۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مؤلف در ضمن بيان آيۀ '''«فلمّا أنبئهم بأسمائهم....»''' مىگويد، ضمير «هم» در اسمائهم به اسماء الهى برمىگردد و اسماء عبارتند از: جواهر عقلى نورانى و مثل كلى الهى كه آنها مظاهر اولىّ اسماءاند، همان گونه كه انواع مادى مظاهر ثانوى اسماء و مظاهر آنها هستند. بنابراين اين آيه به رأى و نظر اساطين حكمت كه مىگويند هر نوعى، جوهرى عقلى و مثالى كلى دارد، اشاره مىكند. | مؤلف در ضمن بيان آيۀ '''«فلمّا أنبئهم بأسمائهم....»''' مىگويد، ضمير «هم» در اسمائهم به اسماء الهى برمىگردد و اسماء عبارتند از: جواهر عقلى نورانى و مثل كلى الهى كه آنها مظاهر اولىّ اسماءاند، همان گونه كه انواع مادى مظاهر ثانوى اسماء و مظاهر آنها هستند. بنابراين اين آيه به رأى و نظر اساطين حكمت كه مىگويند هر نوعى، جوهرى عقلى و مثالى كلى دارد، اشاره مىكند. | ||
سپس مىگويد: غرض ما در اين کتاب چيزى جز اين نيست كه به اسرارى از آيات قرآنى اشاره كنيم، «ليس غرضنا في هذا الکتاب إلا إشارة إجمالية إلى أسرار بعض آيات القرآن» | سپس مىگويد: غرض ما در اين کتاب چيزى جز اين نيست كه به اسرارى از آيات قرآنى اشاره كنيم، «ليس غرضنا في هذا الکتاب إلا إشارة إجمالية إلى أسرار بعض آيات القرآن» ص42. | ||
بنابراين مؤلف در اين کتاب در پى اين هدف است كه روشن كند، مطالب حق حكمى بازگو كنندۀ نكات موجود در آيات قرآنى است و لذا هر مدعايى را كه مطرح مىكند، پس از اشارۀ اجمالى به استدلال برهانى آن به بيان قرآنى مىپردازد و با آيات زيادى آن را اثبات و تأييد مىكند. | بنابراين مؤلف در اين کتاب در پى اين هدف است كه روشن كند، مطالب حق حكمى بازگو كنندۀ نكات موجود در آيات قرآنى است و لذا هر مدعايى را كه مطرح مىكند، پس از اشارۀ اجمالى به استدلال برهانى آن به بيان قرآنى مىپردازد و با آيات زيادى آن را اثبات و تأييد مىكند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
از اين عبارت مىتوان مدعاى فوق را حدس زد، زيرا بعد از نام بردن از اسفار و تفسير كه از جمله کتابهاى طولانى صدر المتألهين مىباشند، كلمۀ «و غيرهما من المطولات» را ذكر مىكند و چون کتابهاى مطولۀ صدر المتألهين عبارتند از: «اسفار» و «تفسير» و «شرح اصول كافى» و در اين عبارت از اسفار و تفسيرش به اسم نام مىبرد. بنابراين بايد گفت مراد او از غيرهما من المطولات، شرح اصول كافى است. | از اين عبارت مىتوان مدعاى فوق را حدس زد، زيرا بعد از نام بردن از اسفار و تفسير كه از جمله کتابهاى طولانى صدر المتألهين مىباشند، كلمۀ «و غيرهما من المطولات» را ذكر مىكند و چون کتابهاى مطولۀ صدر المتألهين عبارتند از: «اسفار» و «تفسير» و «شرح اصول كافى» و در اين عبارت از اسفار و تفسيرش به اسم نام مىبرد. بنابراين بايد گفت مراد او از غيرهما من المطولات، شرح اصول كافى است. | ||
بنابراين بايد نتيجه گرفت، صدر المتألهين «أسرار الآيات» را هم زمان با «شرح اصول كافى» در دست تأليف داشته است و چون او در آخر کتاب «فضل علم» جلد دوم شرح اصول كافى، | بنابراين بايد نتيجه گرفت، صدر المتألهين «أسرار الآيات» را هم زمان با «شرح اصول كافى» در دست تأليف داشته است و چون او در آخر کتاب «فضل علم» جلد دوم شرح اصول كافى، ص386 تاريخ تأليف و اتمام اين بخش را سال 1044ق ثبت كرده است، پس بايد گفت «أسرار الآيات» در حدود همين سال تأليف شده است. | ||
==ساختار و گزارش محتوا== | ==ساختار و گزارش محتوا== | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
اما آنگاه كه قدرى بصيرتم باز شد و در خود نگريستم، ديدم گر چه چيزى را از احوال مبدأ و معاد مىدانم؛ اما با اين حال از علم حقايق، خود را خالى ديدم پس يقين كردم كه چنين علمى جز به تصفيۀ دل و تهذيب آن و عزلت از مردم و سلوك در سيرۀ صالحين قابل ادراك نيست. | اما آنگاه كه قدرى بصيرتم باز شد و در خود نگريستم، ديدم گر چه چيزى را از احوال مبدأ و معاد مىدانم؛ اما با اين حال از علم حقايق، خود را خالى ديدم پس يقين كردم كه چنين علمى جز به تصفيۀ دل و تهذيب آن و عزلت از مردم و سلوك در سيرۀ صالحين قابل ادراك نيست. | ||
سپس آنگاه كه احساس عجز كردم و يقين به نادانيم نمودم، نفسم شعلهور شد؛ فأفاض عليّ من بحر الجود شيئا من أسرار الوجود و أفادني بعضا من أسرار الأيات و شواهد البينات و كشف النقاب عن وجوه البيّنات فرأيتها بحمد اللّه كطبقات الجنان مفتحة الأبواب فيها وجوه من الحور العين ينادون أصحاب الكشف و اليقين، سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين». تلخيص، | سپس آنگاه كه احساس عجز كردم و يقين به نادانيم نمودم، نفسم شعلهور شد؛ فأفاض عليّ من بحر الجود شيئا من أسرار الوجود و أفادني بعضا من أسرار الأيات و شواهد البينات و كشف النقاب عن وجوه البيّنات فرأيتها بحمد اللّه كطبقات الجنان مفتحة الأبواب فيها وجوه من الحور العين ينادون أصحاب الكشف و اليقين، سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين». تلخيص، ص10 و 11، ج 7 تفسير | ||
==نسخهشناسى== | ==نسخهشناسى== |
ویرایش