۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر') |
جز (جایگزینی متن - ':گ' به ': گ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
#:نقل است که صادق از ابوحنیفه پرسید که: «عاقل کی است؟». گفت: «آن که تمییز کند میان خیر و شرّ». صادق گفت: «بهایم نیز تمییز توانند کرد، میان آنکه او را بزنند یا او را علف دهند». ابوحنیفه گفت: «به نزدیک تو عاقل کی است؟» گفت: «آن که تمییز کند میان دو خیر و دو شر؛ تا از دو خیر، خیرالخیرین اختیار کند و از دو شر، خیرالشّرین برگزیند»....<ref>ر.ک: متن کتاب، قسم اول، ص9-15</ref> | #:نقل است که صادق از ابوحنیفه پرسید که: «عاقل کی است؟». گفت: «آن که تمییز کند میان خیر و شرّ». صادق گفت: «بهایم نیز تمییز توانند کرد، میان آنکه او را بزنند یا او را علف دهند». ابوحنیفه گفت: «به نزدیک تو عاقل کی است؟» گفت: «آن که تمییز کند میان دو خیر و دو شر؛ تا از دو خیر، خیرالخیرین اختیار کند و از دو شر، خیرالشّرین برگزیند»....<ref>ر.ک: متن کتاب، قسم اول، ص9-15</ref> | ||
#نویسنده در این اثر فقط شرح حال و سخنان یک نفر از زنان عارف به نام رابعه عدویه را آورده و از جمله چنین نوشته است: آن مخدّره خدر خاص، آن مستوره ستر اخلاص، آن سوخته عشق و اشتیاق، آن شیفته قرب و احتراق، آن نایب مریم صفیه، آن مقبول رجال، رابعه عدویه... نقل است که حسن، رابعه را گفت: «رغبت شوهر کنی؟». گفت: «عقد نکاح بر وجودی وارد بود. اینجا وجود کجاست؟ که من از آن من نیم، از آن اویم و در سایه حکم او. خطبه از او باید کرد». | #نویسنده در این اثر فقط شرح حال و سخنان یک نفر از زنان عارف به نام رابعه عدویه را آورده و از جمله چنین نوشته است: آن مخدّره خدر خاص، آن مستوره ستر اخلاص، آن سوخته عشق و اشتیاق، آن شیفته قرب و احتراق، آن نایب مریم صفیه، آن مقبول رجال، رابعه عدویه... نقل است که حسن، رابعه را گفت: «رغبت شوهر کنی؟». گفت: «عقد نکاح بر وجودی وارد بود. اینجا وجود کجاست؟ که من از آن من نیم، از آن اویم و در سایه حکم او. خطبه از او باید کرد». | ||
#:گفت: «ای رابعه! این درجه به چه یافتی؟». گفت: «بدان که همه یافتهها گم کردم در وی». حسن گفت: «او را چون دانی؟». گفت: «چون، تو دانی. ما بی چون دانیم»....<ref>ر.ک: همان، ص59-66</ref> | #: گفت: «ای رابعه! این درجه به چه یافتی؟». گفت: «بدان که همه یافتهها گم کردم در وی». حسن گفت: «او را چون دانی؟». گفت: «چون، تو دانی. ما بی چون دانیم»....<ref>ر.ک: همان، ص59-66</ref> | ||
#ذکر ابراهیم رقّی: آن قبله اتقیا، آن قدوه اصفیا، آن در دام مرغ سابق، آن در شام صبح صادق، آن فانی به حق باقی، ابراهیم رقّی، از اکابر علما و مشایخ بود و از قدمای طوایف و محترم و صاحب کرامات بود و کلماتی عالی داشت و از بزرگان شام بود و از اقران جنید؛ و ابن جلا را دیده؛ و عمری دراز یافت. | #ذکر ابراهیم رقّی: آن قبله اتقیا، آن قدوه اصفیا، آن در دام مرغ سابق، آن در شام صبح صادق، آن فانی به حق باقی، ابراهیم رقّی، از اکابر علما و مشایخ بود و از قدمای طوایف و محترم و صاحب کرامات بود و کلماتی عالی داشت و از بزرگان شام بود و از اقران جنید؛ و ابن جلا را دیده؛ و عمری دراز یافت. | ||
#:نقل است که درویشی در وادی میرفت. شیری قصد او کرد. چون در درویش نگریست، بغرّید و روی بر خاک نهاد و برفت. درویش در جامه خود نگاه کرد، پاره ای از جامه شیخ رقّی بردوخته بود. دانست که شیر حرمت آن داشت. | #:نقل است که درویشی در وادی میرفت. شیری قصد او کرد. چون در درویش نگریست، بغرّید و روی بر خاک نهاد و برفت. درویش در جامه خود نگاه کرد، پاره ای از جامه شیخ رقّی بردوخته بود. دانست که شیر حرمت آن داشت. |
ویرایش