پرش به محتوا

مذاهب الإسلاميين: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(لینک درون متنی)
(لینک درون متنی)
خط ۴۶: خط ۴۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
بخش اول مباحث کتاب، با ذکر تعریفات علم کلام آغاز شده است. از دیدگاه نویسنده وسیع‎ترین تعریفات علم کلام را تهانوی در «كشف اصطلاحات الفنون» آورده است. علم کلام، اصول دین، فقه اکبر، علم نظر و استدلال و علم توحید و صفات نیز نامیده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>‎.  
بخش اول مباحث کتاب، با ذکر تعریفات علم کلام آغاز شده است. از دیدگاه نویسنده وسیع‎ترین تعریفات علم کلام را [[تهانوی، محمدعلی بن علی|تهانوی]] در «[[موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم|كشف اصطلاحات الفنون]]» آورده است. علم کلام، اصول دین، فقه اکبر، علم نظر و استدلال و علم توحید و صفات نیز نامیده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>‎.  


در بخش اول، مهم‎ترین مذاهب علم کلام، یعنی معتزله و اشاعره معرفی شده است. نویسنده به دو جهت اصرار داشته که بخش‎های زیادی از متون معتزله و اشاعره را عرضه کند: اول، برای آنکه خواننده به شیوه و عبارات آنها عادت کند؛ دوم، تااینکه هدف‎گذاری، صرف موضوع باشد به‎دور از برداشت‎های مبالغه‎ای و مقایسه با افکار جدید که آفت بسیاری از مطالعات در این حوزه است<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.
در بخش اول، مهم‎ترین مذاهب علم کلام، یعنی معتزله و اشاعره معرفی شده است. نویسنده به دو جهت اصرار داشته که بخش‎های زیادی از متون معتزله و اشاعره را عرضه کند: اول، برای آنکه خواننده به شیوه و عبارات آنها عادت کند؛ دوم، تااینکه هدف‎گذاری، صرف موضوع باشد به‎دور از برداشت‎های مبالغه‎ای و مقایسه با افکار جدید که آفت بسیاری از مطالعات در این حوزه است<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.


بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرح‎شده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام علی(ع) را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>‎.  
بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرح‎شده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>‎.  


در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به ‎همین‎خاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل می‎برند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایش‎های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.
در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به ‎همین‎خاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل می‎برند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایش‎های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>‎.
خط ۵۶: خط ۵۶:
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام می‎کنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>‎.  
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام می‎کنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>‎.  


نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «جامع التواريخ» فضل‎الله همدانی و «تاریخ جهان‎گشا» عطاملک جوینی اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
نویسنده در ابتدای مباحث، معمولاً به منابع مهمی که می‎تواند مورد استفاده قرار گیرد اشاره کرده است؛ به‎عنوان مثال در رابطه با تأسیس دولت الموت توسط اسماعیلیه نزاریه به کتاب «[[جامع التواريخ]]» [[رشیدالدین فضل‌الله|فضل‎الله همدانی]] و «[[تاریخ جهانگشاى جوینى|تاریخ جهان‎گشا]]» [[جوینی، عطا ملک بن محمد|عطاملک جوینی]] اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص1060</ref>‎.
   
   
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شـباهت‎ها، اخـوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب بـا فـصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخـوان‎الصفا‎ في مـسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسـماعیلیه پرداخـته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‎کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض نـدارند، اخـوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بـر‎ این قاعده نـوافلاطونی بـنیان نـهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المـدينة الفـاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ عـلت‎ بـقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فـیضی است‎ که‎ بر آن افـاضه مـی‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عـقل، اسـتعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ بـه‎ فـیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نـخستین ظـهور این فـیض را جوهر بسیط روحـانیه‎‎ای (عـقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کـمال‎ و فـضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المـخلوقات» - ‎مـنظورشان همین فیض است.  
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که‎ بنا‎ به برخی شـباهت‎ها، اخـوان‎الصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نه‎چندان‎ علمی‎ و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی‎ است که‎ چنین‎ ایده‎‎ای دارند. وی در این کتاب بـا فـصلی‎ تحت‎ عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين‎ إخـوان‎الصفا‎ في مـسألة‎ الإبداع‎» به‎ بررسی تفاوت‎های نظری اخوان‎الصفا و اسـماعیلیه پرداخـته‎ است‎. بدوی به‎درستی تأکید می‎کند: درحالی‎که اسماعیلیه هیچ اعتقادی به‎ مسئله‎ فیض نـدارند، اخـوان‎الصفا در «الرسائل»، بنیان‎ اعتقادات خود را بـر‎ این قاعده نـوافلاطونی بـنیان نـهاده‎اند؛ کما‎ اینکه‎ فارابی نیز در «آراء أهل المـدينة الفـاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای‎ نظریه‎ اخوان در این باب چنین است‎ که‎ عـلت‎ بـقای عقل، امداد‎ حضرت‎ باری‎ تعالی به‎واسطه فـیضی است‎ که‎ بر آن افـاضه مـی‎شود و نیز علت تمامیت و کمال عـقل، اسـتعداد قبول این فیض است‎. از‎ دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه‎ روحانیه‎ای‎ است که‎ بنا‎ بـه‎ فـیض عقل، وجود می‎یابد‎. اخوان نـخستین ظـهور این فـیض را جوهر بسیط روحـانیه‎‎ای (عـقل فعال) می‎دانند که در نهایت‎ کـمال‎ و فـضیلت، نور محض و حامل جمیع صور‎ اشیا‎ است‎. بنا‎ به نظر‎ بدوی‎، اخوان‎ هرگاه از ابداع سخن می‎گویند – به‎عنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المـخلوقات» - ‎مـنظورشان همین فیض است.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش