پرش به محتوا

لطفی، محمدحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'پزشك' به 'پزشک'
جز (جایگزینی متن - '== منابع==' به '==منابع مقاله==')
جز (جایگزینی متن - 'پزشك' به 'پزشک')
خط ۴۴: خط ۴۴:
معلمى كه بسيار روى وى تأثير گذاشت، معلم زبان فرانسه او بود كه مردى گمنام بوده و گمنام ماند. او مردى يهودى بود به نام بناروش و چنان كوششى در ياد دادن زبان فرانسه به شاگردان خود داشت كه گويى پيشرفت آن‌ها، معنى زندگيش بود و شاگردان خود را طورى پرورش داده بود كه در كلاس ششم متوسطه، توانسته بودند درس فيزيك را به زبان فرانسه بخوانند و چون معلم فيزيك دكتر لطفى يك ارمنى به نام ميناسيان بود و فارسى را نيز به خوبى نمى‌دانست، از اين رو، اين كلاس به زبان فرانسه تشكيل مى‌شد. (در آن زمان آموختن انگليسى معمول نبود و زبان خارجى در مدرسه، زبان فرانسه بود). وى پس از جدايى از بناروش در سال 1317ش، ديگر هيچ‌وقت آموختن زبان فرانسه را دنبال نكرد.
معلمى كه بسيار روى وى تأثير گذاشت، معلم زبان فرانسه او بود كه مردى گمنام بوده و گمنام ماند. او مردى يهودى بود به نام بناروش و چنان كوششى در ياد دادن زبان فرانسه به شاگردان خود داشت كه گويى پيشرفت آن‌ها، معنى زندگيش بود و شاگردان خود را طورى پرورش داده بود كه در كلاس ششم متوسطه، توانسته بودند درس فيزيك را به زبان فرانسه بخوانند و چون معلم فيزيك دكتر لطفى يك ارمنى به نام ميناسيان بود و فارسى را نيز به خوبى نمى‌دانست، از اين رو، اين كلاس به زبان فرانسه تشكيل مى‌شد. (در آن زمان آموختن انگليسى معمول نبود و زبان خارجى در مدرسه، زبان فرانسه بود). وى پس از جدايى از بناروش در سال 1317ش، ديگر هيچ‌وقت آموختن زبان فرانسه را دنبال نكرد.


ياد مدرسه آن زمان، يكى از بهترين خاطرات زندگى وى مى‌باشد. اما مى‌توان گفت كه تمام جنب‌وجوش‌هاى زندگى او تا حدود سى سالگى بوده است. وقتى كه وى در دانشگاه تهران درس حقوق مى‌خواند، بيشتر استادان او، دكتر حقوق بودند و دكتر حقوق بودن در آن زمان كه در يگانه دانشگاه ايران يعنى دانشگاه تهران، دوره دكترى براى هيچ رشته‌اى جز پزشكى وجود نداشت، موضوع خيلى مهمى بود و دكترهاى حقوق، شأن و اعتبار فراوان داشتند. نكته ديگر اين است كه در آن هنگام، جنگ جهانى دوم هنوز روى نداده بود و اروپا عاشق خودش بود و همه دنيا عاشق اروپا و همه مى‌خواستند در همه امور از اروپا تقليد كنند، در حالى كه در محيط دكتر لطفى، بندرت كسى مى‌دانست كه اصلاً اروپا يعنى چه. در آن زمان، از آمريكا تقريباً سخنى به ميان نمى‌آمد. در محيط آن‌ها هيچ‌كس حتى يك كلمه عليه اروپا به زبان نمى‌آورد.
ياد مدرسه آن زمان، يكى از بهترين خاطرات زندگى وى مى‌باشد. اما مى‌توان گفت كه تمام جنب‌وجوش‌هاى زندگى او تا حدود سى سالگى بوده است. وقتى كه وى در دانشگاه تهران درس حقوق مى‌خواند، بيشتر استادان او، دكتر حقوق بودند و دكتر حقوق بودن در آن زمان كه در يگانه دانشگاه ايران يعنى دانشگاه تهران، دوره دكترى براى هيچ رشته‌اى جز پزشکى وجود نداشت، موضوع خيلى مهمى بود و دكترهاى حقوق، شأن و اعتبار فراوان داشتند. نكته ديگر اين است كه در آن هنگام، جنگ جهانى دوم هنوز روى نداده بود و اروپا عاشق خودش بود و همه دنيا عاشق اروپا و همه مى‌خواستند در همه امور از اروپا تقليد كنند، در حالى كه در محيط دكتر لطفى، بندرت كسى مى‌دانست كه اصلاً اروپا يعنى چه. در آن زمان، از آمريكا تقريباً سخنى به ميان نمى‌آمد. در محيط آن‌ها هيچ‌كس حتى يك كلمه عليه اروپا به زبان نمى‌آورد.


دكتر لطفى خود مى‌گويد: «در آن زمان كه ما درس حقوق مى‌خوانديم، اروپا در محيط ما، قبله آمال همه كسانى بود كه لفظ اروپا به گوششان خورده بود و انسان اروپايى، برى از همه معايب پنداشته مى‌شد. من هم مثل ديگران اصلاً نمى‌دانستم اروپا چيست، با اين همه به علت اوصافى كه همه به اروپا نسبت مى‌دادند، وقتى كه درس حقوق مى‌خواندم، تصميم گرفته بودم كه هرطور شده بايد به اروپا بروم تا اولاً دكتر حقوق شوم و در ثانى ببينم اين اروپا چيست كه همه دنيا را مفتون خود ساخته است». اما دو مانع بزرگ بر سر راه وى وجود داشت: يكى اينكه خانواده وى امكان مالى نداشت تا او به اروپا بفرستد و دوم اينكه همين‌كه وى دانشكده را تمام كرد، جنگ جهانى كه چندى پيش شروع شده بود، به ايران سرايت كرد و امكان سفر به اروپا به كلى از ميان رفت. اما اين امر تغييرى در تصميم وى نداد.
دكتر لطفى خود مى‌گويد: «در آن زمان كه ما درس حقوق مى‌خوانديم، اروپا در محيط ما، قبله آمال همه كسانى بود كه لفظ اروپا به گوششان خورده بود و انسان اروپايى، برى از همه معايب پنداشته مى‌شد. من هم مثل ديگران اصلاً نمى‌دانستم اروپا چيست، با اين همه به علت اوصافى كه همه به اروپا نسبت مى‌دادند، وقتى كه درس حقوق مى‌خواندم، تصميم گرفته بودم كه هرطور شده بايد به اروپا بروم تا اولاً دكتر حقوق شوم و در ثانى ببينم اين اروپا چيست كه همه دنيا را مفتون خود ساخته است». اما دو مانع بزرگ بر سر راه وى وجود داشت: يكى اينكه خانواده وى امكان مالى نداشت تا او به اروپا بفرستد و دوم اينكه همين‌كه وى دانشكده را تمام كرد، جنگ جهانى كه چندى پيش شروع شده بود، به ايران سرايت كرد و امكان سفر به اروپا به كلى از ميان رفت. اما اين امر تغييرى در تصميم وى نداد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش