۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':گ' به ': گ') |
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
کتاب حاضر، از مقدمه سومين كنگره جهانى [[امام رضا(ع)]] كه براى شناساندن حضرت امام موسى كاظم(ع) تشكيل شده و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 2 جلد: 1. زندگى امام موسى كاظم(ع) و باب اسامى ياران امام(ع) از حرف الف تا عين؛ 2. ادامه اسامى ياران امام(ع) از حرف غين تا ياء، كنيهها، نساء و مستدرك) تشكيل شده است. | کتاب حاضر، از مقدمه سومين كنگره جهانى [[امام رضا(ع)]] كه براى شناساندن حضرت امام موسى كاظم(ع) تشكيل شده و مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل 2 جلد: 1. زندگى امام موسى كاظم(ع) و باب اسامى ياران امام(ع) از حرف الف تا عين؛ 2. ادامه اسامى ياران امام(ع) از حرف غين تا ياء، كنيهها، نساء و مستدرك) تشكيل شده است. | ||
نويسنده در اين اثر دو جلدى، بهصورت دقيق تعداد 530 نفر از مردان راوى و صحابه حضرت امام كاظم(ع) و دو نفر از زنان را معرفى كرده و در [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] نيز تعداد 7 نفر از مردان را افزوده است، پس در مجموع تعداد 539 نفر از ياران و راويان حضرت امام كاظم(ع) ذكر شدهاند.<ref>ر. | نويسنده در اين اثر دو جلدى، بهصورت دقيق تعداد 530 نفر از مردان راوى و صحابه حضرت امام كاظم(ع) و دو نفر از زنان را معرفى كرده و در [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك]] نيز تعداد 7 نفر از مردان را افزوده است، پس در مجموع تعداد 539 نفر از ياران و راويان حضرت امام كاظم(ع) ذكر شدهاند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص264 و ص275</ref> | ||
نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعددى (250 کتاب مهمّ به زبان عربى و فارسى) استفاده كرده است.<ref>ر. | نويسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعددى (250 کتاب مهمّ به زبان عربى و فارسى) استفاده كرده است.<ref>ر.ک: همان، ج2، ص291-324</ref> | ||
نويسنده كوشيده است كه اثرى مستند، جامع و كامل بيافريند و به نظر مىرسد در اين راه به موفقيت نسبى دست يافته است. | نويسنده كوشيده است كه اثرى مستند، جامع و كامل بيافريند و به نظر مىرسد در اين راه به موفقيت نسبى دست يافته است. | ||
نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ رجب سال 1409ق، در قم نوشته، تأكيد كرده است: «... درحالىكه غرق آمادهسازى کتابم «الفائق في أصحاب الإمام الصادق(ع)» بودم، ناگهان برادرم استاد حجتالاسلام سيّد جواد شهرستانى - مدير مؤسسه «آلالبيت لإحياء التراث الإسلامي» - از من درخواست كرد كه درباره اصحاب امام كاظم(ع) کتابى بنويسم و سه ماه براى اتمامش فرصت داد. من باآنكه بهخاطر كوتاهى فرصت و كمى منابع ترديد داشتم، ولى بر خداى متعال توكل كردم و پذيرفتم و از حضرت باب الحوائج مدد گرفتم و همه توانم را به كار بستم و شبانهروزى مشغول شدم و خدا را شكر كه مرا موفق كرد كه آن را به پايان برسانم و آن را «أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسى الكاظم(ع)» ناميدم.<ref>ر. | نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ رجب سال 1409ق، در قم نوشته، تأكيد كرده است: «... درحالىكه غرق آمادهسازى کتابم «الفائق في أصحاب الإمام الصادق(ع)» بودم، ناگهان برادرم استاد حجتالاسلام سيّد جواد شهرستانى - مدير مؤسسه «آلالبيت لإحياء التراث الإسلامي» - از من درخواست كرد كه درباره اصحاب امام كاظم(ع) کتابى بنويسم و سه ماه براى اتمامش فرصت داد. من باآنكه بهخاطر كوتاهى فرصت و كمى منابع ترديد داشتم، ولى بر خداى متعال توكل كردم و پذيرفتم و از حضرت باب الحوائج مدد گرفتم و همه توانم را به كار بستم و شبانهروزى مشغول شدم و خدا را شكر كه مرا موفق كرد كه آن را به پايان برسانم و آن را «أحسن التراجم لأصحاب الإمام موسى الكاظم(ع)» ناميدم.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص9-11</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
#يكى از ياران حضرت امام كاظم(ع) به نام ابوعبداللّه ابان بن عثمان بن يحيى بن زكريا لؤلوئى، بجلى (بهواسطه ولاء عتق)، بصرى، كوفى، مشهور به احمر و از فاضلان محدثان و ثقات فقيهان شيعه اماميه و آگاه به اخبار و احوال شاعران و انساب و ايام بود. او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نيز روايت كرده است. وى در آغاز كارش ناووسى بود، ولى بعد هدايت شد و به مكتب تشيع گرويد و راه و روش درست و پسنديدهاى پيمود. او در اصل، اهل بصره بود و گاهى در آنجا و گاه در كوفه سكونت مىكرد و بود و بود تاآنكه بعد از سال 140ق، وفات كرد و گفته شده در حدود سال 200ق، درگذشت و همين صحيح است. بيش از 55 راوى از او روايت كردهاند؛ از جمله معمر بن المثنى و محمد بن سلام و احمد بن محمد بن ابىنصر و... براى او کتابى است كه در آن مباحث مربوط به مبدأ و مغازى و وفات رسول اكرم(ص) و ردّه و سقيفه را جمع و تدوين كرده است.<ref>متن کتاب، ج1، ص25</ref> | #يكى از ياران حضرت امام كاظم(ع) به نام ابوعبداللّه ابان بن عثمان بن يحيى بن زكريا لؤلوئى، بجلى (بهواسطه ولاء عتق)، بصرى، كوفى، مشهور به احمر و از فاضلان محدثان و ثقات فقيهان شيعه اماميه و آگاه به اخبار و احوال شاعران و انساب و ايام بود. او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نيز روايت كرده است. وى در آغاز كارش ناووسى بود، ولى بعد هدايت شد و به مكتب تشيع گرويد و راه و روش درست و پسنديدهاى پيمود. او در اصل، اهل بصره بود و گاهى در آنجا و گاه در كوفه سكونت مىكرد و بود و بود تاآنكه بعد از سال 140ق، وفات كرد و گفته شده در حدود سال 200ق، درگذشت و همين صحيح است. بيش از 55 راوى از او روايت كردهاند؛ از جمله معمر بن المثنى و محمد بن سلام و احمد بن محمد بن ابىنصر و... براى او کتابى است كه در آن مباحث مربوط به مبدأ و مغازى و وفات رسول اكرم(ص) و ردّه و سقيفه را جمع و تدوين كرده است.<ref>متن کتاب، ج1، ص25</ref> | ||
#يحيى بن زيد، نوه حضرت [[امام سجاد(ع)]] و مادرش ريطه بنت عبداللّه بن محمد بن الحنفيه و از امامان و اعلام و دانشمندان و محدثان زيديه و انقلابيان و شجاعان بنىهاشم بود. او مخالف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بود و مذهب مستقلى داشت. وى در زمان امامت حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، مصاحب امام كاظم(ع) بود. او بعد از شهادت پدرش زيد بن على(ع)، از ترس ستم امويان به كربلا و بعد به مدائن گريخت و سپس به سرخس منتقل شد و سرانجام به شهر جوزجان پناه برد و در آنجا مردم را بهسوى خودش فراخواند؛ پس عده بسيارى از مردم به دورش جمع شدند و يارىاش كردند و او در جوزجان بر ضدّ امويان اعلام جنگ كرد و وارد جنگى سخت با عاملان اموى و لشكريانش شد و تلاشى وافر و نيكو نمود و در پايان در روستاى ارغونه، در سال 125ق، در معركه كشته شد؛ پس درحالىكه مرده بود، سرش را جدا كرند و جسدش را بر سردر ورودى شهر جوزجان آويختند و بعد سرش را بهسوى خليفه اموى وليد بن يزيد در شام بردند. او در سال 98ق به دنيا آمد. متوكل بن عمير بن متوكل از او روايت كرده است.<ref>ر. | #يحيى بن زيد، نوه حضرت [[امام سجاد(ع)]] و مادرش ريطه بنت عبداللّه بن محمد بن الحنفيه و از امامان و اعلام و دانشمندان و محدثان زيديه و انقلابيان و شجاعان بنىهاشم بود. او مخالف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بود و مذهب مستقلى داشت. وى در زمان امامت حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، مصاحب امام كاظم(ع) بود. او بعد از شهادت پدرش زيد بن على(ع)، از ترس ستم امويان به كربلا و بعد به مدائن گريخت و سپس به سرخس منتقل شد و سرانجام به شهر جوزجان پناه برد و در آنجا مردم را بهسوى خودش فراخواند؛ پس عده بسيارى از مردم به دورش جمع شدند و يارىاش كردند و او در جوزجان بر ضدّ امويان اعلام جنگ كرد و وارد جنگى سخت با عاملان اموى و لشكريانش شد و تلاشى وافر و نيكو نمود و در پايان در روستاى ارغونه، در سال 125ق، در معركه كشته شد؛ پس درحالىكه مرده بود، سرش را جدا كرند و جسدش را بر سردر ورودى شهر جوزجان آويختند و بعد سرش را بهسوى خليفه اموى وليد بن يزيد در شام بردند. او در سال 98ق به دنيا آمد. متوكل بن عمير بن متوكل از او روايت كرده است.<ref>ر.ک: همان، ج2، ص210</ref> | ||
#: گفتنى است اينكه نويسنده محترم نوشته است كه يحيى بن زيد: «كان مخالفا للإمام الصادق(ع)، مستقلا في مذهبه»؛ يعنى: «او مخالف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بود و مذهب مستقلى داشت»، هرچند از نظر عقلى، ممكن است، ولى از نظر تاريخى ثابت نيست و نياز به بررسى و تحقيق بيشتر دارد؛ زيرا شايد در آن دوران سخت و بحرانى، تقيه مىكرده و در واقع مذهب مستقلى نداشته و مخالف حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نبوده است و دست يافتن به نظر واقعى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره قيام يحيى بن زيد نيز با توجه به اوضاع آن دوران، بسيار دشوار است و... پس به نظر مىرسد كه اظهار نظر نويسنده محترم، يك تحليل شخصى است و نه گزارش تاريخى و هر تحليلى در باب مسائل تاريخى ادعاست؛ مگر آنكه قرائن و شواهد و گزارشهاى تاريخى آن را تأييد كند و... وليكن متأسفانه نويسنده محترم در اينجا هيچ دليل و شاهد و قرينه و گزارش تاريخى براى اثبات تحليلش ذكر نكرده است. پس بهتر است اكنون اين تحليل را در «بقعه امكان» و «صندوق احتمالات» قرار دهيم و منتظر پژوهشهاى مستندتر و بهتر بمانيم. | #: گفتنى است اينكه نويسنده محترم نوشته است كه يحيى بن زيد: «كان مخالفا للإمام الصادق(ع)، مستقلا في مذهبه»؛ يعنى: «او مخالف [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بود و مذهب مستقلى داشت»، هرچند از نظر عقلى، ممكن است، ولى از نظر تاريخى ثابت نيست و نياز به بررسى و تحقيق بيشتر دارد؛ زيرا شايد در آن دوران سخت و بحرانى، تقيه مىكرده و در واقع مذهب مستقلى نداشته و مخالف حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نبوده است و دست يافتن به نظر واقعى حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره قيام يحيى بن زيد نيز با توجه به اوضاع آن دوران، بسيار دشوار است و... پس به نظر مىرسد كه اظهار نظر نويسنده محترم، يك تحليل شخصى است و نه گزارش تاريخى و هر تحليلى در باب مسائل تاريخى ادعاست؛ مگر آنكه قرائن و شواهد و گزارشهاى تاريخى آن را تأييد كند و... وليكن متأسفانه نويسنده محترم در اينجا هيچ دليل و شاهد و قرينه و گزارش تاريخى براى اثبات تحليلش ذكر نكرده است. پس بهتر است اكنون اين تحليل را در «بقعه امكان» و «صندوق احتمالات» قرار دهيم و منتظر پژوهشهاى مستندتر و بهتر بمانيم. | ||
#نويسنده در بابى تحت عنوان «نساء»، دو نفر از بانوان را نام برده كه حضرت امام موسى كاظم(ع) را ياورى كردهاند: 1. امّ احمد بن الإمام موسى الكاظم(ع) كه در برخى از منابع آمده كه او دختر امام كاظم(ع) است! درحالىكه اين مطلب صحيح نيست و صحيح آن است كه او از همسران حضرت امام(ع) و مادر سيد احمد شاه چراغ است كه در شيراز مدفون است. او امّولد و جليلالقدر بود و در نزد امام(ع) جايگاه بلندى داشت. حضرت امام كاظم(ع) برخى از وصايايش را به او انجام داد و برخى از ودائع امامت و مواريث انبياء را در نزد او به امانت سپرد و آن در زمانى بود كه از مدينه منوره به طرف بغداد خارج شد؛ پس از جمله مواردى كه به او عطا كرد کتابها و اموالى بود و از او خواست كه آن را به كسى تسليم كند كه اوصافش را بيان كند و همچنين به او نوشتهاى مهرشده داد و دستور داد كه آن را به [[امام رضا(ع)]] هر گاه كه خواست، تسليم كند. در يكى از شبها حضرت [[امام رضا(ع)]] اماحمد را طلبيد و به او گفت: بياور آنچه را كه پدرم در نزد تو به امانت گذاشته و نام و مشخصات آن را برايش ذكر كرد و او آن را تسليم كرد. او قبل از سال 203ق، در قيد حيات بود... 2. سعيده: جزئيات زندگى و حالات ايشان را نتوانستيم به دست آوريم جز آنكه او از ياران حضرت امام كاظم(ع) بود و يونس بن يعقوب از او روايت نقل كرده و قبل از سال 183ق، زنده بوده است.<ref>ر. | #نويسنده در بابى تحت عنوان «نساء»، دو نفر از بانوان را نام برده كه حضرت امام موسى كاظم(ع) را ياورى كردهاند: 1. امّ احمد بن الإمام موسى الكاظم(ع) كه در برخى از منابع آمده كه او دختر امام كاظم(ع) است! درحالىكه اين مطلب صحيح نيست و صحيح آن است كه او از همسران حضرت امام(ع) و مادر سيد احمد شاه چراغ است كه در شيراز مدفون است. او امّولد و جليلالقدر بود و در نزد امام(ع) جايگاه بلندى داشت. حضرت امام كاظم(ع) برخى از وصايايش را به او انجام داد و برخى از ودائع امامت و مواريث انبياء را در نزد او به امانت سپرد و آن در زمانى بود كه از مدينه منوره به طرف بغداد خارج شد؛ پس از جمله مواردى كه به او عطا كرد کتابها و اموالى بود و از او خواست كه آن را به كسى تسليم كند كه اوصافش را بيان كند و همچنين به او نوشتهاى مهرشده داد و دستور داد كه آن را به [[امام رضا(ع)]] هر گاه كه خواست، تسليم كند. در يكى از شبها حضرت [[امام رضا(ع)]] اماحمد را طلبيد و به او گفت: بياور آنچه را كه پدرم در نزد تو به امانت گذاشته و نام و مشخصات آن را برايش ذكر كرد و او آن را تسليم كرد. او قبل از سال 203ق، در قيد حيات بود... 2. سعيده: جزئيات زندگى و حالات ايشان را نتوانستيم به دست آوريم جز آنكه او از ياران حضرت امام كاظم(ع) بود و يونس بن يعقوب از او روايت نقل كرده و قبل از سال 183ق، زنده بوده است.<ref>ر.ک: همان، ج2، ص161-264</ref> | ||
== وضعيت کتاب == | == وضعيت کتاب == |
ویرایش