۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '؛ش' به '؛ ش') |
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
در شأن علمى علامه، تعريفات بسيارى از علما به ما رسيده است كه جمعآورى تمام آنها نياز به تأليف كتابى مستقل در اين زمينه دارد. بعضى از كسانى كه شرح حال علما را نوشتهاند، خود را عاجز از وصف او دانسته و يا به خاطر شهرت بسيار او، از توصيف وى صرفنظر كردهاند. | در شأن علمى علامه، تعريفات بسيارى از علما به ما رسيده است كه جمعآورى تمام آنها نياز به تأليف كتابى مستقل در اين زمينه دارد. بعضى از كسانى كه شرح حال علما را نوشتهاند، خود را عاجز از وصف او دانسته و يا به خاطر شهرت بسيار او، از توصيف وى صرفنظر كردهاند. | ||
[[صاحب روضات الجنات]] مىگويد: «چشم زمان، به مثل و مانند او مزين نگشته است و بالهاى امكان، به سطح بيان فضائل بسيارش نمىرسد؛ چگونه؟ درحالىكه از علماى قبل و بعد او، هيچكس شبيه او نبوده است و تاكنون كسى ثناى لايق به حال او را نگفته است؛ اگرچه، همه ثناهايى كه براى ديگران گفته شده، از لقبهاى زيبا و علوم شريف، همه را براى او گفتهاند، پس سزاوار است كه از توصيف او چشم بپوشيم.<ref>روضات الجنات، ج 2، | [[صاحب روضات الجنات]] مىگويد: «چشم زمان، به مثل و مانند او مزين نگشته است و بالهاى امكان، به سطح بيان فضائل بسيارش نمىرسد؛ چگونه؟ درحالىكه از علماى قبل و بعد او، هيچكس شبيه او نبوده است و تاكنون كسى ثناى لايق به حال او را نگفته است؛ اگرچه، همه ثناهايى كه براى ديگران گفته شده، از لقبهاى زيبا و علوم شريف، همه را براى او گفتهاند، پس سزاوار است كه از توصيف او چشم بپوشيم.<ref>روضات الجنات، ج 2، ص270</ref> | ||
يكى از امورى كه فضل و رتبه والاى او را آشكار مىكند، شرحهاى او بر سه كتاب «منطق تجريد»، «حكمت تجريد» و «شرح اشارات» خواجه نصيرالدين طوسى مىباشد. | يكى از امورى كه فضل و رتبه والاى او را آشكار مىكند، شرحهاى او بر سه كتاب «منطق تجريد»، «حكمت تجريد» و «شرح اشارات» خواجه نصيرالدين طوسى مىباشد. | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
در اثر تلاشهاى علامه و مصاحبت با سلطان، حله، وارث تمدن بابل، جايگاه علمى خويش را بازيافت و موطن اصلى براى علم و علما گرديد و پشتوانهاى براى مدرسه سيار گشت. | در اثر تلاشهاى علامه و مصاحبت با سلطان، حله، وارث تمدن بابل، جايگاه علمى خويش را بازيافت و موطن اصلى براى علم و علما گرديد و پشتوانهاى براى مدرسه سيار گشت. | ||
حله در آن زمان، مركز تشيع شد و تعليم و تعلم چنان در آن رونق يافت كه به نقل ملا افندى، 400 مجتهد در آن وجود داشت و به نقل سيد صدر، از مجلس درس علامه، 500 مجتهد، فارغ التحصيل شدند. (مقدمه شرح تبصره المتعلمين، چاپ جامعه مدرسين، | حله در آن زمان، مركز تشيع شد و تعليم و تعلم چنان در آن رونق يافت كه به نقل ملا افندى، 400 مجتهد در آن وجود داشت و به نقل سيد صدر، از مجلس درس علامه، 500 مجتهد، فارغ التحصيل شدند. (مقدمه شرح تبصره المتعلمين، چاپ جامعه مدرسين، ص29، به نقل از تأسيس الشيعه). | ||
در سال 716ق كه سلطان محمد خدابنده فوت كرد، علامه به حله بازگشت و مشغول تأليف و تدريس و تربيت علما و تقويت مذهب و ارشاد مردم شد؛ بهگونهاى كه طالبان علم، از هرطرف بهسوى او شتافتند. از آن پس، علامه، تا سال 726ق كه چشم از جهان فروبست، از حله خارج نشد، مگر براى اداى مناسك حج در اواخر عمر شريفش. | در سال 716ق كه سلطان محمد خدابنده فوت كرد، علامه به حله بازگشت و مشغول تأليف و تدريس و تربيت علما و تقويت مذهب و ارشاد مردم شد؛ بهگونهاى كه طالبان علم، از هرطرف بهسوى او شتافتند. از آن پس، علامه، تا سال 726ق كه چشم از جهان فروبست، از حله خارج نشد، مگر براى اداى مناسك حج در اواخر عمر شريفش. |
ویرایش