۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نالدين' به 'نالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
1. كاشف الاسرار: مطالب اين رساله، در واقع، پاسخ به سؤالى است كه | 1. كاشف الاسرار: مطالب اين رساله، در واقع، پاسخ به سؤالى است كه دربارهى حديث هفتاد هزار حجاب ظلمانى و نورانى بيان شده است. اسفراينى بر اساس مبانى عرفان و تصوف، به تأويل و شرح حديث نبوى مىپردازد و بدين ترتيب انديشههاى عرفانى خود را به رشتهى تحرير درمىآورد تا براى طالبان طريق معرفت و عرفان مفيد واقع شود. | ||
وى منازل طريقت را پنج مرحله مىداند كه در هر يك از آنها، چهارده هزار حجاب از ظلمت و نور در راه است كه خرق آنها جز با رياضات نفسانيه و سير و سلوك، ميسر نيست. از اين پنج مرحله، چهار مرحلهى آن در نهاد بشريت و پنجم در حضرت ربوبيت است و هر كسى كه در اين دنيا اين منازل را طى نكند، فرداى قيامت در هر منزلى، ده هزار سال بماند. | وى منازل طريقت را پنج مرحله مىداند كه در هر يك از آنها، چهارده هزار حجاب از ظلمت و نور در راه است كه خرق آنها جز با رياضات نفسانيه و سير و سلوك، ميسر نيست. از اين پنج مرحله، چهار مرحلهى آن در نهاد بشريت و پنجم در حضرت ربوبيت است و هر كسى كه در اين دنيا اين منازل را طى نكند، فرداى قيامت در هر منزلى، ده هزار سال بماند. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
2. شخصى سؤال مىكند كه منظور از روايت «اگر دنيا از خون تازه باشد، قوت مؤمن از آن، چيزى جز حلال نيست»، چيست؟ اسفراينى در توضيح روايت، اشارهى مختصرى به عبور نفس از چهار مرحلهى اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه مىكند. | 2. شخصى سؤال مىكند كه منظور از روايت «اگر دنيا از خون تازه باشد، قوت مؤمن از آن، چيزى جز حلال نيست»، چيست؟ اسفراينى در توضيح روايت، اشارهى مختصرى به عبور نفس از چهار مرحلهى اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه مىكند. | ||
3. پاسخى به سؤال يك برادر دينى در مورد دو كلام صوفيانه است كه كلام دوم، منسوب به ممشاد دينورى | 3. پاسخى به سؤال يك برادر دينى در مورد دو كلام صوفيانه است كه كلام دوم، منسوب به ممشاد دينورى درباره سماع است. | ||
4. نامهاى است كه احتمالاً در پاسخ شيخ الاسلام، جمالالدين نوشته شده و خوابى را كه اين شخص ديده، تعبير عرفانى مىكند. | 4. نامهاى است كه احتمالاً در پاسخ شيخ الاسلام، جمالالدين نوشته شده و خوابى را كه اين شخص ديده، تعبير عرفانى مىكند. | ||
5. پاسخ به سؤالى است | 5. پاسخ به سؤالى است دربارهى حديث قدسی «لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى». | ||
6. پاسخ به سؤالى در مورد بيان شيخ ابوالحسن بستى | 6. پاسخ به سؤالى در مورد بيان شيخ ابوالحسن بستى دربارهى نزول موجودات از وراى قدم و صعود آنها به طرف وحدت مطلق. | ||
3. روش سلوك و خلوتنشينى: اين رساله، در هشت فصل تنظيم شده است. در فصل اول، | 3. روش سلوك و خلوتنشينى: اين رساله، در هشت فصل تنظيم شده است. در فصل اول، دربارهى فضيلت انسان بحث مىكند كه خداى مهربان وى را از قطرهى ماء مهين مىآفريند و چندين احسان در حق او به جا مىآورد، آنگاه وى را به مرتبهاى مىرساند كه مقرب حضرت حق و خليفهى وى مىشود. | ||
در فصل دوم، | در فصل دوم، درباره حقيقت خلقت انسان صحبت مىكند و اينكه مقصود از خلقت انسان چيست؟ خداى سبحان در قرآن كريم مىفرمايد: '''«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»'''؛ اَى: ليعرفون، پس معلوم مىشود كه منظور از خلقت، معرفت حضرت ربوبى است. | ||
داود(ع) از خداوند سبحان سؤال مىكند كه'''«يا رب لماذا خلقت الخلق؟»'''؟ جواب چنين مىآيد كه'''«يا داود كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف»'''، پس واسطهى ارادت، محبت است و واسطه خلقت بنى آدم، ارادت و مقصود از هر دو معرفت است و معرفت حقيقى فقط براى انسان ميسر است، زيرا انسان در سايهى كمال وجودى خود مىتواند مظهر صفات الهى باشد و صفات الهى را در خود مشاهده نمايد. | داود(ع) از خداوند سبحان سؤال مىكند كه'''«يا رب لماذا خلقت الخلق؟»'''؟ جواب چنين مىآيد كه'''«يا داود كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف»'''، پس واسطهى ارادت، محبت است و واسطه خلقت بنى آدم، ارادت و مقصود از هر دو معرفت است و معرفت حقيقى فقط براى انسان ميسر است، زيرا انسان در سايهى كمال وجودى خود مىتواند مظهر صفات الهى باشد و صفات الهى را در خود مشاهده نمايد. | ||
فصل سوم، | فصل سوم، دربارهى آداب صوفيان و قواعد مذهب ايشان است. اسفراينى تصريح مىكند كه آداب صوفيان بر اساس قانون شريعت الهى است و سير و سلوك اين طايفه بر پايه طريقت مصطفوى است و طريقت، سر شريعت است و قانون مذهب ايشان جمع ميان مذاهب مختلفه بر سبيل احتياط است تا هر چه در ميان مذاهب مختلف به تقوا نزديكتر باشد، آن را اختيار كنند. وى همچنين دربارهى واژه صوفى و مشتقات آن بحث مىكند. | ||
در فصل چهارم، در كيفيت جمعيت قلب سخن به ميان مىآيد كه سالك بايد تمامى اشتغالات را از دل بيرون كند و يكسره بهسوى حضرت حق متوجه باشد و كلمهی «لا اله الا الله» را ورد خود قرار دهد و چون سر اين كلمه بر دل تجلى كند، آتش در مملكت حس زند و سلطان عقل را به باد دهد. | در فصل چهارم، در كيفيت جمعيت قلب سخن به ميان مىآيد كه سالك بايد تمامى اشتغالات را از دل بيرون كند و يكسره بهسوى حضرت حق متوجه باشد و كلمهی «لا اله الا الله» را ورد خود قرار دهد و چون سر اين كلمه بر دل تجلى كند، آتش در مملكت حس زند و سلطان عقل را به باد دهد. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
8. دوام ذكر «لا اله الا الله». | 8. دوام ذكر «لا اله الا الله». | ||
در فصل ششم، | در فصل ششم، درباره فضيلت و برترى كسانى صحبت مىكند كه به طايفه صوفيه خدمت مىكنند. | ||
فصل هفتم، در جواب جمعى از منكران و متعنتان است كه اصحاب طريقت و اهل خلوت را انكار مىكنند و آخرين فصل اين رساله، جواب به سؤالى است كه | فصل هفتم، در جواب جمعى از منكران و متعنتان است كه اصحاب طريقت و اهل خلوت را انكار مىكنند و آخرين فصل اين رساله، جواب به سؤالى است كه دربارهى فايده ترك دنيا و آخرت شده است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش