۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#از نظر محتوا، اين كتاب حاوى سه نكته اساسى است: «مبارزه با شهوات و جلوگيرى از افراط و تفريط»؛ «مدح عقل و دعوت به علم و معرفت» و «حذر از مال و زن».<ref>همان</ref> | #از نظر محتوا، اين كتاب حاوى سه نكته اساسى است: «مبارزه با شهوات و جلوگيرى از افراط و تفريط»؛ «مدح عقل و دعوت به علم و معرفت» و «حذر از مال و زن».<ref>همان</ref> | ||
#اين كتاب با پندهاى هوشنگ پيشدادى آغاز شده است. هوشنگ در متون زردشتى نخستين شهريار است و از او با لقب «پَرَذاتَه» ياد شده كه معادل اوستايى پيشداد و به معناى نخستين كسى كه آيين آورد يا نخستين آفريده است. | #اين كتاب با پندهاى هوشنگ پيشدادى آغاز شده است. هوشنگ در متون زردشتى نخستين شهريار است و از او با لقب «پَرَذاتَه» ياد شده كه معادل اوستايى پيشداد و به معناى نخستين كسى كه آيين آورد يا نخستين آفريده است. | ||
#:مسكويه كه در «تجارب الأمم»، همانند ديگر منابع تاريخى، ابداع و آموزش بسيارى از امور و صنايع را به هوشنگ نسبت داده، در «جاويدانخرد» تصريح كرده كه هوشنگ در نگارش «جاويدانخرد» از هيچ كتاب حكمى پيش از خود استفاده نكرده است.<ref>همان</ref> | #: مسكويه كه در «تجارب الأمم»، همانند ديگر منابع تاريخى، ابداع و آموزش بسيارى از امور و صنايع را به هوشنگ نسبت داده، در «جاويدانخرد» تصريح كرده كه هوشنگ در نگارش «جاويدانخرد» از هيچ كتاب حكمى پيش از خود استفاده نكرده است.<ref>همان</ref> | ||
#اين متن به زبان پهلوى بوده و مسكويه سرگذشت افسانهآميز كشف متن پهلوى را در كتاب خود به روايت [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و او از واقدى، آورده است. بنا بر اين روايت، مردى به نام ذوبان، از حكماى كابل، كه از وجود اين كتاب در خزاين ايوان مدائن مطّلع بوده است، از مأمون (متوفى 218ق) خواسته بود كه آن را به او ببخشند. به دستور خليفه و به راهنمايى ذوبان، كتاب را كه صد برگ داشته و در جعبهاى زير خاك مدفون بوده است، بيرون آوردند. ذوبان آن را مجموعهاى از حكمت باستان وصف كرده كه «گنجور، وزير ايرانشهر» از حكمت باستان گرد آورده بوده است. به خواهش حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل، ملقب به ذوالرياستين، خضر بن على (مترجم آثار پهلوى به عربى) سى برگ آن را به عربى ترجمه كرده و ظاهراً [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] همين ترجمه را در كتابش نقل كرده بوده است.<ref>همان</ref> | #اين متن به زبان پهلوى بوده و مسكويه سرگذشت افسانهآميز كشف متن پهلوى را در كتاب خود به روايت [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و او از واقدى، آورده است. بنا بر اين روايت، مردى به نام ذوبان، از حكماى كابل، كه از وجود اين كتاب در خزاين ايوان مدائن مطّلع بوده است، از مأمون (متوفى 218ق) خواسته بود كه آن را به او ببخشند. به دستور خليفه و به راهنمايى ذوبان، كتاب را كه صد برگ داشته و در جعبهاى زير خاك مدفون بوده است، بيرون آوردند. ذوبان آن را مجموعهاى از حكمت باستان وصف كرده كه «گنجور، وزير ايرانشهر» از حكمت باستان گرد آورده بوده است. به خواهش حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل، ملقب به ذوالرياستين، خضر بن على (مترجم آثار پهلوى به عربى) سى برگ آن را به عربى ترجمه كرده و ظاهراً [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] همين ترجمه را در كتابش نقل كرده بوده است.<ref>همان</ref> | ||
#پندهاى هوشنگ از نوع پندهاى تجربى و عملى است، نه دينى و اغلب شكل دو وجهى يا عددى دارند. ظاهراً اين متن، پيش از مسكويه نيز شناخته شده بوده؛ زيرا «كندى»، از وصايا و پندهايى ياد كرده كه از طريق حاور بن جرد بن سعيديار، به او رسيده و ظاهراً منظور همان «گنجور، وزير ايرانشهر» است و متن اين پندها نيز با جاويدانخرد هوشنگ مطابقت دارد. علاوه بر اين، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] از كتابى با عنوان جاودان ياد كرده و برخى پندهاى هوشنگ را بازگو نموده است. متنى نيز در «رسائل البلغاء» با عنوان «يتيمة السلطان» به [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (متوفى 139ق) منسوب است كه بخشى از آن با متن جاويدانخرد تطابق دارد، اما در صحت اين انتساب ترديد هست.<ref>همان، ص507</ref> | #پندهاى هوشنگ از نوع پندهاى تجربى و عملى است، نه دينى و اغلب شكل دو وجهى يا عددى دارند. ظاهراً اين متن، پيش از مسكويه نيز شناخته شده بوده؛ زيرا «كندى»، از وصايا و پندهايى ياد كرده كه از طريق حاور بن جرد بن سعيديار، به او رسيده و ظاهراً منظور همان «گنجور، وزير ايرانشهر» است و متن اين پندها نيز با جاويدانخرد هوشنگ مطابقت دارد. علاوه بر اين، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] از كتابى با عنوان جاودان ياد كرده و برخى پندهاى هوشنگ را بازگو نموده است. متنى نيز در «رسائل البلغاء» با عنوان «يتيمة السلطان» به [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (متوفى 139ق) منسوب است كه بخشى از آن با متن جاويدانخرد تطابق دارد، اما در صحت اين انتساب ترديد هست.<ref>همان، ص507</ref> |
ویرایش