۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
|||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
كتاب به زبان فارسى و مقدمه آن، در سال 1391ش نوشته شده است. | كتاب به زبان فارسى و مقدمه آن، در سال 1391ش نوشته شده است. | ||
آنچه باعث اهميت كتاب مىشود، آن است كه خسروشاهى، از شاگردان برجسته [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بوده و مدت 25 سال، ملازم حضور يا در درس و بحث ايشان، حاضر بوده است و طبيعتا حرفها و ناگفتههاى زيادى درباره علامه در سينه خود، دارد كه اين كتاب، به گوشههايى از آن، اشاره مىنمايد<ref>ر. | آنچه باعث اهميت كتاب مىشود، آن است كه خسروشاهى، از شاگردان برجسته [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] بوده و مدت 25 سال، ملازم حضور يا در درس و بحث ايشان، حاضر بوده است و طبيعتا حرفها و ناگفتههاى زيادى درباره علامه در سينه خود، دارد كه اين كتاب، به گوشههايى از آن، اشاره مىنمايد<ref>ر.ک: متن كتاب، ص16</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
به باور وى، بدون بررسى و تحقيق و ارزيابى دقيق و عميق، نمىتوان از چگونگى بركات وجودى علامه در عصر ما، در احياى نفوس و از عمق انديشه قرآنى و تفكر فلسفى - عرفانى و محتواى آثار مكتوب آن بزرگوار، آگاه شد<ref>همان، ص64</ref> | به باور وى، بدون بررسى و تحقيق و ارزيابى دقيق و عميق، نمىتوان از چگونگى بركات وجودى علامه در عصر ما، در احياى نفوس و از عمق انديشه قرآنى و تفكر فلسفى - عرفانى و محتواى آثار مكتوب آن بزرگوار، آگاه شد<ref>همان، ص64</ref> | ||
در سومين فصل، در معرض تكفير بودن علامه، مورد بحث قرار گرفته و نقش علامه در احياى انديشه فلسفى شيعه و نيز احياى سنت تفسير قرآن در جهان تشيع، مورد ارزيابى قرار گرفته است. نويسنده به اين نكته اشاره دارد كه فلسفه و حكمت، پيش از علامه هم بهنحوى در حوزهها مطرح بود؛ يعنى در واقع از زمان [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] تا عصر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و تا دوران [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] و تا امروز، اساتيدى در اين رشته وجود داشتهاند كه آثار ماندگارى هم از آنها بهجاى مانده است؛ اما متأسفانه تدريس «اسفار» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]توسط علامه، با عكسالعملهاى منفى، حتى تا مرز تكفير، روبهرو شد تا اينكه ايشان مدتى به صلاحديد [[بروجردی، حسین|آيتالله بروجردى]]، آن را متوقف كرد؛ اما با مرور زمان و پيدايش تحولات، بهتدريج گرايشها در حوزه هم تغيير يافت و علامه با توجه به پشتكار و علاقه و احساس مسئوليتى كه در ترويج و تفسير قرآن و تدريس فلسفه در حوزهها احساس مىكرد، به تدريس ادامه داد تاآنكه حكمت و فلسفه در حوزه، جايگاه خود را پيدا كرد<ref>ر. | در سومين فصل، در معرض تكفير بودن علامه، مورد بحث قرار گرفته و نقش علامه در احياى انديشه فلسفى شيعه و نيز احياى سنت تفسير قرآن در جهان تشيع، مورد ارزيابى قرار گرفته است. نويسنده به اين نكته اشاره دارد كه فلسفه و حكمت، پيش از علامه هم بهنحوى در حوزهها مطرح بود؛ يعنى در واقع از زمان [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] تا عصر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و تا دوران [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] و تا امروز، اساتيدى در اين رشته وجود داشتهاند كه آثار ماندگارى هم از آنها بهجاى مانده است؛ اما متأسفانه تدريس «اسفار» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]توسط علامه، با عكسالعملهاى منفى، حتى تا مرز تكفير، روبهرو شد تا اينكه ايشان مدتى به صلاحديد [[بروجردی، حسین|آيتالله بروجردى]]، آن را متوقف كرد؛ اما با مرور زمان و پيدايش تحولات، بهتدريج گرايشها در حوزه هم تغيير يافت و علامه با توجه به پشتكار و علاقه و احساس مسئوليتى كه در ترويج و تفسير قرآن و تدريس فلسفه در حوزهها احساس مىكرد، به تدريس ادامه داد تاآنكه حكمت و فلسفه در حوزه، جايگاه خود را پيدا كرد<ref>ر.ک: همان، ص86</ref> | ||
رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمىكرد، ولى بااينحال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورتها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمىكرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مىدانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref> | رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمىكرد، ولى بااينحال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورتها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمىكرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مىدانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref> | ||
| خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشنفكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref>و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است<ref>همان، ص129-144</ref> | در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشنفكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref>و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است<ref>همان، ص129-144</ref> | ||
در هفتمين فصل، به بحث از بعد سياسى در زندگى علامه پرداخته شده است. در اين فصل، به اين نكات اشاره شده است كه علامه، يك فرد سياسى به مفهوم مصطلح امروز نبودند، ولى درباره مسائل مهم داخلى يا خارجى مربوط به مسلمانان و جهان اسلام، اظهار نظر نموده و به تكليف خود، عمل مىكردند. در مورد شركت در مسئله نهضت اسلامى ايران نيز ايشان در آغاز مبارزه روحانيت عليه اقدامات رژيم، اعلاميههاى مشترك مراجع عظام قم را در مورد مسائل سياسى كشور، امضا مىكرد و در چندين اعلاميه، امضاى ايشان، در كنار اسامى آقايان مراجع، آمده است<ref>ر. | در هفتمين فصل، به بحث از بعد سياسى در زندگى علامه پرداخته شده است. در اين فصل، به اين نكات اشاره شده است كه علامه، يك فرد سياسى به مفهوم مصطلح امروز نبودند، ولى درباره مسائل مهم داخلى يا خارجى مربوط به مسلمانان و جهان اسلام، اظهار نظر نموده و به تكليف خود، عمل مىكردند. در مورد شركت در مسئله نهضت اسلامى ايران نيز ايشان در آغاز مبارزه روحانيت عليه اقدامات رژيم، اعلاميههاى مشترك مراجع عظام قم را در مورد مسائل سياسى كشور، امضا مىكرد و در چندين اعلاميه، امضاى ايشان، در كنار اسامى آقايان مراجع، آمده است<ref>ر.ک: همان، ص147</ref> | ||
در فصل هشتم، مجددا به موضوع در معرض تكفير قرار گرفتن علامه، پرداخته شده و اين امر، توضيح بيشترى داده شده است<ref>همان، ص161</ref>و در آخرين فصل نيز مسئله استمرار مخالفتها و هجمهها عليه ايشان، مطرح و پاسخ داده شده است<ref>همان، ص171</ref> | در فصل هشتم، مجددا به موضوع در معرض تكفير قرار گرفتن علامه، پرداخته شده و اين امر، توضيح بيشترى داده شده است<ref>همان، ص161</ref>و در آخرين فصل نيز مسئله استمرار مخالفتها و هجمهها عليه ايشان، مطرح و پاسخ داده شده است<ref>همان، ص171</ref> | ||
ویرایش