پرش به محتوا

تنبيه وسنی العين بتنزيه الحسن و الحسين عليهم‌السلام في مفاخرة بني السبطين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')ك' به ') ک'
جز (جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهج‌البلاغه')
جز (جایگزینی متن - ')ك' به ') ک')
خط ۶۵: خط ۶۵:
مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلال‌هاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمى‌شمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونه‌ها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مى‌شمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد.
مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلال‌هاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمى‌شمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونه‌ها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مى‌شمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد.


نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مى‌گويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع)كرده‌اند. مؤلف در اين‌جا نيز به پاسخ‌گويى برخاسته و مى‌گويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديده‌ايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref>
نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مى‌گويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع) کرده‌اند. مؤلف در اين‌جا نيز به پاسخ‌گويى برخاسته و مى‌گويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديده‌ايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref>


وى مى‌گويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آن‌ها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مى‌داند.
وى مى‌گويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آن‌ها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مى‌داند.
خط ۷۱: خط ۷۱:
سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مى‌رود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اين‌جا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مى‌كند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كرده‌اند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر است.
سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مى‌رود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اين‌جا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مى‌كند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كرده‌اند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر است.


نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع)كه گفته مى‌شود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بوده‌اند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) است. نويسنده مى‌گويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد.
نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع) که گفته مى‌شود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بوده‌اند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) است. نويسنده مى‌گويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد.


اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونه‌اى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسين(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مى‌داند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع) و امام حسين(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است.
اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونه‌اى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسين(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مى‌داند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع) و امام حسين(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش