پرش به محتوا

الفلسفة الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص'
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]')
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
خط ۴۶: خط ۴۶:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
[[مظفر، محمدرضا|استاد مظفر]] در این اثر، مطالب کلیدى و اساسى فلسفه اسلامى را در دو حوزه الهیات و امور عامه مورد بحث و بررسى قرار داده‎اند و الحق که همانند سایر آثار ارزشمند وى از اتقان و دقت چشمگیرى برخوردار است و مى‎تواند براى دانش‎پژوهان ثمربخش باشد<ref>ر.ک: محمدرضایی، محمد، ص 9</ref>.
[[مظفر، محمدرضا|استاد مظفر]] در این اثر، مطالب کلیدى و اساسى فلسفه اسلامى را در دو حوزه الهیات و امور عامه مورد بحث و بررسى قرار داده‎اند و الحق که همانند سایر آثار ارزشمند وى از اتقان و دقت چشمگیرى برخوردار است و مى‎تواند براى دانش‎پژوهان ثمربخش باشد<ref>ر.ک: محمدرضایی، محمد، ص9</ref>.


در ابتدای کتاب، کاربرد وجود به‎عنوان مقدمه، مطرح شده است. کلمه وجود دو کاربرد دارد:
در ابتدای کتاب، کاربرد وجود به‎عنوان مقدمه، مطرح شده است. کلمه وجود دو کاربرد دارد:
خط ۵۵: خط ۵۵:
نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‎واسطه آن شناخته مى‎شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‎که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‎کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‎که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‎ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>ر.ک: همان، ص13؛ همان، ص18</ref>.‎
نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‎واسطه آن شناخته مى‎شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‎که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‎کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‎که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‎ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>ر.ک: همان، ص13؛ همان، ص18</ref>.‎


یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‎سینا عبارتى یافت نمى‎شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‎ها کلماتى یافت مى‎شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‎سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفى‎اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‎اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص16؛ همان، ص 22</ref>.‎
یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‎سینا عبارتى یافت نمى‎شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‎ها کلماتى یافت مى‎شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‎سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفى‎اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‎اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص16؛ همان، ص22</ref>.‎


از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‎باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‎اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‎ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‎اند و با قاطعیت مى‎گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‎نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‎که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء مى‎شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص31-30</ref>.‎
از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‎باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‎اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‎ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‎اند و با قاطعیت مى‎گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‎نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‎که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء مى‎شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص31-30</ref>.‎
۶۱٬۱۸۹

ویرایش