پرش به محتوا

چهل حدیث از غیبت فضل بن شاذان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۷: خط ۶۷:
در هشتم، ابوخالد كابلى از [[امام سجاد(ع)]] پيرامون امامان واجب الطاعه سؤال كرده است. امام(ع) اسامى ائمه اثنی‌عشر(ع) را با شرح و تفصيل كامل بيان كرده، آنگاه از طولانى شدن غيبت سخن گفته است.
در هشتم، ابوخالد كابلى از [[امام سجاد(ع)]] پيرامون امامان واجب الطاعه سؤال كرده است. امام(ع) اسامى ائمه اثنی‌عشر(ع) را با شرح و تفصيل كامل بيان كرده، آنگاه از طولانى شدن غيبت سخن گفته است.


دوازدهم، روايت جالبى از ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابورى است، بدين شرح كه به او خبر مى‌رسد «عمرو بن عوف»، والى جنايت پيشه عباسى، تصميم به كشتن وى گرفته است. ابراهيم مى‌گويد: به شدت ترسيده و براى خداحافظى و فرار از شهر، خدمت [[امام حسن عسکری(ع)]] رسيدم. چون بر آن حضرت وارد شدم، آقازاده‌اى در كنار حضرت نشسته بود كه فرمود: فرار مكن، خداوند شر او را از تو دفع مى‌كند.
دوازدهم، روايت جالبى از ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابورى است، بدين شرح كه به او خبر مى‌رسد «عمرو بن عوف»، والى جنايت پيشه عباسى، تصميم به كشتن وى گرفته است. ابراهيم مى‌گويد: به شدت ترسيده و براى خداحافظى و فرار از شهر، خدمت [[امام حسن عسکری(ع)]] رسيدم. چون بر آن حضرت وارد شدم، آقازاده‌اى در كنار حضرت نشسته بود كه فرمود: فرار مكن، خداوند شر او را از تو دفع مى‌كند.


ابراهيم مى‌گويد: كلام دلنشين ايشان بر من اثر كرده، با آرامش خاطر بيرون رفتم كه به من بشارت دادند معتمد، ابواحمد را فرستاده و او عمرو بن عوف را در همان روز دستگير و قطعه قطعه نموده است.
ابراهيم مى‌گويد: كلام دلنشين ايشان بر من اثر كرده، با آرامش خاطر بيرون رفتم كه به من بشارت دادند معتمد، ابواحمد را فرستاده و او عمرو بن عوف را در همان روز دستگير و قطعه قطعه نموده است.


در سى و پنجم، به نقل از [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] چنين آمده است كه يك نفر يهودى به نام «نعثل» به محضر پيامبر(ص) شرفياب شده و مسائل فراوانى در مورد ذات اقدس الهى و صفات بارى تعالى پرسيد، سپس از اوصياى پيامبر(ص) سؤال كرده و ايشان همه را پاسخ فرمود. سپس نعثل ايمان آورد و از ايشان خواست تا پيرامون دوازدهمين وصى سخن بگويد. رسول الله(ص) فرمود: او غايب مى‌شود و از ديده‌ها ناپديد مى‌گردد، بر امت من زمانى مى‌رسد كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نقش و نگارى باقى نمى‌ماند، در آن هنگام خداوند به او اذن خروج مى‌دهد.
در سى و پنجم، به نقل از [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] چنين آمده است كه يك نفر يهودى به نام «نعثل» به محضر پيامبر(ص) شرفياب شده و مسائل فراوانى در مورد ذات اقدس الهى و صفات بارى تعالى پرسيد، سپس از اوصياى پيامبر(ص) سؤال كرده و ايشان همه را پاسخ فرمود. سپس نعثل ايمان آورد و از ايشان خواست تا پيرامون دوازدهمين وصى سخن بگويد. رسول الله(ص) فرمود: او غايب مى‌شود و از ديده‌ها ناپديد مى‌گردد، بر امت من زمانى مى‌رسد كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نقش و نگارى باقى نمى‌ماند، در آن هنگام خداوند به او اذن خروج مى‌دهد.


در سى و هشتم آمده است كه يكى از يهوديان خيبر، به نام «جندل بن جناده» به محضر پيامبر(ص) رسيده، سؤالاتى كرد و پاسخ دريافت نمود، در آخرين فراز پيامبر(ص) فرمود: در زمان هر يك از امامان(ع) شيطانى هست كه بر ايشان جفا كند و ستم روا دارد، هنگامى كه خداوند حجت خود را اذن دهد، او ظاهر شده و زمين را از لوث ستمگران پاك مى‌سازد.
در سى و هشتم آمده است كه يكى از يهوديان خيبر، به نام «جندل بن جناده» به محضر پيامبر(ص) رسيده، سؤالاتى كرد و پاسخ دريافت نمود، در آخرين فراز پيامبر(ص) فرمود: در زمان هر يك از امامان(ع) شيطانى هست كه بر ايشان جفا كند و ستم روا دارد، هنگامى كه خداوند حجت خود را اذن دهد، او ظاهر شده و زمين را از لوث ستمگران پاك مى‌سازد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش