۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== ساختار کتاب ==' به '== ساختار ==') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
اين دوره را به دو بخش مىتوان تقسيم نمود: بخش اول از سال 772 كه تيمور به ايران حمله نمود تا سال 807 كه ديده از جهان فروبست و بخش دوم از 807 تا 907 آغاز سلطنت صفويه. | اين دوره را به دو بخش مىتوان تقسيم نمود: بخش اول از سال 772 كه تيمور به ايران حمله نمود تا سال 807 كه ديده از جهان فروبست و بخش دوم از 807 تا 907 آغاز سلطنت صفويه. | ||
از 772 تا 807 در اين فاصله كشور ايران دچار تحولات و اغتشاشات و هرج و مرجهاى فراوان بود. امراى محلى و سلسلههاى كوچك و بزرگى كه در سراسر ايران پراكنده بودند؛ مثل آلجلاير در آذربايجان و عراق عرب و آلمبارز در فارس و اصفهان و کرمان و آلكرت و سربداران در خراسان و سادات كاركيا در مازندران به سابقه جاهطلبى و حرص فراوان در جمع مال و توسعه قلمرو حكومتى دائما با يكديگر در مبارزه بودند و حتى افراد هر سلسله به قصد جان يكديگر قيام مىنمودند، كما اين كه سلطنت پنجاه ساله آلمظفر پر است، از اين گونه فجايع شرمآور. امير | از 772 تا 807 در اين فاصله كشور ايران دچار تحولات و اغتشاشات و هرج و مرجهاى فراوان بود. امراى محلى و سلسلههاى كوچك و بزرگى كه در سراسر ايران پراكنده بودند؛ مثل آلجلاير در آذربايجان و عراق عرب و آلمبارز در فارس و اصفهان و کرمان و آلكرت و سربداران در خراسان و سادات كاركيا در مازندران به سابقه جاهطلبى و حرص فراوان در جمع مال و توسعه قلمرو حكومتى دائما با يكديگر در مبارزه بودند و حتى افراد هر سلسله به قصد جان يكديگر قيام مىنمودند، كما اين كه سلطنت پنجاه ساله آلمظفر پر است، از اين گونه فجايع شرمآور. امير مبارزالدين محمد قصد جان پسران خود شاه شجاع و شاه محمود نمود؛ ولى پسران بر او سبقت گرفتند و او را كور كرده، به زندان افكندند و سپس با هم به نزاع برخاستند و شاه شجاع پسر خود سلطان شبلى را كور كرد و شاه منصور پسر عم خود زينالعابدين را كور نمود و با عموهاى خويش به جنگ برخاست. همچنين است، دوره سلطنت آلجلاير كه سلطان احمد برادر خويش را به قتل آورد و خود سلطنتى ننگين پيش گرفت. | ||
به هر حال اين كشمكشهاى پياپى كه براى مردم ستمديده كشور ما نتيجهاى جز خرابى و بدبختى و قحط و غلا چيزى در پى نداشت، به قدرى مردم صاحب نظر و حساس را متأثر و رنجيده خاطر و نوميد نمود كه كالمستغيث من الرمضاء بالنار از خداوند بناله و الحاح مىخواستند كه صاحب قدرتى ظاهر شود تا بدين جنگها و انقلابات و پدركشىها و برادركشىها خاتمه دهد و حتى مردى؛ چون حافظ با آن همه وارستگى و بلند نظرى بر اثر خستگى و تألمات روحى از اين حوادث پياپى و ناگوار، وقتى كه مىشنود در ماوراءالنهر مردى به نام تيمور پيدا شده و در سمرقند قدرتى يافته است، آمدن او را آرزو مىكند و به زبان حال مىگويد. | به هر حال اين كشمكشهاى پياپى كه براى مردم ستمديده كشور ما نتيجهاى جز خرابى و بدبختى و قحط و غلا چيزى در پى نداشت، به قدرى مردم صاحب نظر و حساس را متأثر و رنجيده خاطر و نوميد نمود كه كالمستغيث من الرمضاء بالنار از خداوند بناله و الحاح مىخواستند كه صاحب قدرتى ظاهر شود تا بدين جنگها و انقلابات و پدركشىها و برادركشىها خاتمه دهد و حتى مردى؛ چون حافظ با آن همه وارستگى و بلند نظرى بر اثر خستگى و تألمات روحى از اين حوادث پياپى و ناگوار، وقتى كه مىشنود در ماوراءالنهر مردى به نام تيمور پيدا شده و در سمرقند قدرتى يافته است، آمدن او را آرزو مىكند و به زبان حال مىگويد. |
ویرایش