سر الأسرار و مظهر الأنوار فيما يحتاج إليه الأبرار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'ىالدين' به 'ى‌الدين')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۷۰: خط ۷۰:
رساله «فتوح الغيب»، مشتمل بر 78 مقاله است.
رساله «فتوح الغيب»، مشتمل بر 78 مقاله است.


رساله «قلائد الجواهر»، شامل مباحث متفرق و متنوع(بدون باب‌بندى و فصل‌بندى)، در باره شيخ عبدالقادر گيلانى است.
رساله «قلائد الجواهر»، شامل مباحث متفرق و متنوع(بدون باب‌بندى و فصل‌بندى)، درباره شيخ عبدالقادر گيلانى است.


رساله «السيف الربانى»، داراى دو باب و يك خاتمه است.
رساله «السيف الربانى»، داراى دو باب و يك خاتمه است.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
5. شايسته است كه سالك، زيرك و بينا و ناظر به عواقب امور باشد و در سپرى شدن و پشت نمودن آنها انديشه نمايد و فريب ظاهر احوال را نخورد... كرامات و احوال اولياء، ايمن از مكر و استدراج نيست؛ برخلاف معجزات انبياء(ع) كه تا ابد از مكر و استدراج، در امان است.
5. شايسته است كه سالك، زيرك و بينا و ناظر به عواقب امور باشد و در سپرى شدن و پشت نمودن آنها انديشه نمايد و فريب ظاهر احوال را نخورد... كرامات و احوال اولياء، ايمن از مكر و استدراج نيست؛ برخلاف معجزات انبياء(ع) كه تا ابد از مكر و استدراج، در امان است.


ب) «فتوح الغيب»: در اين رساله، در باره‌ى موت معنوى، فناى از خلق، تقرب به خداوند متعال، كشف و مشاهده، نفس و احوال آن، تسليم در برابر اوامر الهى، خوف و رجاء، توكل و مقامات آن، كيفيت وصول به حق تعالى به‌واسطه‌ى مرشد، نهى از شكوى، احوال مريد، ورع، مذمت حسد و امر به ترك آن، نعمت و ابتلاء، مذمت نوم، ترك حظوظ، عدم منازعه در باره قدر الهى، بدايت و نهايت، محبت و محبوب، معرفت، امر به دعا و نهى از ترك آن، جهادِ با نفس و اهل مجاهده و محاسبه بحث مى‌شود و در تكمله آن، وصاياى شيخ عبدالقادر نسبت به اولادش بيان مى‌گردد؛ وصايايى از قبيل اينكه همواره تقواى الهى را پيشه خود سازند و از احدى غير از حق تعالى خوف نداشته باشند و بر كسى و چيزى غير از ذات مقدس الهى تكيه نكنند.
ب) «فتوح الغيب»: در اين رساله، درباره‌ى موت معنوى، فناى از خلق، تقرب به خداوند متعال، كشف و مشاهده، نفس و احوال آن، تسليم در برابر اوامر الهى، خوف و رجاء، توكل و مقامات آن، كيفيت وصول به حق تعالى به‌واسطه‌ى مرشد، نهى از شكوى، احوال مريد، ورع، مذمت حسد و امر به ترك آن، نعمت و ابتلاء، مذمت نوم، ترك حظوظ، عدم منازعه درباره قدر الهى، بدايت و نهايت، محبت و محبوب، معرفت، امر به دعا و نهى از ترك آن، جهادِ با نفس و اهل مجاهده و محاسبه بحث مى‌شود و در تكمله آن، وصاياى شيخ عبدالقادر نسبت به اولادش بيان مى‌گردد؛ وصايايى از قبيل اينكه همواره تقواى الهى را پيشه خود سازند و از احدى غير از حق تعالى خوف نداشته باشند و بر كسى و چيزى غير از ذات مقدس الهى تكيه نكنند.


نمونه‌هايى از مطالب مطرح شده در پاره‌اى از مقالات كتاب:
نمونه‌هايى از مطالب مطرح شده در پاره‌اى از مقالات كتاب:
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
لازم به ذكر است كه در تتمه‌ى اين رساله، قصيده‌ى عينيه شيخ و ساير قصايد منسوب به وى آورده شده است تا براى طالبان معارف عرفانى مفيد واقع گردد
لازم به ذكر است كه در تتمه‌ى اين رساله، قصيده‌ى عينيه شيخ و ساير قصايد منسوب به وى آورده شده است تا براى طالبان معارف عرفانى مفيد واقع گردد


ج) «قلائد الجواهر»: اين رساله، در باره اولاد و ازواج و مولد و وفات و مناقب شيخ عبدالقادر گيلانى نوشته شده است. كتاب، فاقد باب‌بندى و فصل‌بندى مرسوم است، ولى مطالب آن، در قالب يك مقدمه و 18 عنوان كلى متنوع همچون: «ذكر ازواجه رضى الله عنه»، «ذكر ما حضرنى من اولاده رضى الله عنه و عنهم»، «و له رحمة الله عليه»، «ذكر من حضرنى من اولادهم رضى الله عنهم»، «ذكر اولاد ابى صالح نصر بن عبدالرزاق»، «اولاد الشيخ شمس‌الدين محمد»، «ذكر اولاده»، «ذكر ذريتهم كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محيى‌الدين»، «ذكر اولادهما»، «و من ذرية الشيخ حسن بن علاءالدين»، «ذكر اولاده و اولاد اولاده»، «اولاده كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محمد بن عبدالعزيز الجيلى الجبالى تغمدهم الله برحمته»، «ولده البدر حسن بن محمد بن شرشيق بن محمد بن عبدالعزيز بن الشيخ عبدالقادر الجيلى الجبالى»، «ذكر مناقب السادات المشايخ الذين اثنوا عليه الموعود بذكرهم رضى الله عنهم»، «ذكر مولده و وفاته رضى الله عنه» و «و لنختم هذا المختصر بذكر شىء من مناقبه»، ارائه شده است.
ج) «قلائد الجواهر»: اين رساله، درباره اولاد و ازواج و مولد و وفات و مناقب شيخ عبدالقادر گيلانى نوشته شده است. كتاب، فاقد باب‌بندى و فصل‌بندى مرسوم است، ولى مطالب آن، در قالب يك مقدمه و 18 عنوان كلى متنوع همچون: «ذكر ازواجه رضى الله عنه»، «ذكر ما حضرنى من اولاده رضى الله عنه و عنهم»، «و له رحمة الله عليه»، «ذكر من حضرنى من اولادهم رضى الله عنهم»، «ذكر اولاد ابى صالح نصر بن عبدالرزاق»، «اولاد الشيخ شمس‌الدين محمد»، «ذكر اولاده»، «ذكر ذريتهم كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محيى‌الدين»، «ذكر اولادهما»، «و من ذرية الشيخ حسن بن علاءالدين»، «ذكر اولاده و اولاد اولاده»، «اولاده كثر الله منهم»، «ذكر اولاد الشيخ محمد بن عبدالعزيز الجيلى الجبالى تغمدهم الله برحمته»، «ولده البدر حسن بن محمد بن شرشيق بن محمد بن عبدالعزيز بن الشيخ عبدالقادر الجيلى الجبالى»، «ذكر مناقب السادات المشايخ الذين اثنوا عليه الموعود بذكرهم رضى الله عنهم»، «ذكر مولده و وفاته رضى الله عنه» و «و لنختم هذا المختصر بذكر شىء من مناقبه»، ارائه شده است.


پاره‌اى از مطالب مطرح شده در كتاب:
پاره‌اى از مطالب مطرح شده در كتاب:
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
يكى از دوستان مؤلف، رساله‌اى را نزد او مى‌آورد كه در آن، اتصال نسب شيخ عبدالقادر به اصل نبوى نفى شده و مقامات و كرامات وى انكار گرديده و به اولاد و احفاد و خواص پيروان وى تعرض شده و افادات نفيس او، مورد توجيهات ناروا قرار گرفته است. مؤلف، خشمگين و نگران شده و همچون كسى كه در برابر دزدى مهاجم برمى‌خيزيد، بپاخاسته و با خود گفته: «شل باد دست كسى كه گردن اين سركش را با شمشير دانش نزند» و پس از استخاره و مشورت با يكى از اساتيد و بزرگان زمان خويش، به تأليف اين كتاب همت گمارده است.
يكى از دوستان مؤلف، رساله‌اى را نزد او مى‌آورد كه در آن، اتصال نسب شيخ عبدالقادر به اصل نبوى نفى شده و مقامات و كرامات وى انكار گرديده و به اولاد و احفاد و خواص پيروان وى تعرض شده و افادات نفيس او، مورد توجيهات ناروا قرار گرفته است. مؤلف، خشمگين و نگران شده و همچون كسى كه در برابر دزدى مهاجم برمى‌خيزيد، بپاخاسته و با خود گفته: «شل باد دست كسى كه گردن اين سركش را با شمشير دانش نزند» و پس از استخاره و مشورت با يكى از اساتيد و بزرگان زمان خويش، به تأليف اين كتاب همت گمارده است.


باب اول، در باره نسب شيخ و خاندان وى است. در اين باب، شيخ، از طرف پدر، منتسب به امام حسن(ع) و از طرف مادر، منتسب به امام حسين(ع)، خوانده شده است.
باب اول، درباره نسب شيخ و خاندان وى است. در اين باب، شيخ، از طرف پدر، منتسب به امام حسن(ع) و از طرف مادر، منتسب به امام حسين(ع)، خوانده شده است.


باب دوم، در مورد حال و طريقه شيخ است. نويسنده، در اين باب، با تمسك به اقوال برخى از بزرگان، افراد را از انكار بر صوفيان برحذر مى‌دارد؛ اقوالى از اين دست: «حرام است بر هر خردمندى كه نسبت به احدى از اولياى الهى بدگمان شود و لازم است كه تا زمانى كه به درجه آنها نرسيده، گفتار و كردار آنها را توجيه و تأويل نمايد و تنها افراد كم‌توفيق از اين كار ناتوانند».
باب دوم، در مورد حال و طريقه شيخ است. نويسنده، در اين باب، با تمسك به اقوال برخى از بزرگان، افراد را از انكار بر صوفيان برحذر مى‌دارد؛ اقوالى از اين دست: «حرام است بر هر خردمندى كه نسبت به احدى از اولياى الهى بدگمان شود و لازم است كه تا زمانى كه به درجه آنها نرسيده، گفتار و كردار آنها را توجيه و تأويل نمايد و تنها افراد كم‌توفيق از اين كار ناتوانند».


وى، نقل مى‌كند كه شخصى، از استاد و سرور ما، محمد بن ابوالقاسم، در باره اين سخن شيخ كه مى‌گويد: «قطب، تنها، خادم و غلام من است»، پرسش نمود كه مگر رتبه‌اى بالاتر از قطبانيت وجود دارد؟ و او پاسخ داد: آرى، خلافت...
وى، نقل مى‌كند كه شخصى، از استاد و سرور ما، محمد بن ابوالقاسم، درباره اين سخن شيخ كه مى‌گويد: «قطب، تنها، خادم و غلام من است»، پرسش نمود كه مگر رتبه‌اى بالاتر از قطبانيت وجود دارد؟ و او پاسخ داد: آرى، خلافت...


مصنف، در ذيل عنوان «ختام نافع و الهام رافع»، قصيده‌اى 29 بيتى را در مدح شيخ با اين مطلع ذكر مى‌كند:
مصنف، در ذيل عنوان «ختام نافع و الهام رافع»، قصيده‌اى 29 بيتى را در مدح شيخ با اين مطلع ذكر مى‌كند:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش