۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابى طالب' به 'ابىطالب') |
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م') |
||
| خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
#روش تفسير قرآن به قرآن | #روش تفسير قرآن به قرآن | ||
#:نخستين راه براى درك معانى قرآن، كمك گرفتن از خود قرآن است، به اين معنا كه با استخراج آيات مشابه و هم معنا و يا آياتى كه در موضوع واحد يكسان و يا نزديك به هم هستند، ابهام و اجمال آيات را برمىداريم و يا براى تكميل يك صورت از داستانى كه قرآن در سورههاى مختلف آن را بيان كرده است از اين شيوه استفاده مىكنيم. | #:نخستين راه براى درك معانى قرآن، كمك گرفتن از خود قرآن است، به اين معنا كه با استخراج آيات مشابه و هم معنا و يا آياتى كه در موضوع واحد يكسان و يا نزديك به هم هستند، ابهام و اجمال آيات را برمىداريم و يا براى تكميل يك صورت از داستانى كه قرآن در سورههاى مختلف آن را بيان كرده است از اين شيوه استفاده مىكنيم. | ||
#:مرحوم علاّمۀ طباطبايى(ره) كه خود يكى از اهتمام ورزان به اين روش تفسيرى است در اين باره مىنويسند: | #: مرحوم علاّمۀ طباطبايى(ره) كه خود يكى از اهتمام ورزان به اين روش تفسيرى است در اين باره مىنويسند: | ||
#:«راه دوم آن است كه قرآن را با خود قرآن تفسير كنيم، با تدبّرى كه بدان مأموريم از خود قرآن براى كشف معانى آيات استمداد جوييم و نظاير آنها را به دقت مورد بررسى قرار داده، از مجموع آنها تفسير آيۀ مورد مطالعه را به دست آوريم و آنگاه مصاديق مختلف آيات را با خواص و جهاتى كه از خود آيات به دست مىآيد جست و جو كنيم، درست همان گونه كه خداوند فرموده است: ''' «و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء» ''' (نحل 89) و ما كتاب را كه بر تو فرستاديم بيانگر همه چيز است، حاشا، قرآنى كه بيان كننده هر چيز است، مبين خود نباشد». | #:«راه دوم آن است كه قرآن را با خود قرآن تفسير كنيم، با تدبّرى كه بدان مأموريم از خود قرآن براى كشف معانى آيات استمداد جوييم و نظاير آنها را به دقت مورد بررسى قرار داده، از مجموع آنها تفسير آيۀ مورد مطالعه را به دست آوريم و آنگاه مصاديق مختلف آيات را با خواص و جهاتى كه از خود آيات به دست مىآيد جست و جو كنيم، درست همان گونه كه خداوند فرموده است: ''' «و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء» ''' (نحل 89) و ما كتاب را كه بر تو فرستاديم بيانگر همه چيز است، حاشا، قرآنى كه بيان كننده هر چيز است، مبين خود نباشد». | ||
#:روش علاّمۀ حسينى در تفسير قرآن به قرآن به عنوان نخستين راه براى درك قرآن همه جا يكسان نيست. در آغاز تفسير و در جلدهاى نخستين به اين شيوه اهتمام نشان مىدهد و براى فهم آيه از اين روش استفاده مىكند، مثلا در ذيل آيۀ: ''' «كيف تكفرون باللّه و كنتم امواتا فاحياكم ثمّ يميتكم ثم يحييكم» ''' (بقره 28) دربارۀ مراحل زندگى و مرگ انسان كه قرآن در اين آيه دوبار زنده شدن را مطرح مىكند، ايشان در تفسير كلمۀ: ''' «يحييكم» ''' كه منظور كدام زنده شدن است و تفاوت اين حيات با حيات پيشين چيست؟ مىفرمايند كه: اين حيات، حيات پس از عالم برزخ است كه ارواح بشر را با بدنهاى خود بازگشت خواهد داد و حياتش نسبت به حيات دنيايى و برزخى كاملتر و زندگى حقيقى و دايمى است. سپس ايشان براى توضيح اين معنا به آيۀ كريمۀ 79 سورۀ يس: ''' «قل يحيها الذى انشأها اول مرة» ''' استدلال مىكند كه از زندگى در عالم قيامت تعبير به حيات حقيقى شده و از زندگى در دنيا به «نشؤ و نمو» تعبير شده است. همچنين در سورۀ عنكبوت آيۀ 64 كه باز خداوند فرموده است: ''' «انّ الدار الآخرة لهى الحيوان» ''' خداوند حيات حقيقى تعبير فرموده است. | #:روش علاّمۀ حسينى در تفسير قرآن به قرآن به عنوان نخستين راه براى درك قرآن همه جا يكسان نيست. در آغاز تفسير و در جلدهاى نخستين به اين شيوه اهتمام نشان مىدهد و براى فهم آيه از اين روش استفاده مىكند، مثلا در ذيل آيۀ: ''' «كيف تكفرون باللّه و كنتم امواتا فاحياكم ثمّ يميتكم ثم يحييكم» ''' (بقره 28) دربارۀ مراحل زندگى و مرگ انسان كه قرآن در اين آيه دوبار زنده شدن را مطرح مىكند، ايشان در تفسير كلمۀ: ''' «يحييكم» ''' كه منظور كدام زنده شدن است و تفاوت اين حيات با حيات پيشين چيست؟ مىفرمايند كه: اين حيات، حيات پس از عالم برزخ است كه ارواح بشر را با بدنهاى خود بازگشت خواهد داد و حياتش نسبت به حيات دنيايى و برزخى كاملتر و زندگى حقيقى و دايمى است. سپس ايشان براى توضيح اين معنا به آيۀ كريمۀ 79 سورۀ يس: ''' «قل يحيها الذى انشأها اول مرة» ''' استدلال مىكند كه از زندگى در عالم قيامت تعبير به حيات حقيقى شده و از زندگى در دنيا به «نشؤ و نمو» تعبير شده است. همچنين در سورۀ عنكبوت آيۀ 64 كه باز خداوند فرموده است: ''' «انّ الدار الآخرة لهى الحيوان» ''' خداوند حيات حقيقى تعبير فرموده است. | ||
| خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
#:«با توجه به جملۀ «حتى تورات بالحجاب» كه حجاب فقط سبب آغاز پنهان شدن خورشيد بوده كه بر حسب طبع قابل ردّ و كنار زدن حجاب و پردهها بوده، و به هر تقدير امر خارق طبع بوده است و محذورى بر آن مترتب نخواهد بود. | #:«با توجه به جملۀ «حتى تورات بالحجاب» كه حجاب فقط سبب آغاز پنهان شدن خورشيد بوده كه بر حسب طبع قابل ردّ و كنار زدن حجاب و پردهها بوده، و به هر تقدير امر خارق طبع بوده است و محذورى بر آن مترتب نخواهد بود. | ||
#:ايشان در توضيح اين معنا مىفرمايند: چون زمين در اثر جاذبۀ خورشيد به سمت مشرق در سير و حركت است و بر حسب حركت وضعى، آن هنگام كه نيمى از سطح زمين را تيرگى مخروطى شكل فرا مىگيرد، آغاز غروب خورشيد است و در آنجا كه حضرت سليمان ايستاده، چون در حاشيه ارتفاعات منطقه بوده، سايه و تيرگى غروب خورشيد زودتر فرا رسيده، بنابر نيروى غيبى و دستور حضرت سليمان، آن موانع و سايه افكنها به كنار رفته و اشعه خورشيد، سرزمين حضرت را روشن كرده است، نه اينكه خورشيد بازگشته باشد و از مدار و حركت اصلى خارج شده باشد. در هر حال اين خود كرامتى براى حضرت است. | #:ايشان در توضيح اين معنا مىفرمايند: چون زمين در اثر جاذبۀ خورشيد به سمت مشرق در سير و حركت است و بر حسب حركت وضعى، آن هنگام كه نيمى از سطح زمين را تيرگى مخروطى شكل فرا مىگيرد، آغاز غروب خورشيد است و در آنجا كه حضرت سليمان ايستاده، چون در حاشيه ارتفاعات منطقه بوده، سايه و تيرگى غروب خورشيد زودتر فرا رسيده، بنابر نيروى غيبى و دستور حضرت سليمان، آن موانع و سايه افكنها به كنار رفته و اشعه خورشيد، سرزمين حضرت را روشن كرده است، نه اينكه خورشيد بازگشته باشد و از مدار و حركت اصلى خارج شده باشد. در هر حال اين خود كرامتى براى حضرت است. | ||
#:مىبينيم كه ايشان تنها آيه را معنا نمىكند، عنصر عقل و اجتهاد را بكار گرفته و با روش اجتهادى به سراغ تفسير قرآن مىرود. نمونۀ اين بحثها در كلام ايشان فراوان است كه ما به اين نمونه بسنده كرديم. | #: مىبينيم كه ايشان تنها آيه را معنا نمىكند، عنصر عقل و اجتهاد را بكار گرفته و با روش اجتهادى به سراغ تفسير قرآن مىرود. نمونۀ اين بحثها در كلام ايشان فراوان است كه ما به اين نمونه بسنده كرديم. | ||
#تفسير فلسفى | #تفسير فلسفى | ||
#:در ميان دانشمندان و مفسّران قرآنى، گروهى كه با علوم و معارف عقلى و فلسفه شرق آشنايى دارند، در تفسير به شيوهاى دست يازيدهاند كه از آن به روش فلسفى در تفسير قرآن ياد شده است. منظور از روش فلسفى اينست كه هر جا معانى و معارف مطرح شده در قرآن ارتباطى با مظاهر وجود و خالق هستى دارد با اصل فلسفى توضيح و تشريح گردد، و اگر در مواردى اطلاع از آن جنبۀ تعبّدى داشته و از طريق وحى واقعيّت آن به ما رسيده است، با برهانهاى عقلى و استدلالهاى منطقى تشريح شود و به عبارت ديگر عقلانى شود. اين شيوه بدان جهت برگزيده شده تا از عقلانيت دين دفاع شود و شبهۀ تعارض دين و علم، دين و عقل ايجاد نشود. | #:در ميان دانشمندان و مفسّران قرآنى، گروهى كه با علوم و معارف عقلى و فلسفه شرق آشنايى دارند، در تفسير به شيوهاى دست يازيدهاند كه از آن به روش فلسفى در تفسير قرآن ياد شده است. منظور از روش فلسفى اينست كه هر جا معانى و معارف مطرح شده در قرآن ارتباطى با مظاهر وجود و خالق هستى دارد با اصل فلسفى توضيح و تشريح گردد، و اگر در مواردى اطلاع از آن جنبۀ تعبّدى داشته و از طريق وحى واقعيّت آن به ما رسيده است، با برهانهاى عقلى و استدلالهاى منطقى تشريح شود و به عبارت ديگر عقلانى شود. اين شيوه بدان جهت برگزيده شده تا از عقلانيت دين دفاع شود و شبهۀ تعارض دين و علم، دين و عقل ايجاد نشود. | ||
| خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
#:ج: معادشناسى تفسير | #:ج: معادشناسى تفسير | ||
#:بحث مبدء و معاد براى يك فيلسوف، متكلم، عارف و مفسّر از مباحث اساسى و حياتى است. براى انسان اعتقاد به خدا، نبوت انبيا، التزام به شريعت، پايبندى به اخلاق، خودسازى و تزكيه نفس، بدون اعتقاد درست به معاد و جهان آخرت حاصل نمىگردد. | #:بحث مبدء و معاد براى يك فيلسوف، متكلم، عارف و مفسّر از مباحث اساسى و حياتى است. براى انسان اعتقاد به خدا، نبوت انبيا، التزام به شريعت، پايبندى به اخلاق، خودسازى و تزكيه نفس، بدون اعتقاد درست به معاد و جهان آخرت حاصل نمىگردد. | ||
#:مىتوان براى گروهى از مردم تعبدبه ايمان به آخرت را حاصل كرد، اما براى بسيارى از مردم تنها تعبدكافى نيست، بايد عقلانيت معاد را توضيح داد، قرآن بيش از دو سوم از بحثهاى خود را به مسألۀ معاد اختصاص داده است، بحثهايى در اين زمينه مطرحاند مانند: جاودانگى آخرت، چگونگى ميزان، حساب، بازگشت مجدد انسان (معاد جسمانى)، ثواب و عقاب، تجسّم اعمال، شهادت دادن اعضاء و جوارح، بهشت و جهنم، عالم برزخ و تفاوت آن با قيامت و بسيارى ديگر از مباحث كه هر كدام از آنها نيازمند توضيح و تفسير علمى و اقناع كننده هستند. بنابراين ذهن مفسّر نقّاد و بيدار و آگاه از شبهات، آسوده نيست به ويژه آنكه بسيارى از اين مباحث قرآنى به اجمال طرح شدهاند و نيازمند به تفسير موضوعى و جمع بين آيات است. | #: مىتوان براى گروهى از مردم تعبدبه ايمان به آخرت را حاصل كرد، اما براى بسيارى از مردم تنها تعبدكافى نيست، بايد عقلانيت معاد را توضيح داد، قرآن بيش از دو سوم از بحثهاى خود را به مسألۀ معاد اختصاص داده است، بحثهايى در اين زمينه مطرحاند مانند: جاودانگى آخرت، چگونگى ميزان، حساب، بازگشت مجدد انسان (معاد جسمانى)، ثواب و عقاب، تجسّم اعمال، شهادت دادن اعضاء و جوارح، بهشت و جهنم، عالم برزخ و تفاوت آن با قيامت و بسيارى ديگر از مباحث كه هر كدام از آنها نيازمند توضيح و تفسير علمى و اقناع كننده هستند. بنابراين ذهن مفسّر نقّاد و بيدار و آگاه از شبهات، آسوده نيست به ويژه آنكه بسيارى از اين مباحث قرآنى به اجمال طرح شدهاند و نيازمند به تفسير موضوعى و جمع بين آيات است. | ||
#:علاّمه حسينى در طرح اين مباحث بر مبناى حكمت متعاليه به تفسير اين آيات روى مىآورد و جهان آخرت را با اين نگرش توصيف مىكند، قهرا غالب تعبيرات وى در توضيح و استدلال اين مباحث با اصطلاحات فلسفى است. از بحثهاى قابل توجه ايشان در اين زمينه موضوعات زير است: | #:علاّمه حسينى در طرح اين مباحث بر مبناى حكمت متعاليه به تفسير اين آيات روى مىآورد و جهان آخرت را با اين نگرش توصيف مىكند، قهرا غالب تعبيرات وى در توضيح و استدلال اين مباحث با اصطلاحات فلسفى است. از بحثهاى قابل توجه ايشان در اين زمينه موضوعات زير است: | ||
#:توصيف آخرت (ج 149/1، ج 45/2)، حيات برزخى (ج 356/3)، شرح عالم برزخ (ج 284/1، ج 174/4)، تشبيه خواب به عالم برزخ (ج 423/5)، قيامت محصول عوالم است (ج 278/5، 283، 294)، احاطه و تدبير روح از بدن هرگز گسيخته نخواهد شد (ج 364/5)، عالم رستاخيز اختصاص به بشر ندارد (ج 302/5)، تحليلى از حقيقت روح و روان انسان (ج 147/6) و... | #:توصيف آخرت (ج 149/1، ج 45/2)، حيات برزخى (ج 356/3)، شرح عالم برزخ (ج 284/1، ج 174/4)، تشبيه خواب به عالم برزخ (ج 423/5)، قيامت محصول عوالم است (ج 278/5، 283، 294)، احاطه و تدبير روح از بدن هرگز گسيخته نخواهد شد (ج 364/5)، عالم رستاخيز اختصاص به بشر ندارد (ج 302/5)، تحليلى از حقيقت روح و روان انسان (ج 147/6) و... | ||
#تفسير فقهى | #تفسير فقهى | ||
#:منظور از تفسير فقهى، گرايش و توجه به آيات الاحكام و بحثهاى فقهى به مناسبت آيه است. مفسّران عمدتا در اين دسته از آيات از روش مجزا كردن تفسير از بحثهاى فقهى پيروى كردهاند و بحثهاى فقهى را به كتابهاى مستقل آيات الاحكام و احكام القرآن احاله دادهاند، مگر برخى از تفاسير بزرگ كه مخلوطى شدهاند از اين دو گونه روش مثل تفسير الجامع لاحكام القرآن، قرطبى. | #: منظور از تفسير فقهى، گرايش و توجه به آيات الاحكام و بحثهاى فقهى به مناسبت آيه است. مفسّران عمدتا در اين دسته از آيات از روش مجزا كردن تفسير از بحثهاى فقهى پيروى كردهاند و بحثهاى فقهى را به كتابهاى مستقل آيات الاحكام و احكام القرآن احاله دادهاند، مگر برخى از تفاسير بزرگ كه مخلوطى شدهاند از اين دو گونه روش مثل تفسير الجامع لاحكام القرآن، قرطبى. | ||
#:علاّمه حسينى از اين جهت كه يكى از فقهاى بارز و مجتهدين مسلم دوران معاصر و از اساتيد بزرگى چون [[نایینی، محمدحسین|مرحوم نائينى]] و كمپانى و حائرى، داراى اجازه اجتهاد مطلق است و سالها در حوزه علميه نجف به تحصيل اشتغال داشته، طبيعى است كه با نگاه فقهى به اين دسته از آيات چشم بدوزد و همچون يك مجتهد مسلّم به تفسير اين آيات بپردازد، اما با همه اينها «انوار درخشان» كمتر چنين نمودى را دارد و لذا شاهد بحث گسترده و آكادميكى از مباحث فقهى نيستيم. مفسّر تنها در محدودۀ آيه، به توضيح و تبيين برمىآيد و نه تفسير او تفسير فقهى است و نه به صورت موضوعى است كه آيات مشابه يك موضوع فقهى را جمعآورى كند و به استنباط حكم بپردازد، بلكه تنها از منظر يك مفسّر به ذكر استدلال و احيانا نقل روايت فقهى مورد ترجيح بسنده مىكند. البته گاه براى تبيين حكمى، به توضيح و تفسير فلسفى حكم مىپردازد، مثل بحث فلسفه تشريع كعبه (ج 6/2 و 141/3)، علت جهاد با مشركين (ج 144/2، 308)، فلسفۀ حج (ج 158/2، ج 159/11-163)، الكل و مضرات آن (ج 206/2)، مفاسد قمار (ج 209/2) و... | #:علاّمه حسينى از اين جهت كه يكى از فقهاى بارز و مجتهدين مسلم دوران معاصر و از اساتيد بزرگى چون [[نایینی، محمدحسین|مرحوم نائينى]] و كمپانى و حائرى، داراى اجازه اجتهاد مطلق است و سالها در حوزه علميه نجف به تحصيل اشتغال داشته، طبيعى است كه با نگاه فقهى به اين دسته از آيات چشم بدوزد و همچون يك مجتهد مسلّم به تفسير اين آيات بپردازد، اما با همه اينها «انوار درخشان» كمتر چنين نمودى را دارد و لذا شاهد بحث گسترده و آكادميكى از مباحث فقهى نيستيم. مفسّر تنها در محدودۀ آيه، به توضيح و تبيين برمىآيد و نه تفسير او تفسير فقهى است و نه به صورت موضوعى است كه آيات مشابه يك موضوع فقهى را جمعآورى كند و به استنباط حكم بپردازد، بلكه تنها از منظر يك مفسّر به ذكر استدلال و احيانا نقل روايت فقهى مورد ترجيح بسنده مىكند. البته گاه براى تبيين حكمى، به توضيح و تفسير فلسفى حكم مىپردازد، مثل بحث فلسفه تشريع كعبه (ج 6/2 و 141/3)، علت جهاد با مشركين (ج 144/2، 308)، فلسفۀ حج (ج 158/2، ج 159/11-163)، الكل و مضرات آن (ج 206/2)، مفاسد قمار (ج 209/2) و... | ||
#:البته گاهى بحثهاى فقهى مفسّر جنبه كلامى دارد و آن مواردى است كه در حكم فقهى، بين شيعه و ديگر مذاهب اسلامى اختلاف است، مثل بحث چگونگى وضو (ج 368/4)، لزوم فاصله شدن در طلاقهاى سه گانه (ج 235/2)، مفاد تقيّه (ج 51/3)، كه در اين موارد بيشتر توضيح مىدهد و استدلال مىكند و آراء مخالفان را به نقد مىكشد. | #:البته گاهى بحثهاى فقهى مفسّر جنبه كلامى دارد و آن مواردى است كه در حكم فقهى، بين شيعه و ديگر مذاهب اسلامى اختلاف است، مثل بحث چگونگى وضو (ج 368/4)، لزوم فاصله شدن در طلاقهاى سه گانه (ج 235/2)، مفاد تقيّه (ج 51/3)، كه در اين موارد بيشتر توضيح مىدهد و استدلال مىكند و آراء مخالفان را به نقد مىكشد. | ||
| خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | [[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | ||
[[رده: تفسیر]] | [[رده: تفسیر]] | ||
[[رده:متون تفاسیر]] | [[رده: متون تفاسیر]] | ||
ویرایش