پرش به محتوا

رشحات الحكمة تعليقة علی الأسفار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'واجب الوجود' به 'واجب‌الوجود'
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|رشحات الحكمة تعليقة علی الأسفار {| cla...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'واجب الوجود' به 'واجب‌الوجود')
خط ۴۶: خط ۴۶:
کتاب اسفار، از مهم‎ترین کتاب‎های فلسفی در «حکمت متعالیه» است که تاکنون حواشی و شروح بسیاری بر آن نوشته شده است و از دیرباز از کتاب‎های درسی در حوزه و دانشگاه بوده است. نویسنده در این کتاب، با اشاره به برخی از مباحث اسفار، به نقل و نقد دیدگاه دیگر فلاسفه پیرامون آن مباحث پرداخته است.
کتاب اسفار، از مهم‎ترین کتاب‎های فلسفی در «حکمت متعالیه» است که تاکنون حواشی و شروح بسیاری بر آن نوشته شده است و از دیرباز از کتاب‎های درسی در حوزه و دانشگاه بوده است. نویسنده در این کتاب، با اشاره به برخی از مباحث اسفار، به نقل و نقد دیدگاه دیگر فلاسفه پیرامون آن مباحث پرداخته است.


سبک نگارش اثر به شیوه رایج «قوله -‎ أقول» در 201 شماره ارائه شده است. با این توضیح که این‎گونه نیست که نویسنده همواره کلام صدرالمتألهین را نقل و سپس نقد و تشریح نماید؛ بلکه گاه کلام نویسنده اسفار و گاه نظرات دیگر فلاسفه، چون ابونصر فارابی و ابن سینا یا ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی را با ذکر نام آنها آورده و در ذیل هر سخن با ذکر «أ‎قول» آنها را شرح و نقد کرده است. شارح در اولین فصل از کتاب در اثبات وجود واجب الوجود به‎وسیله برهان صدیقین - پس از ذکر کلامی از صدرالمتألهین، مبنی بر اینکه حد وسط در برهان مزبور در حقیقت چیزی جز وجود او نیست – نوشته است: این برهان، هیچ‎کدام از دو برهان «لمی» و «انی»، به اصطلاح منطقی آن نیست؛ مگر اینکه برهان «لمی» را اعم از آنچه در منطق ذکر شده است (اثبات معلول از ناحیه علت) بدانیم و بگوییم: شامل اثبات علت از ناحیه خودش در مقام اثبات (نه در مقام ثبوت تا دور لازم آید) نیز می‎شود... مطابق این تعمیم، برهان صدیقین، «لمی» است نه «انی».
سبک نگارش اثر به شیوه رایج «قوله -‎ أقول» در 201 شماره ارائه شده است. با این توضیح که این‎گونه نیست که نویسنده همواره کلام صدرالمتألهین را نقل و سپس نقد و تشریح نماید؛ بلکه گاه کلام نویسنده اسفار و گاه نظرات دیگر فلاسفه، چون ابونصر فارابی و ابن سینا یا ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی را با ذکر نام آنها آورده و در ذیل هر سخن با ذکر «أ‎قول» آنها را شرح و نقد کرده است. شارح در اولین فصل از کتاب در اثبات وجود واجب‌الوجود به‎وسیله برهان صدیقین - پس از ذکر کلامی از صدرالمتألهین، مبنی بر اینکه حد وسط در برهان مزبور در حقیقت چیزی جز وجود او نیست – نوشته است: این برهان، هیچ‎کدام از دو برهان «لمی» و «انی»، به اصطلاح منطقی آن نیست؛ مگر اینکه برهان «لمی» را اعم از آنچه در منطق ذکر شده است (اثبات معلول از ناحیه علت) بدانیم و بگوییم: شامل اثبات علت از ناحیه خودش در مقام اثبات (نه در مقام ثبوت تا دور لازم آید) نیز می‎شود... مطابق این تعمیم، برهان صدیقین، «لمی» است نه «انی».
سپس دیدگاه علامه طباطبایی را در این‎باره ذکر می‎کند. به نظر علامه، برهان صدیقین، برهان «انی» است که در آن از طریق برخی از لوازم، سلوک می‎شود.
سپس دیدگاه علامه طباطبایی را در این‎باره ذکر می‎کند. به نظر علامه، برهان صدیقین، برهان «انی» است که در آن از طریق برخی از لوازم، سلوک می‎شود.
(اساسا به عقیده علامه در فلسفه الهی، غیر از برهان «إن» که در آن از یکی از متلازمین پی به ملازم دیگر برده می‎شود، برهان دیگری (یعنی برهان «لم») راه ندارد؛ زیرا موضوع فلسفه، موجود است و محمول این موضوع به‎نحوی مساوی با موضوع (یعنی موجود) است و چیزی جز وجود نداریم، که بخواهد علت ثبوت محمول یا موضوع قرار گیرد؛ زیرا هرچه هست همین موضوع یا محمول است. در همین راستا ذیل سخن ملاصدرا در اسفار – که می‎گوید: ما از مقصود پی به مقصود می‎بریم - ‎علامه می‎افزاید: «مع‎ذلک این برهان، «انّی» است؛ زیرا از ملازم شیء به خود شیء پی برده‎ایم؛ چون بین حقیقت وجود و ضرورت ازلی‎بودن او تلازم است و هرگز ذات، علت خود ذات یا علت صفات ذات، که عین ذاتند، نمی‎تواند باشد». به نظر وی، تعبیر «راه عین مقصود است»، تعبیری فلسفی نیست؛ چون ما از احد متلازمین (آن مرتبه تامه هستی)، به ملازم دیگر (وجوب ازلی) پی برده‎ایم. بر فرض اینکه اتحاد راه و هدف و نام‎گذاری آن به برهان صدیقین درست باشد، ولی برهان «لمی» نخواهد بود، بلکه همان برهان «انی» معتبر است)<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-3؛ فقیه ایمانی، فاطمه، ص48</ref>.
(اساسا به عقیده علامه در فلسفه الهی، غیر از برهان «إن» که در آن از یکی از متلازمین پی به ملازم دیگر برده می‎شود، برهان دیگری (یعنی برهان «لم») راه ندارد؛ زیرا موضوع فلسفه، موجود است و محمول این موضوع به‎نحوی مساوی با موضوع (یعنی موجود) است و چیزی جز وجود نداریم، که بخواهد علت ثبوت محمول یا موضوع قرار گیرد؛ زیرا هرچه هست همین موضوع یا محمول است. در همین راستا ذیل سخن ملاصدرا در اسفار – که می‎گوید: ما از مقصود پی به مقصود می‎بریم - ‎علامه می‎افزاید: «مع‎ذلک این برهان، «انّی» است؛ زیرا از ملازم شیء به خود شیء پی برده‎ایم؛ چون بین حقیقت وجود و ضرورت ازلی‎بودن او تلازم است و هرگز ذات، علت خود ذات یا علت صفات ذات، که عین ذاتند، نمی‎تواند باشد». به نظر وی، تعبیر «راه عین مقصود است»، تعبیری فلسفی نیست؛ چون ما از احد متلازمین (آن مرتبه تامه هستی)، به ملازم دیگر (وجوب ازلی) پی برده‎ایم. بر فرض اینکه اتحاد راه و هدف و نام‎گذاری آن به برهان صدیقین درست باشد، ولی برهان «لمی» نخواهد بود، بلکه همان برهان «انی» معتبر است)<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-3؛ فقیه ایمانی، فاطمه، ص48</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش