۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==منبع مقاله==' به '==منابع مقاله==') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
| تصویر =NUR13864J1.jpg | |||
| عنوان =حکمت الهی عام و خاص | |||
| | | عنوانهای دیگر =به ضميمه شرح فصوص حکيم فارابي و قسمت روانشناسي و منطق | ||
| | |||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
| | | پدیدآوران = | ||
[[الهي قمشهاي، مهدي]] (نويسنده) | |||
|- | |- | ||
| data-type="language" | فارسی | | data-type="language" | فارسی | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
| | | کد کنگره =BP 217 /الف7ه8 | ||
| موضوع = | |||
|موضوع | خدا شناسي | ||
فلسفهاسلامی | فلسفهاسلامی | ||
کلام | کلام | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| | | ناشر = | ||
اسلامی | |||
|مکان نشر | | مکان نشر = ايران - تهران | ||
| سال نشر = |مجلد1: 1363ش , | |||
|کد اتوماسیون | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE13864AUTOMATIONCODE | ||
| | | چاپ =6 | ||
|} | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =16490 | |||
| کد پدیدآور = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
}} | |||
'''حکمت الهی عام و خاص''' با نام کامل «حکمت الهی عام و خاص بهضمیمه شرح فصوص حکیم فارابی و قسمت روانشناسی و منطق»، نوشته محیالدین مهدی الهی قمشهای(1280-1352ش)، کتابی است دو جلدی به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. نویسنده در جلد اول این کتاب به بیان مباحث فلسفی در سه بخش، کلیات فلسفه، جوهر و عرض و الهیات بمعنی الاخص پرداخته و در جلد دوم، به شرح [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص فارابی]]، خطبه اول نهجالبلاغه و مباحثی از اخلاق عملی بر مبنای روایات پرداخته است. ظاهراً او در این دو جلد به دنبال جمع مباحث حکمت نظری و عملی بوده است. | '''حکمت الهی عام و خاص''' با نام کامل «حکمت الهی عام و خاص بهضمیمه شرح فصوص حکیم فارابی و قسمت روانشناسی و منطق»، نوشته محیالدین مهدی الهی قمشهای(1280-1352ش)، کتابی است دو جلدی به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. نویسنده در جلد اول این کتاب به بیان مباحث فلسفی در سه بخش، کلیات فلسفه، جوهر و عرض و الهیات بمعنی الاخص پرداخته و در جلد دوم، به شرح [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص فارابی]]، خطبه اول نهجالبلاغه و مباحثی از اخلاق عملی بر مبنای روایات پرداخته است. ظاهراً او در این دو جلد به دنبال جمع مباحث حکمت نظری و عملی بوده است. | ||
خط ۵۰: | خط ۳۹: | ||
در بخش اول (تعلیم اول) از جلد اول کتاب، مباحثی مانند اشتراک وجود، توجهات سهگانه در قضایا، انواع امکان، وحدت و کثرت، حدوث و قدم، قوه و فعل، علت و معلول و انواع علت، بخت و اتفاق، نظام احسن، قاعده الواحد و... است. وی در بیان انواع فاعل مینویسد: «پس معلوم شد که فاعل یا الهی است یا طبیعی و صناعی و تنها از فاعلیت الهی اشیا موجود شوند و احتیاج در نفسالامر به علتی جز فاعل الهی ندارند و آن علل دیگر با خود معلول از فاعل وجود یابند و در فاعل طبیعی و صناعی است که چهار علت همه با هم منشأ حصول معلول است... چنانچه گذشت اقسام فاعل بر هشت قسماند؛ فاعل بالطبع، فاعل بالقسر، فاعل بالقصد، فاعل بالجبر، فاعل بالتسخیر، فاعل بالعنایة، فاعل بالرضا، فاعل بالتجلی...»<ref>همان، ج1، ص49</ref> نویسنده برای فاعل بالطبع به نار در فعل احراق یا خورشید در فعل اشراق یا قوه غاذیه در انسان مثال میزند و برای فاعل بالقسر به حرکت سنگ و تیر و گلوله بهطرف بالا یا فعل مرض از قوای طبیعی بدن انسان، برای فاعل بالقصد به عمل طبیب به غرض صحت یا اخذ اجرت و...، برای فاعل بالجبر به حرکت دزد بهطرف زندان و جانی به سمت دار، برای فاعل بالعنایة به مهندس مثال میزند که وی اولاً عالم به ذات و کمال خودش است و از آن علم، علم بهصورت هندسی عمارتی حاصل میشود و از آن صورت علمی، عمارتی در خارج بنا میگردد. برای فاعل بالرضا به انسان مثال میزند که توجه او به صور علمیه و نقوش ذهنیه خود که علم به آنها نفس وجود آنهاست و نفس علم تفصیلی به این صورتها ندارد بلکه فقط علم سابقش علم به ذات خود است که بهصورت علم اجمالی وجود دارد، مثال میزند. وی در این اثنا تفاوتهای و شباهتها و نقایص و کمالات هرکدام از این اقسام را بیان میدارد و در آخر، فاعل بالتجلی را کاملترین نوع فاعل میداند که کمالات فاعل بالعنایة و بالرضا را دارا و از نقایص آنها پیراسته است.<ref>همان، ج1، ص49-55</ref> | در بخش اول (تعلیم اول) از جلد اول کتاب، مباحثی مانند اشتراک وجود، توجهات سهگانه در قضایا، انواع امکان، وحدت و کثرت، حدوث و قدم، قوه و فعل، علت و معلول و انواع علت، بخت و اتفاق، نظام احسن، قاعده الواحد و... است. وی در بیان انواع فاعل مینویسد: «پس معلوم شد که فاعل یا الهی است یا طبیعی و صناعی و تنها از فاعلیت الهی اشیا موجود شوند و احتیاج در نفسالامر به علتی جز فاعل الهی ندارند و آن علل دیگر با خود معلول از فاعل وجود یابند و در فاعل طبیعی و صناعی است که چهار علت همه با هم منشأ حصول معلول است... چنانچه گذشت اقسام فاعل بر هشت قسماند؛ فاعل بالطبع، فاعل بالقسر، فاعل بالقصد، فاعل بالجبر، فاعل بالتسخیر، فاعل بالعنایة، فاعل بالرضا، فاعل بالتجلی...»<ref>همان، ج1، ص49</ref> نویسنده برای فاعل بالطبع به نار در فعل احراق یا خورشید در فعل اشراق یا قوه غاذیه در انسان مثال میزند و برای فاعل بالقسر به حرکت سنگ و تیر و گلوله بهطرف بالا یا فعل مرض از قوای طبیعی بدن انسان، برای فاعل بالقصد به عمل طبیب به غرض صحت یا اخذ اجرت و...، برای فاعل بالجبر به حرکت دزد بهطرف زندان و جانی به سمت دار، برای فاعل بالعنایة به مهندس مثال میزند که وی اولاً عالم به ذات و کمال خودش است و از آن علم، علم بهصورت هندسی عمارتی حاصل میشود و از آن صورت علمی، عمارتی در خارج بنا میگردد. برای فاعل بالرضا به انسان مثال میزند که توجه او به صور علمیه و نقوش ذهنیه خود که علم به آنها نفس وجود آنهاست و نفس علم تفصیلی به این صورتها ندارد بلکه فقط علم سابقش علم به ذات خود است که بهصورت علم اجمالی وجود دارد، مثال میزند. وی در این اثنا تفاوتهای و شباهتها و نقایص و کمالات هرکدام از این اقسام را بیان میدارد و در آخر، فاعل بالتجلی را کاملترین نوع فاعل میداند که کمالات فاعل بالعنایة و بالرضا را دارا و از نقایص آنها پیراسته است.<ref>همان، ج1، ص49-55</ref> | ||
وی در بخش دوم (تعلیم دوم) به بیان مباحث مربوط به جوهر و عرض میپردازد. او در این بخش مباحثی مانند تعریف جوهر و عرض و هریک از اعراض، بیان احکام کم، ماهیت زمان، کیف و اقسام آن، کیفیات نفسانیه، مباحث لذت و الم، بحث در قوه بینایی و شنوایی و اشرف قوای حسی، بیان قوای نفسانی و فضایل حاصله از آنها (حکمت، عدالت، شجاعت، عفت)، ماهیت علم، ادله وجود ذهنی، اشکالات بر وجود ذهنی و پاسخ به آنها، مباحث مربوط به عشق، مقوله أین و دلیل بطلان خلأ، شرح و تعریف هریک از مقولات نهگانه عرضی، معانی عقل و براهین بر وجود آن، هیولی و...، مباحث مربوط به حرکت و حرکت جوهری، نظر علمای هیئت جدید درباره نظم کرات آسمانی و مباحث طبیعیات مانند تیر شهاب و رعدوبرق و دخان و باران و برف و ... را مطرح میکند.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص88-219</ref> | وی در بخش دوم (تعلیم دوم) به بیان مباحث مربوط به جوهر و عرض میپردازد. او در این بخش مباحثی مانند تعریف جوهر و عرض و هریک از اعراض، بیان احکام کم، ماهیت زمان، کیف و اقسام آن، کیفیات نفسانیه، مباحث لذت و الم، بحث در قوه بینایی و شنوایی و اشرف قوای حسی، بیان قوای نفسانی و فضایل حاصله از آنها (حکمت، عدالت، شجاعت، عفت)، ماهیت علم، ادله وجود ذهنی، اشکالات بر وجود ذهنی و پاسخ به آنها، مباحث مربوط به عشق، مقوله أین و دلیل بطلان خلأ، شرح و تعریف هریک از مقولات نهگانه عرضی، معانی عقل و براهین بر وجود آن، هیولی و...، مباحث مربوط به حرکت و حرکت جوهری، نظر علمای هیئت جدید درباره نظم کرات آسمانی و مباحث طبیعیات مانند تیر شهاب و رعدوبرق و دخان و باران و برف و... را مطرح میکند.<ref>ر.ک: همان، ج1، ص88-219</ref> | ||
وی در قسمتی از این بخش در توضیح عشق، سخنانی در تعریف عشق از زبان اهل حکمت و حال و صاحبان معرفت و کمال بیان میکند: «با آنکه گفتیم که مقام عشق از حد و لغت و صفت بیرون است از آثار و ظهورات آن به بیانات زیر تعبیر توان کرد (عشق) جذبه و الهام الهی و تحریک روح قدسی است بهسوی اقلیم حسن و زیبایی تابان الهام، کاری که از غیر عشق برنیاید، عشق انجام دهد (عشق) ظهور جذبه حسن و حسن جذاب است (عشق) درمان هر درد و درد بیدرمان است (عشق) فرمانده کل قوای وجود و معزول کننده حکم عقل و شهود است (عشق) الم لذیذ و لذت الیم جان انسان است یا به زبان تازی... العشق نار الله الموقده تحترق بها اشواق الافئده؛ عشق آتش شوق الهی است که شوق ماسوی الله را پاک میسوزاند و نابود میگرداند، یا العشق نور یشرق من مطالع الحسن الی مظاهر الانس؛ عشق نور خداست که از هر افق حسن و زیبایی تابش کند و قوای ادراکی را مشغول خود سازد...»<ref>ر.ک: همان، ج1، ص145-146</ref> | وی در قسمتی از این بخش در توضیح عشق، سخنانی در تعریف عشق از زبان اهل حکمت و حال و صاحبان معرفت و کمال بیان میکند: «با آنکه گفتیم که مقام عشق از حد و لغت و صفت بیرون است از آثار و ظهورات آن به بیانات زیر تعبیر توان کرد (عشق) جذبه و الهام الهی و تحریک روح قدسی است بهسوی اقلیم حسن و زیبایی تابان الهام، کاری که از غیر عشق برنیاید، عشق انجام دهد (عشق) ظهور جذبه حسن و حسن جذاب است (عشق) درمان هر درد و درد بیدرمان است (عشق) فرمانده کل قوای وجود و معزول کننده حکم عقل و شهود است (عشق) الم لذیذ و لذت الیم جان انسان است یا به زبان تازی... العشق نار الله الموقده تحترق بها اشواق الافئده؛ عشق آتش شوق الهی است که شوق ماسوی الله را پاک میسوزاند و نابود میگرداند، یا العشق نور یشرق من مطالع الحسن الی مظاهر الانس؛ عشق نور خداست که از هر افق حسن و زیبایی تابش کند و قوای ادراکی را مشغول خود سازد...»<ref>ر.ک: همان، ج1، ص145-146</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۶۳: | ||
[[فصوص الحكم (فارابي)]] | [[فصوص الحكم (فارابي)]] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش