پرش به محتوا

تاريخ خلیفة بن خیاط: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:'
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:')
خط ۴۵: خط ۴۵:
'''تاريخ خليفة بن خياط'''، اثر [[خلیفه بن خیاط|ابوعمرو خليفة بن خياط بن ابى‌هبيره]]، معروف به «شباب»، كتابى است تاريخى كه به زبان عربى و در نيمه اول قرن سوم هجرى، نوشته شده است.
'''تاريخ خليفة بن خياط'''، اثر [[خلیفه بن خیاط|ابوعمرو خليفة بن خياط بن ابى‌هبيره]]، معروف به «شباب»، كتابى است تاريخى كه به زبان عربى و در نيمه اول قرن سوم هجرى، نوشته شده است.


اكثر علماى حديث و تاريخ، مؤلف اين كتاب را فردى درست و ثقه معرفى كرده‌اند و تنها ابن ابى‌حاتم رازى و على بن مدينى از وى به نيكى ياد نكرده‌اند.<ref>ر.ك: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص74-75</ref>
اكثر علماى حديث و تاريخ، مؤلف اين كتاب را فردى درست و ثقه معرفى كرده‌اند و تنها ابن ابى‌حاتم رازى و على بن مدينى از وى به نيكى ياد نكرده‌اند.<ref>ر.ک: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص74-75</ref>


تحقيق كتاب، توسط مصطفى نجيب فواز و حكمت كشلى فواز صورت گرفته است.
تحقيق كتاب، توسط مصطفى نجيب فواز و حكمت كشلى فواز صورت گرفته است.
خط ۵۴: خط ۵۴:
كتاب با مقدمه محققين آغاز شده و مطالب دربردارنده تاريخ تولد پيامبر(ص) تا سال 232ق، است.
كتاب با مقدمه محققين آغاز شده و مطالب دربردارنده تاريخ تولد پيامبر(ص) تا سال 232ق، است.


شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سال‌شمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد به‌طور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمى‌ترين كتب موجود تاريخى به شيوه سال‌شمارانه است.<ref>ر.ك: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص76</ref>
شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سال‌شمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد به‌طور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمى‌ترين كتب موجود تاريخى به شيوه سال‌شمارانه است.<ref>ر.ک: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص76</ref>


خليفه در سيره به‌طور عمده بر [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مى‌كند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابن‌اسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] را به‌صورت مختصر و فشرده ذكر مى‌كند و از تشريح وقايع مى‌پرهيزد.<ref>همان</ref>
خليفه در سيره به‌طور عمده بر [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] تكيه دارد و اخبار را مستقيماً يا با يك واسطه از طريق بكر بن سليمان يا وهب بن جرير بن حازم از وى نقل مى‌كند. وى علاوه بر اين، از كتاب «تاريخ الخلفاء» ابن‌اسحاق نيز بهره برده و روايات متعددى درباره دوره خلفاى راشدين از وى نقل كرده است. بيش از صد بار نام [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در كتاب تاريخ خليفه آمده است. البته وى اكثر روايات [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] را به‌صورت مختصر و فشرده ذكر مى‌كند و از تشريح وقايع مى‌پرهيزد.<ref>همان</ref>
خط ۶۹: خط ۶۹:
در مقدمه محققين، ضمن ارائه زندگى‌نامه مختصرى از نويسنده، توضيحاتى پيرامون كتاب وى داده شده است.<ref>مقدمه، ص3-10</ref>
در مقدمه محققين، ضمن ارائه زندگى‌نامه مختصرى از نويسنده، توضيحاتى پيرامون كتاب وى داده شده است.<ref>مقدمه، ص3-10</ref>


خليفه، كتاب خويش را با تعريف كلمه تاريخ آغاز كرده است. وى نيز همانند بسيارى از مورخان كهن، تاريخ را به معناى سال و به‌طور عمده، به معناى تقويم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اينها به كار مى‌برد. وى در مقدمه كتاب، در تعريف تاريخ مى‌نويسد «اين كتاب تاريخ است و مردم امر حج و روزه خويش و نيز عِدّه زنان و زمان ديون خود را با تاريخ تعيين مى‌كنند» و به آيه 189 بقره و 12 اسراء و 5 يونس استناد كرده است.<ref>ر.ك: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص75</ref>
خليفه، كتاب خويش را با تعريف كلمه تاريخ آغاز كرده است. وى نيز همانند بسيارى از مورخان كهن، تاريخ را به معناى سال و به‌طور عمده، به معناى تقويم اعم از سال تولد و درگذشت و سال رخ دادنِ حوادث و مانند اينها به كار مى‌برد. وى در مقدمه كتاب، در تعريف تاريخ مى‌نويسد «اين كتاب تاريخ است و مردم امر حج و روزه خويش و نيز عِدّه زنان و زمان ديون خود را با تاريخ تعيين مى‌كنند» و به آيه 189 بقره و 12 اسراء و 5 يونس استناد كرده است.<ref>ر.ک: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص75</ref>


خليفه، معتقد است مردم پيوسته واقعه‌اى مهم را براى تاريخ‌گذارى انتخاب مى‌كرده‌اند؛ وقايعى چون هبوط آدم(ع) از بهشت، بعثت حضرت نوح(ع)، طوفان نوح(ع)، در آتش شدن ابراهيم(ع) و بنيان كعبه. وى به نقل از ابوعُبيده معمر بن مثنى مى‌گويد: «ايرانيان پيوسته تاريخ كارهايشان را مى‌شناسند و مبدأ تاريخ نزد آنان، پادشاهى يزدجرد بن شهريار مى‌باشد».<ref>همان</ref>
خليفه، معتقد است مردم پيوسته واقعه‌اى مهم را براى تاريخ‌گذارى انتخاب مى‌كرده‌اند؛ وقايعى چون هبوط آدم(ع) از بهشت، بعثت حضرت نوح(ع)، طوفان نوح(ع)، در آتش شدن ابراهيم(ع) و بنيان كعبه. وى به نقل از ابوعُبيده معمر بن مثنى مى‌گويد: «ايرانيان پيوسته تاريخ كارهايشان را مى‌شناسند و مبدأ تاريخ نزد آنان، پادشاهى يزدجرد بن شهريار مى‌باشد».<ref>همان</ref>


وى در ادامه، از مبدأهاى تاريخى مختلفى چون بنيان كعبه، مرگ كعب بن لؤى و حمله ابرهه كه اعراب پس از هر حادثه براى مدتى آن را حفظ مى‌كردند، سخن به ميان آورده است. بعد، از پيدايش تاريخ قمرى به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول(ص) از مكه به مدينه سخن گفته است. وى معتقد است ابتدا صحابه در مورد اينكه از سال تولد، بعثت، هجرت يا وفات حضرت رسول(ص) كدام‌يك را مبدأ قرار دهند، اختلاف كردند تا اينكه به امر عمر بن خطاب، هجرت را كه جداكننده دارالشرك از دارالايمان و حق از باطل بود، مبدأ تاريخ نهادند.<ref>ر.ك: همان، ص75-76</ref>
وى در ادامه، از مبدأهاى تاريخى مختلفى چون بنيان كعبه، مرگ كعب بن لؤى و حمله ابرهه كه اعراب پس از هر حادثه براى مدتى آن را حفظ مى‌كردند، سخن به ميان آورده است. بعد، از پيدايش تاريخ قمرى به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول(ص) از مكه به مدينه سخن گفته است. وى معتقد است ابتدا صحابه در مورد اينكه از سال تولد، بعثت، هجرت يا وفات حضرت رسول(ص) كدام‌يك را مبدأ قرار دهند، اختلاف كردند تا اينكه به امر عمر بن خطاب، هجرت را كه جداكننده دارالشرك از دارالايمان و حق از باطل بود، مبدأ تاريخ نهادند.<ref>ر.ک: همان، ص75-76</ref>


خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مى‌كنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مى‌باشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مى‌باشد. اين نكته از آنجا استنباط مى‌شود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمى‌پردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مى‌داند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مى‌كند.<ref>ر.ك: همان، ص76</ref>
خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مى‌كنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مى‌باشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مى‌باشد. اين نكته از آنجا استنباط مى‌شود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمى‌پردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مى‌داند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مى‌كند.<ref>ر.ک: همان، ص76</ref>


اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمى‌ترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارى‌هايى بيش نبود يا چون سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] و [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]]، على‌رغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مى‌پرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنان‌كه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مى‌باشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مى‌شود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مى‌كند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد.<ref>همان</ref>
اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمى‌ترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارى‌هايى بيش نبود يا چون سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] و [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]]، على‌رغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مى‌پرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنان‌كه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مى‌باشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مى‌شود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مى‌كند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد.<ref>همان</ref>
خط ۸۷: خط ۸۷:
يكى ديگر از ويژگى‌هاى كتاب، ياد از سال‌ها و نيز روزهاى هفته است كه در قياس با منابع ديگر قابل توجه است. ياد از فهرست كشته‌شدگان يمامه، جمل و حَرَّه، كاملاً تازگى دارد. وى به حوادث داخلى دنياى اسلام كمتر پرداخته و در عوض، درباره فتوحات اخبار بيشترى آورده است. از جمله حوادث مهمى كه وى على‌رغم شيوه خويش به بحث و شرح در مورد آنها پرداخته، مى‌توان به وقايعى چون قتل عثمان، جنگ ميان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و معاويه، واقعه حَرَّه و شورش‌هاى خوارج اشاره كرد.<ref>همان</ref>
يكى ديگر از ويژگى‌هاى كتاب، ياد از سال‌ها و نيز روزهاى هفته است كه در قياس با منابع ديگر قابل توجه است. ياد از فهرست كشته‌شدگان يمامه، جمل و حَرَّه، كاملاً تازگى دارد. وى به حوادث داخلى دنياى اسلام كمتر پرداخته و در عوض، درباره فتوحات اخبار بيشترى آورده است. از جمله حوادث مهمى كه وى على‌رغم شيوه خويش به بحث و شرح در مورد آنها پرداخته، مى‌توان به وقايعى چون قتل عثمان، جنگ ميان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و معاويه، واقعه حَرَّه و شورش‌هاى خوارج اشاره كرد.<ref>همان</ref>


مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و به‌خصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبك و روش دوران خلفاى راشدين و اموى مى‌نويسد؛ يعنى در ذيل هر سال، به ذكر اسامى امير حج و وفيات و وقايع مهم مى‌پردازد و پس از ذكر فوت خليفه، اسامى عمال و قاضيان وى را ذيل نام ولايات و اسامى صاحبان ديوان‌ها را ذيل نام هر ديوان مى‌آورد، ولى حوادث دوران امين، مأمون، معتصم و واثق را كه معاصر وى بوده‌اند و محتمل است خود شاهد بسيارى از آنها بوده و اطلاعات دست اولى راجع به آنها در اختيار داشته است، بسيار مختصر و فشرده بيان مى‌كند و تقريباً به ذكر نام امير حج و وَفيات هر سال اكتفا مى‌كند. كتاب با ذكر نام امير حج سال 232ق؛ يعنى سال پايانى عصر اول عباسى خاتمه مى‌يابد.<ref>ر.ك: همان، ص78-79</ref>
مؤلف به دوره خلافت امويان در دمشق و به مسائل مربوط به سياست خارجى اسلامى و به‌خصوص گسترش امپراطورى اسلام توجه خاص داشته است و تاريخ خلافت عباسى را تا پايان خلافت هارون الرشيد، به همان سبك و روش دوران خلفاى راشدين و اموى مى‌نويسد؛ يعنى در ذيل هر سال، به ذكر اسامى امير حج و وفيات و وقايع مهم مى‌پردازد و پس از ذكر فوت خليفه، اسامى عمال و قاضيان وى را ذيل نام ولايات و اسامى صاحبان ديوان‌ها را ذيل نام هر ديوان مى‌آورد، ولى حوادث دوران امين، مأمون، معتصم و واثق را كه معاصر وى بوده‌اند و محتمل است خود شاهد بسيارى از آنها بوده و اطلاعات دست اولى راجع به آنها در اختيار داشته است، بسيار مختصر و فشرده بيان مى‌كند و تقريباً به ذكر نام امير حج و وَفيات هر سال اكتفا مى‌كند. كتاب با ذكر نام امير حج سال 232ق؛ يعنى سال پايانى عصر اول عباسى خاتمه مى‌يابد.<ref>ر.ک: همان، ص78-79</ref>


از ويژگى‌هاى ديگر اين كتاب آن است كه نويسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزديك مى‌شود، تساهل بيشترى نشان مى‌دهد؛ يعنى در هنگام كتابت سيره نبوى و اخبار خلفاى راشدين، سند روايت را به‌طور كامل ذكر مى‌كند، ولى از آغاز دولت اموى به‌تدريج در ذكر اسانيد اهتمام نمى‌ورزد و در روايت تاريخ دولت عباسى تقريباً در اكثر مواقع از ذكر اسانيد طفره مى‌رود.
از ويژگى‌هاى ديگر اين كتاب آن است كه نويسنده در ذكر اسانيد روايات هر قدر به زمان خويش نزديك مى‌شود، تساهل بيشترى نشان مى‌دهد؛ يعنى در هنگام كتابت سيره نبوى و اخبار خلفاى راشدين، سند روايت را به‌طور كامل ذكر مى‌كند، ولى از آغاز دولت اموى به‌تدريج در ذكر اسانيد اهتمام نمى‌ورزد و در روايت تاريخ دولت عباسى تقريباً در اكثر مواقع از ذكر اسانيد طفره مى‌رود.
.<ref>ر.ك: همان، ص77</ref>
.<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>


اين كتاب على‌رغم حجمى اندك، دوره‌اى دويست‌ساله از تاريخ اسلام را در بر مى‌گيرد و تقريباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمرى را مى‌آورد. نويسنده آمار و ارقام و فهرست‌هاى بسيارى در اختيار پژوهشگر قرار مى‌دهد كه مى‌تواند راهگشاى برخى از مشكلات و مجهولات باشد.<ref>همان، ص79</ref>
اين كتاب على‌رغم حجمى اندك، دوره‌اى دويست‌ساله از تاريخ اسلام را در بر مى‌گيرد و تقريباً همه حوادث مهم قرن اول و دوم قمرى را مى‌آورد. نويسنده آمار و ارقام و فهرست‌هاى بسيارى در اختيار پژوهشگر قرار مى‌دهد كه مى‌تواند راهگشاى برخى از مشكلات و مجهولات باشد.<ref>همان، ص79</ref>
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:




مصححان كتاب، با استفاده از منابع دست اول تاريخ اسلام، نظير «[[السيرة النبوية|سيره ابن هشام]]»، «[[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]»، «[[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]]»، «الكامل» و بسيارى منابع تاريخى و حديثى و جغرافيايى ديگر، بر آن حواشى بسيارى نگاشته‌اند. آنها بسيارى از اعلام، اشخاص و اماكن جغرافيايى را كه در متن كتاب ذكر شده است، با استفاده از منابع تاريخى و جغرافيايى معرفى كرده‌اند. در پايان كتاب نيز فهارسى چون الأحاديث و الآثار، اعلام، قبايل، اماكن و موضوعات آورده‌اند.<ref>ر.ك: همان، ص80-81</ref>
مصححان كتاب، با استفاده از منابع دست اول تاريخ اسلام، نظير «[[السيرة النبوية|سيره ابن هشام]]»، «[[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]»، «[[البداية و النهاية (دارالفکر)|البداية و النهاية]]»، «الكامل» و بسيارى منابع تاريخى و حديثى و جغرافيايى ديگر، بر آن حواشى بسيارى نگاشته‌اند. آنها بسيارى از اعلام، اشخاص و اماكن جغرافيايى را كه در متن كتاب ذكر شده است، با استفاده از منابع تاريخى و جغرافيايى معرفى كرده‌اند. در پايان كتاب نيز فهارسى چون الأحاديث و الآثار، اعلام، قبايل، اماكن و موضوعات آورده‌اند.<ref>ر.ک: همان، ص80-81</ref>


فهرست «مطالب»، «منابع و مصادر»، «احاديث و آثار»، «اعلام»، «قبايل» و «اماكن»، در انتهاى كتاب آمده است.
فهرست «مطالب»، «منابع و مصادر»، «احاديث و آثار»، «اعلام»، «قبايل» و «اماكن»، در انتهاى كتاب آمده است.


در پاورقى‌ها علاوه بر توضيح برخى كلمات مذكور در متن.<ref>ر.ك: پاورقى، ص37</ref>، به ساير منابع ارجاع داده شده است.<ref>ر.ك: همان</ref>
در پاورقى‌ها علاوه بر توضيح برخى كلمات مذكور در متن.<ref>ر.ک: پاورقى، ص37</ref>، به ساير منابع ارجاع داده شده است.<ref>ر.ک: همان</ref>


==پانويس ==
==پانويس ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش