پرش به محتوا

ابوالمعالی، محمد بن عبیدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '؛ن' به '؛ ن'
جز (جایگزینی متن - ')ر' به ') ر')
جز (جایگزینی متن - '؛ن' به '؛ ن')
خط ۴۸: خط ۴۸:
از عبارتها و تعبيرات ابوالمعالى به هنگام نقل حديث، چنين برمى‌آيد كه او از علم حديث نيز بهره‌اى داشته و از طرفى مى‌دانيم كه وى فقيه نيز بوده است، اما از مشايخ و استادان او در فقه و حديث چيزى نمى‌دانيم، جز اينكه وى بدون واسطه از قاضى القضاة ابوالفتح عبدالرحيم بن عبدالله صيرفى حديث نقل مى‌كند.
از عبارتها و تعبيرات ابوالمعالى به هنگام نقل حديث، چنين برمى‌آيد كه او از علم حديث نيز بهره‌اى داشته و از طرفى مى‌دانيم كه وى فقيه نيز بوده است، اما از مشايخ و استادان او در فقه و حديث چيزى نمى‌دانيم، جز اينكه وى بدون واسطه از قاضى القضاة ابوالفتح عبدالرحيم بن عبدالله صيرفى حديث نقل مى‌كند.


ابوالمعالى در هيچ جاى کتابش مذهب خود را صريحاً اظهار نكرده و از منابع ديگر نيز در اين مورد مطلبى به دست نمى‌آيد.با مطالعۀ بيان الاديان در بادى امر چنين به نظر مى‌رسد كه نويسنده از اهل سنت است به خصوص كه وى در منطقه‌اى مى‌زيسته كه اكثريت با اهل سنت به ويژه حنفيها بوده است، اما هيچ يك از اين قرائن احتمالات ديگر را دربارۀ مذهب ابوالمعالى منتفى نمى‌سازد.از اين رو برخى تشيع و يا دست كم گرايش وى به تشيع را مطرح كرده‌اند.در اين مورد به ويژه توجه به چند نكته لازم است؛نخست آنكه وى زمانى كه از فرق اسلامى صحبت مى‌كند، بيش از همه به شيعه و بالاخص شيعۀ اثناعشرى مى‌پردازد و فهرستى از ائمۀ شيعۀ اثناعشرى را با ذكر جزئيات مربوط به تاريخ زندگى آنان به دست مى‌دهد.ديگر اينكه وى در موارد بسيارى به نقل آراء فقهى خاص شيعۀ اماميه مى‌پردازد و سعى دارد شيعه را با فقهش معرفى نمايد، حال آنكه دربارۀ ديگر فرق، جز يكى دو مورد به آراء فقهى توجهى ندارد، و نيز حديث مشهور 73فرقه را كه از طريق عامه و خاصه به طور مستقل روايت شده است، در ضمن حديث غيرمشهورى از طريق ائمه اماميه(ع) روايت مى‌كند كه شامل حديث غدير، حديث ثقلين و برخى باورهاى ديگر شيعى است.ابوالمعالى اين حديث را داراى بهترين سند و طريق مى‌داند.تركيب حديث به گونه‌اى است كه گويا مى‌خواهد به خواننده اين باور را القا كند كه فرقۀ ناجيه جز پيروان اهل بيت، فرقۀ ديگرى نمى‌تواند باشد.
ابوالمعالى در هيچ جاى کتابش مذهب خود را صريحاً اظهار نكرده و از منابع ديگر نيز در اين مورد مطلبى به دست نمى‌آيد.با مطالعۀ بيان الاديان در بادى امر چنين به نظر مى‌رسد كه نويسنده از اهل سنت است به خصوص كه وى در منطقه‌اى مى‌زيسته كه اكثريت با اهل سنت به ويژه حنفيها بوده است، اما هيچ يك از اين قرائن احتمالات ديگر را دربارۀ مذهب ابوالمعالى منتفى نمى‌سازد.از اين رو برخى تشيع و يا دست كم گرايش وى به تشيع را مطرح كرده‌اند.در اين مورد به ويژه توجه به چند نكته لازم است؛ نخست آنكه وى زمانى كه از فرق اسلامى صحبت مى‌كند، بيش از همه به شيعه و بالاخص شيعۀ اثناعشرى مى‌پردازد و فهرستى از ائمۀ شيعۀ اثناعشرى را با ذكر جزئيات مربوط به تاريخ زندگى آنان به دست مى‌دهد.ديگر اينكه وى در موارد بسيارى به نقل آراء فقهى خاص شيعۀ اماميه مى‌پردازد و سعى دارد شيعه را با فقهش معرفى نمايد، حال آنكه دربارۀ ديگر فرق، جز يكى دو مورد به آراء فقهى توجهى ندارد، و نيز حديث مشهور 73فرقه را كه از طريق عامه و خاصه به طور مستقل روايت شده است، در ضمن حديث غيرمشهورى از طريق ائمه اماميه(ع) روايت مى‌كند كه شامل حديث غدير، حديث ثقلين و برخى باورهاى ديگر شيعى است.ابوالمعالى اين حديث را داراى بهترين سند و طريق مى‌داند.تركيب حديث به گونه‌اى است كه گويا مى‌خواهد به خواننده اين باور را القا كند كه فرقۀ ناجيه جز پيروان اهل بيت، فرقۀ ديگرى نمى‌تواند باشد.


آنچه به خصوص پژوهنده را دربارۀ سنى‌بودن ابوالمعالى به ترديد مى‌اندازد، اين است كه وى ضمن برشمردن 73فرقۀ اسلام،6فرقه را به اهل سنت اختصاص مى‌دهد و با اين كار، از اهل سنت و شيوۀ معمول ايشان در تقسيم و برشمردن فرق، بسيار فاصله مى‌گيرد. در ميان اهل سنت چنين متداول است كه 72فرقه را به فرق ضاله و يكى را به فرقۀ ناجيه يعنى اهل سنت و جماعت اختصاص مى‌دهند.
آنچه به خصوص پژوهنده را دربارۀ سنى‌بودن ابوالمعالى به ترديد مى‌اندازد، اين است كه وى ضمن برشمردن 73فرقۀ اسلام،6فرقه را به اهل سنت اختصاص مى‌دهد و با اين كار، از اهل سنت و شيوۀ معمول ايشان در تقسيم و برشمردن فرق، بسيار فاصله مى‌گيرد. در ميان اهل سنت چنين متداول است كه 72فرقه را به فرق ضاله و يكى را به فرقۀ ناجيه يعنى اهل سنت و جماعت اختصاص مى‌دهند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش