند و امّا متاخّران شب از موضع ماه تا موضع آفتاب بگيرند و از طالع بيفكنند و اگر به روز از موضع ماه تا موضع آفتاب گيرند و به شب از موضع آفتاب تا موضع ماه آن را سهم الغيب خوانند و بعد از آنك موضع سهم سعادت معلوم شود، آن را در طوالع تحويل سعود و نحوس تسيير مىكنند و...<ref>ر. | #كلمه نودم: «إذا أردنا تسيير سهم السعادة في سائر سنة التحويل أخذنا من موضع الشمس إلى مكان القمر في المولود و ألقيناه من درجة الطّالع». ترجمه: نزديك بطلميوس و ديگر متقدّمان سهم السعاده، به روز و شب از تقويم آفتاب تا تقويم ماه گيرند و از طالع بيفكنند و امّا متاخّران شب از موضع ماه تا موضع آفتاب بگيرند و از طالع بيفكنند و اگر به روز از موضع ماه تا موضع آفتاب گيرند و به شب از موضع آفتاب تا موضع ماه آن را سهم الغيب خوانند و بعد از آنك موضع سهم سعادت معلوم شود، آن را در طوالع تحويل سعود و نحوس تسيير مىكنند و...<ref>ر.ک: همان، ص72</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
در آغاز اين كتاب، فهرست مطالب و در پايان دو گونه فهرستهاى فنى: 1. فهارس مقدمه (كسان، كتابها، جاىها، اصطلاحات نجومى و اسامى لاتين) و 2. فهارس متن (كسان، كتابها، جاىها و اصطلاحات نجومى) و فهرست منابع تنظيم شده است. | در آغاز اين كتاب، فهرست مطالب و در پايان دو گونه فهرستهاى فنى: 1. فهارس مقدمه (كسان، كتابها، جاىها، اصطلاحات نجومى و اسامى لاتين) و 2. فهارس متن (كسان، كتابها، جاىها و اصطلاحات نجومى) و فهرست منابع تنظيم شده است. | ||
در پايان اين شرح آمده است: اين است تمامى كلمات كتاب ثمره و تفسير آن و در آخر كتاب اين عبارت ذكر شده است: تمّ كتاب الثمرة المسمى بالرّوميّة انطرومطا و معناه المائة الكلمة و اللَّه أعلم بالصّواب<ref>ر. | در پايان اين شرح آمده است: اين است تمامى كلمات كتاب ثمره و تفسير آن و در آخر كتاب اين عبارت ذكر شده است: تمّ كتاب الثمرة المسمى بالرّوميّة انطرومطا و معناه المائة الكلمة و اللَّه أعلم بالصّواب<ref>ر.ک: متن كتاب، ص79</ref>و مصحح چنين افزوده است: بلوشه در فهرست نسخ خطى كتابخانه ملى پاريس<ref>ص51، شماره 777</ref>نوشته است: انطورمطا از غلط نساخ است و بايد اين كلمه به «اقطن ريطا» كه به معنى صد قول حكما است، تصحيح شود؛ چه، اين كتاب مركب از صد قول است<ref>همان، ص79، پاورقى 1</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش