۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شناسي' به 'شناسی') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
كتاب، در دو جلد تنظيم شده كه جلد اول، با يك مقدمه | كتاب، در دو جلد تنظيم شده كه جلد اول، با يك مقدمه درباره ويژگىهاى رساله حقوق [[امام سجاد(ع)]] آغاز شده و در ادامه با ذكر فرازهايى از دعا در يك صفحه مجزا و شرح آن در صفحات ديگر، به شرح رساله پرداخته شده است. | ||
مؤلف، هركدام از حقوق را در بخشى مجزا ذكر كرده است، مانند حق الله، حق النفس، حق السمع، حق البصر و همينطور تا حق الولد و الاخ. اين حقوق، شامل 25 عنوان است. | مؤلف، هركدام از حقوق را در بخشى مجزا ذكر كرده است، مانند حق الله، حق النفس، حق السمع، حق البصر و همينطور تا حق الولد و الاخ. اين حقوق، شامل 25 عنوان است. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
شارح محترم در مقدمهاى از كتاب به معرفى اين رساله و محتويات آن پرداخته است. | شارح محترم در مقدمهاى از كتاب به معرفى اين رساله و محتويات آن پرداخته است. | ||
در بخش اول كه | در بخش اول كه درباره حق الله است به اين مطلب اشاره مىكند كه حقيقت عبادت، در دو امر مهم، متمثل مىشود: اول، استقرار معناى عبوديت براى خدا در نفس؛ يعنى استقرار فهم اين مطلب كه در اينجا عبدى است و پروردگارى؛ عبدى كه عبادت مىكند و پروردگارى كه عبادت مىشود؛ يعنى در دار وجود، جز عابد و معبود وجود ندارد. | ||
دوم، توجه به خدا در هر حركتى كه در باطن صورت مىگيرد و هر حركتى در جوارح و هر حركتى در زندگى و فارغ شدن از هر فكرى غير از خدا<ref>متن كتاب، ص 15</ref> | دوم، توجه به خدا در هر حركتى كه در باطن صورت مىگيرد و هر حركتى در جوارح و هر حركتى در زندگى و فارغ شدن از هر فكرى غير از خدا<ref>متن كتاب، ص 15</ref> | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
وى در قسمتى از اين بخش، با آوردن حديثى از [[امام سجاد(ع)]] به بيان اين مطلب مىپردازد كه شناخت نفس، موجب شناخت خدا مىشود. در آن حديث چنين آمده است كه اصحاب [[امام سجاد(ع)]] از ايشان سؤال كردند كه آيا خداوند نمىفرمايد: «ادعونى استجب لكم»؟ حضرت فرمودند: بلى او قائل اين گفتار است. گفتند: پس چرا ما او را در شب و روز مىخوانيم، ولى استجابت نمىكند؟ فرمود: براى اينكه شما كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسید. گفتند: چگونه او را بشناسیم؟ فرمود: نفوس خود را بشناسید، او را خواهيد شناخت، سپس بخوانيد او را تا شما را استجابت كند. گفتند: چطور نفوس خويش را بشناسیم؟ فرمود: در چگونگى ديدن چشمها، در چگونگى شنيدن گوشها و در چگونگى انديشيدن دلها تفكر كنيد. هنگامى كه اين امور را شناختيد به عظمت الهى در نفوستان پى خواهيد برد، سپس او را بخوانيد تا جوابتان دهد<ref>متن كتاب، ص 70</ref> | وى در قسمتى از اين بخش، با آوردن حديثى از [[امام سجاد(ع)]] به بيان اين مطلب مىپردازد كه شناخت نفس، موجب شناخت خدا مىشود. در آن حديث چنين آمده است كه اصحاب [[امام سجاد(ع)]] از ايشان سؤال كردند كه آيا خداوند نمىفرمايد: «ادعونى استجب لكم»؟ حضرت فرمودند: بلى او قائل اين گفتار است. گفتند: پس چرا ما او را در شب و روز مىخوانيم، ولى استجابت نمىكند؟ فرمود: براى اينكه شما كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسید. گفتند: چگونه او را بشناسیم؟ فرمود: نفوس خود را بشناسید، او را خواهيد شناخت، سپس بخوانيد او را تا شما را استجابت كند. گفتند: چطور نفوس خويش را بشناسیم؟ فرمود: در چگونگى ديدن چشمها، در چگونگى شنيدن گوشها و در چگونگى انديشيدن دلها تفكر كنيد. هنگامى كه اين امور را شناختيد به عظمت الهى در نفوستان پى خواهيد برد، سپس او را بخوانيد تا جوابتان دهد<ref>متن كتاب، ص 70</ref> | ||
وى در باب حق اللسان، مطالبى را از دكتر عارف قراغولى | وى در باب حق اللسان، مطالبى را از دكتر عارف قراغولى درباره علم زبان، دندان و حنجره ذكر مىكند كه به تشريح زبان، امراض و دردهايى كه بر آن عارض مىشود و راههاى معالجه اين امراض مىپردازد و از عجايب اين نعمت الهى و گناهانى كه توسط آن انجام مىشود، پرهيز مىدهد<ref>متن كتاب، ص 86 تا 94</ref> | ||
در باب حق السمع (حق گوش) نيز به يك سرى مباحث علمى و طبيعى | در باب حق السمع (حق گوش) نيز به يك سرى مباحث علمى و طبيعى درباره گوش پرداخته و انقساماتى را كه دانشمندان براى گوش انجام دادهاند، ذكر مىكند و به عظمت اين نعمت الهى اشاره مىكند. شارح محترم اين روش را در مورد تمامى اعضاى بدن كه حقوق آنها در رساله حقوق ذكر شده است، در پيش مىگيرد و به عظمت خداوند و نعمتهاى او اشاره مىنمايد. | ||
در جلد دوم نيز به حق منعم به ولاء (كسى كه بهواسطه آزاد كردن ديگرى از بند رقيت، بر او حق ولاء پيدا كرده است)، حق امام، حق همنشين، حق همسايه، حق شريك، حق همراه و حقوق اجتماعى ديگر اشاره نموده است؛ مثلا | در جلد دوم نيز به حق منعم به ولاء (كسى كه بهواسطه آزاد كردن ديگرى از بند رقيت، بر او حق ولاء پيدا كرده است)، حق امام، حق همنشين، حق همسايه، حق شريك، حق همراه و حقوق اجتماعى ديگر اشاره نموده است؛ مثلا درباره حق معروف، به حقيقت معروف اشاره نموده و آن را بر دو قسم مىداند: عام كه آشكار نمودن آن شايسته است و ديگرى خاص كه پنهان نمودنش سزاوار است<ref>متن كتاب، ص 47</ref> | ||
در اين راستا چگونگى قبول شدن معروف را بيان نموده؛ همچنين اينكه چه امورى سبب فساد معروف مىشود را بيان كرده است. | در اين راستا چگونگى قبول شدن معروف را بيان نموده؛ همچنين اينكه چه امورى سبب فساد معروف مىشود را بيان كرده است. |
ویرایش