۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
|||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در مقدمه محقق، به بررسى اوضاع سياسى و اجتماعى دول اسلامى، در دوره تاريخى پايان حكومت اموى و ابتداى به قدرت رسيدن عباسيان، پرداخته شده است. | در مقدمه محقق، به بررسى اوضاع سياسى و اجتماعى دول اسلامى، در دوره تاريخى پايان حكومت اموى و ابتداى به قدرت رسيدن عباسيان، پرداخته شده است. | ||
قسمت اول، تاريخ ولايت عقبة بن نافع بر مصر را در خود جاى داده است. وى پسر خاله عمرو بن عاص بوده و در اوايل هجرت به دنيا آمد. وى دو مرتبه فرماندهى لشكركشى به سمت آفريقا را بر عهده داشته است: يك مرتبه، از سال 50 تا 55ق / 670 تا 674م و يك مرتبه، از سال 60 تا 64ق / 680 تا 684م در زمان حكومت معاوية بن ابى سفيان و يزيد بن معاويه..<ref>متن كتاب، | قسمت اول، تاريخ ولايت عقبة بن نافع بر مصر را در خود جاى داده است. وى پسر خاله عمرو بن عاص بوده و در اوايل هجرت به دنيا آمد. وى دو مرتبه فرماندهى لشكركشى به سمت آفريقا را بر عهده داشته است: يك مرتبه، از سال 50 تا 55ق / 670 تا 674م و يك مرتبه، از سال 60 تا 64ق / 680 تا 684م در زمان حكومت معاوية بن ابى سفيان و يزيد بن معاويه..<ref>متن كتاب، ص41</ref> | ||
در قسمت دوم، تاريخ دوران ولايت زهير بن قيس، بيان شده است. وى در سال 67ق، با سپاهى عظيم از مردان عرب، همراه با اموال فراوان، به سمت آفريقا رفته و در نزديكىهاى شهر قيروان، با كسيلة بن ليوم اوربى مقابله نمود..<ref>همان، | در قسمت دوم، تاريخ دوران ولايت زهير بن قيس، بيان شده است. وى در سال 67ق، با سپاهى عظيم از مردان عرب، همراه با اموال فراوان، به سمت آفريقا رفته و در نزديكىهاى شهر قيروان، با كسيلة بن ليوم اوربى مقابله نمود..<ref>همان، ص44</ref> | ||
تاريخ وقايع دوران ولايت حسان بن نعمان غسانى، در قسمت سوم، بيان شده است. نويسنده در توصيف اين شخص، به اين نكته اشاره دارد كه مردم آفريقا خيلى از او در هراس بوده و بربرها، مطيع او بودند..<ref>همان، | تاريخ وقايع دوران ولايت حسان بن نعمان غسانى، در قسمت سوم، بيان شده است. نويسنده در توصيف اين شخص، به اين نكته اشاره دارد كه مردم آفريقا خيلى از او در هراس بوده و بربرها، مطيع او بودند..<ref>همان، ص46</ref> | ||
در قسمت چهارم، به مرگ عبدالملك مروان، اشاره شده است. وى در سال 86ق وفات يافته و پس از وى، فرزندش وليد بن عبدالملك، والى گرديد..<ref>همان، | در قسمت چهارم، به مرگ عبدالملك مروان، اشاره شده است. وى در سال 86ق وفات يافته و پس از وى، فرزندش وليد بن عبدالملك، والى گرديد..<ref>همان، ص50</ref> | ||
نحوه به ولايت رسيدن موسى بن نصير، در قسمت پنجم حكايت شده است. در اين باره، چنين مىخوانيم كه وليد بن عبدالملك، با عبدالعزيز بن مروان مكاتبه داشته و به او فرمان داده است تا موسى بن نصير را به ولايت كشورهاى آفريقايى بگمارد و وى نيز چنين كرده است..<ref>همان، | نحوه به ولايت رسيدن موسى بن نصير، در قسمت پنجم حكايت شده است. در اين باره، چنين مىخوانيم كه وليد بن عبدالملك، با عبدالعزيز بن مروان مكاتبه داشته و به او فرمان داده است تا موسى بن نصير را به ولايت كشورهاى آفريقايى بگمارد و وى نيز چنين كرده است..<ref>همان، ص51</ref> | ||
در قسمت ششم، جزئياتى از چگونگى فتح شهر طليطله، به دنبال فتح اندلس، به دست طارق بن زياد بيان شده است. وى هنگامى كه به اين شهر رسيد، اشراف آن را جمع كرده، پس از مصادره اموال و ذخاير آنها، قتل عام گستردهاى در آن به راه انداخت..<ref>همان، | در قسمت ششم، جزئياتى از چگونگى فتح شهر طليطله، به دنبال فتح اندلس، به دست طارق بن زياد بيان شده است. وى هنگامى كه به اين شهر رسيد، اشراف آن را جمع كرده، پس از مصادره اموال و ذخاير آنها، قتل عام گستردهاى در آن به راه انداخت..<ref>همان، ص55</ref> | ||
اوضاع شهر قرطاجنه و نحوه بناى آن در قسمت هفتم ذكر شده است. چنانكه نويسنده اشاره دارد، قرطاجنه قومى از بازماندگان قوم عاد بودند كه پس از هلاكت آنان بهوسيله طوفان، به مدت هزار سال بر خرابههاى برجاىمانده از شهر قوم عاد زندگى مىكردند تا اينكه زبير بن لاود بن ثمود، بر همان خرابههاى برجاىمانده، شهرى بنا نهاد. وى براى تأمين آب اين شهر، از پدرش كه امير شام و عمهاش كه بر سند و هند حكم مىراند، كمك خواست. پدرش نيز مهندسانى از شام نزد وى فرستاد و ايشان با كمك علم هندسه، به اين شهر آبرسانى نمودند..<ref>همان، | اوضاع شهر قرطاجنه و نحوه بناى آن در قسمت هفتم ذكر شده است. چنانكه نويسنده اشاره دارد، قرطاجنه قومى از بازماندگان قوم عاد بودند كه پس از هلاكت آنان بهوسيله طوفان، به مدت هزار سال بر خرابههاى برجاىمانده از شهر قوم عاد زندگى مىكردند تا اينكه زبير بن لاود بن ثمود، بر همان خرابههاى برجاىمانده، شهرى بنا نهاد. وى براى تأمين آب اين شهر، از پدرش كه امير شام و عمهاش كه بر سند و هند حكم مىراند، كمك خواست. پدرش نيز مهندسانى از شام نزد وى فرستاد و ايشان با كمك علم هندسه، به اين شهر آبرسانى نمودند..<ref>همان، ص57</ref> | ||
مرگ وليد بن عبدالملك در جمادىالآخر سال 96ق، پس از نه سال و هشت ماه خلافت و به ولايت رسيدن سليمان بن عبدالملك، در قسمت هفتم آمده است..<ref>همان، | مرگ وليد بن عبدالملك در جمادىالآخر سال 96ق، پس از نه سال و هشت ماه خلافت و به ولايت رسيدن سليمان بن عبدالملك، در قسمت هفتم آمده است..<ref>همان، ص59</ref> | ||
در قسمت هشتم، چگونگى به ولايت رسيدن محمد بن يزيد مولى قريش، بيان شده است. نويسنده در تشريح اين واقعه، به نقل از وافدى چنين حكايت مىكند كه سليمان بن عبدالملك از رجاء بن حيوه درخواست نمود تا براى ولايت كشورهاى آفريقايى، فردى صاحب فضل و لايق را معرفى نمايد. رجاء، مدتى سكوت كرده و پس از چند روز، به خدمت سليمان بن عبدالملك رسيد و محمد بن يزيد مولى قريش را معرفى نمود. سليمان نيز او را پسنديده و در سال 99ق، به ولايت گمارد. او مدت دو سال و يك ماه، والى آفريقا بود..<ref>همان، | در قسمت هشتم، چگونگى به ولايت رسيدن محمد بن يزيد مولى قريش، بيان شده است. نويسنده در تشريح اين واقعه، به نقل از وافدى چنين حكايت مىكند كه سليمان بن عبدالملك از رجاء بن حيوه درخواست نمود تا براى ولايت كشورهاى آفريقايى، فردى صاحب فضل و لايق را معرفى نمايد. رجاء، مدتى سكوت كرده و پس از چند روز، به خدمت سليمان بن عبدالملك رسيد و محمد بن يزيد مولى قريش را معرفى نمود. سليمان نيز او را پسنديده و در سال 99ق، به ولايت گمارد. او مدت دو سال و يك ماه، والى آفريقا بود..<ref>همان، ص60</ref> | ||
وفات سليمان بن عبدالملك، وفات عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن ابى مسلم، بشر بن صفوان، عبيدة بن عبدالرحمن [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]]، كلثوم بن عياض قشيرى، عبيد الله بن حباب، امارت حنظلة بن صفوان، عبدالرحمن بن حبيب، يزيد بن حاتم، داود بن يزيد، روح بن حاتم، نصر بن حبيب، فضل بن روح، محمد بن مقاتل، هرثمة بن اعين، ابراهيم بن اغلب، ابى العباس عبدالله، عنوان ساير بخشهاى كتاب مىباشد. | وفات سليمان بن عبدالملك، وفات عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن ابى مسلم، بشر بن صفوان، عبيدة بن عبدالرحمن [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]]، كلثوم بن عياض قشيرى، عبيد الله بن حباب، امارت حنظلة بن صفوان، عبدالرحمن بن حبيب، يزيد بن حاتم، داود بن يزيد، روح بن حاتم، نصر بن حبيب، فضل بن روح، محمد بن مقاتل، هرثمة بن اعين، ابراهيم بن اغلب، ابى العباس عبدالله، عنوان ساير بخشهاى كتاب مىباشد. |
ویرایش