۶۱٬۱۸۹
ویرایش
(لینک درون متنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| data-type="authors" |[[بهايي لاهيجي، محمد بن محمدسعيد]] (نويسنده) | | data-type="authors" |[[بهايي لاهيجي، محمد بن محمدسعيد]] (نويسنده) | ||
[[ | [[آشتياني، جلالالدين]] (شارح) | ||
|- | |- | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''رساله نوریه در عالم مثال'''، اثر حکیم بهائی لاهیجی، از جمله آثار فلسفی است که به قلم | '''رساله نوریه در عالم مثال'''، اثر حکیم بهائی لاهیجی، از جمله آثار فلسفی است که به قلم جلالالدین آشتیانی به فارسی ترجمه و بههمراه مقدمه، تصحیح و تعلیقات ایشان منتشر شده است. این اثر، رساله مستقلی در مسئله عالم مثال و برزخ است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب مشتمل بر دو بخش است: | کتاب مشتمل بر دو بخش است: | ||
# مقدمهای 30 صفحهای و پیشگفتار کوتاه دیگری به قلم | # مقدمهای 30 صفحهای و پیشگفتار کوتاه دیگری به قلم سید جلالالدین آشتیانی؛ همچنین مقدمهای بر رساله نوریه لاهیجی؛ | ||
# متن رساله نوریه در عالم مثال که در ضمن چهار نور، چهار اشراق، سه لمعه، خاتمه و مطلبی در معنای تناسخ و رد آن نگارش شده است. | # متن رساله نوریه در عالم مثال که در ضمن چهار نور، چهار اشراق، سه لمعه، خاتمه و مطلبی در معنای تناسخ و رد آن نگارش شده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
عالم مثال داراى مراتب و درجات متفاوت است از جهت قوّت وجودى و نورانیت، که اولین جسم صادر از عقل، واسطه ظهور و نزول فیض از حق، الطف و اشرف و آخرین مرتبه عالم مثال، بهواسطه بعد از منبع نور، انزل و اضعف درجات عالم مثال است که با قید یک درجه از تنزل همان موجود مادى جسمانى است»<ref>ر.ک: مقدمه بر چاپ دوم، ص5</ref>. | عالم مثال داراى مراتب و درجات متفاوت است از جهت قوّت وجودى و نورانیت، که اولین جسم صادر از عقل، واسطه ظهور و نزول فیض از حق، الطف و اشرف و آخرین مرتبه عالم مثال، بهواسطه بعد از منبع نور، انزل و اضعف درجات عالم مثال است که با قید یک درجه از تنزل همان موجود مادى جسمانى است»<ref>ر.ک: مقدمه بر چاپ دوم، ص5</ref>. | ||
از قائلان به عالم مثال که از مراتب آن به مثال و برزخ نزولى و نیز از آن تعبیر به مثل معلّقه (یعنى غیر حالّ در ماده جسمانى) نموده است، | از قائلان به عالم مثال که از مراتب آن به مثال و برزخ نزولى و نیز از آن تعبیر به مثل معلّقه (یعنى غیر حالّ در ماده جسمانى) نموده است، شیخ اشراق و رئیس حکماى اشراقیه در اسلام است که نام او به نقل شارح «حكمة الإشراق» علامه شیرازى، «ابوالفتوح عمر بن محمد سهروردى» است که از نوابغ دوران محسوب میشود و به قول خود برخى از آثار نفیس خود را در دوران صباوت تألیف نموده است؛ لکن نام او بنابر تصریح اربات تراجم یحیی بن حبش است.<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref>. | ||
رساله حاضر، اثر نفیسى است از فاضل کامل، بهائى لاهیجى که در عالم مثال نوشته شده است. مسئله عالم برزخ و مثال، یکى از مباحث مهم فلسفى و عرفانى و کلامى است که از قدیمالایام مورد بحث و تحقیق واقع شده است. قبل از ارسطو، دوران افلاطون و قبل از او سقراط و نیز قبل از سقراط و همچنین در ایران باستان جمع زیادى از حکماى فرس معتقد به عوالم سهگانه بودهاند. عالم ماده و اجسام مادى، یعنى دار حرکات و متحرکات و عالم کون و فساد و عالم مثال و برزخ، یعنی عالم اشباح مثالیه و اجسام برزخى که داراى شکل و مقدارند، ولى از ماده و استعداد و جهت قبولِ تابع هیولى و متفرع بر ماده و حرکت، مبرا و معرا میباشند<ref>ر.ک: مقدمهای بر رساله نوریه لاهیجی، ص43</ref>. | رساله حاضر، اثر نفیسى است از فاضل کامل، بهائى لاهیجى که در عالم مثال نوشته شده است. مسئله عالم برزخ و مثال، یکى از مباحث مهم فلسفى و عرفانى و کلامى است که از قدیمالایام مورد بحث و تحقیق واقع شده است. قبل از ارسطو، دوران افلاطون و قبل از او سقراط و نیز قبل از سقراط و همچنین در ایران باستان جمع زیادى از حکماى فرس معتقد به عوالم سهگانه بودهاند. عالم ماده و اجسام مادى، یعنى دار حرکات و متحرکات و عالم کون و فساد و عالم مثال و برزخ، یعنی عالم اشباح مثالیه و اجسام برزخى که داراى شکل و مقدارند، ولى از ماده و استعداد و جهت قبولِ تابع هیولى و متفرع بر ماده و حرکت، مبرا و معرا میباشند<ref>ر.ک: مقدمهای بر رساله نوریه لاهیجی، ص43</ref>. | ||
نویسنده در نور اول کتاب، عالم مثال را اینگونه توضیح میدهد: «دانسته باش، عرفائى که اقاویل صادقه، و اعتقادات حقه خود را بنا بر مصدوقه: | نویسنده در نور اول کتاب، عالم مثال را اینگونه توضیح میدهد: «دانسته باش، عرفائى که اقاویل صادقه، و اعتقادات حقه خود را بنا بر مصدوقه: | ||
'''پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بیتمکین بود'''، | '''پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بیتمکین بود'''، | ||
مبنى بر قیاسات عقلى و دلایل جعلى که اساس ضعیف البنیان جلّ آن، بل کل آن بر لاف و گزاف است نساختهاند، چنین دیده و دانستهاند که روح بىجسد نمیتواند بود. لهذا چون از بدن اسطقسى و کالبد آخشیجى مفارقت جوید، او را جسدى شبحى و هیکلى مثالى در عالم اشباح باشد که متعلق میشود به وى إلى أن يقوم الساعة»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص170-169</ref>. | مبنى بر قیاسات عقلى و دلایل جعلى که اساس ضعیف البنیان جلّ آن، بل کل آن بر لاف و گزاف است نساختهاند، چنین دیده و دانستهاند که روح بىجسد نمیتواند بود. لهذا چون از بدن اسطقسى و کالبد آخشیجى مفارقت جوید، او را جسدى شبحى و هیکلى مثالى در عالم اشباح باشد که متعلق میشود به وى إلى أن يقوم الساعة»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص170-169</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۵: | ||
لاهیجی در نور چهارم، حواس ظاهری و باطنی بدن مثالی را همانند بدن جسمانی دانسته و در عالم مثال متنعم بودن بهشتیان و معذب بودن دوزخیان را با جمیع انواع لذت و آلام جسمانی نیز متحقق میداند: «بدان که در عالم مثال جمیع مواعید نبوت که تنعیم اهل جنت و تعذیب اهل نیران است با جمیع انواع لذت و آلام جسمانیه نیز متحقّق است؛ چه، حکم بدن مثالى حکم بدن حسى عنصرى دارد در وجود حواس ظاهره و باطنه و مدرک بودن نفس ناطقه<ref>ر.ک: همان، ص193</ref>. | لاهیجی در نور چهارم، حواس ظاهری و باطنی بدن مثالی را همانند بدن جسمانی دانسته و در عالم مثال متنعم بودن بهشتیان و معذب بودن دوزخیان را با جمیع انواع لذت و آلام جسمانی نیز متحقق میداند: «بدان که در عالم مثال جمیع مواعید نبوت که تنعیم اهل جنت و تعذیب اهل نیران است با جمیع انواع لذت و آلام جسمانیه نیز متحقّق است؛ چه، حکم بدن مثالى حکم بدن حسى عنصرى دارد در وجود حواس ظاهره و باطنه و مدرک بودن نفس ناطقه<ref>ر.ک: همان، ص193</ref>. | ||
در لمعه اول کتاب به نقل از شیخ طوسی در «تهذيب الأحكام»، از یونس بن ظبیان از | در لمعه اول کتاب به نقل از شیخ طوسی در «تهذيب الأحكام»، از یونس بن ظبیان از امام جعفر صادق(ع) به روایتی در رابطه با اثبات غیب محالی و اوضاع ارواح مؤمنین در عالم دیگر اشاره کرده است. نکته جالبی که نویسنده متذکر میشود عبارت است از اشتباه قاضی میر حسین میبدی در شرح دیوان منسوب به امیرالمؤمنین(ع) که این روایت را به امام حسین(ع) نسبت داده؛ درحالیکه یونس بن ظبیان از راویان امام جعفر صادق(ع) است. به تعبیر نویسنده: «ظاهراً منشأ اشتباه او این است که چون در حدیث، تعبیر از حضرت صادق(ع) به ابیعبدالله(ع) کردهاند، گمان کرده که ابیعبدالله الحسین(ع) است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>. | ||
بررسی عقول عرضیه یا مثل نوریه مطلبی است که در خاتمه کتاب آمده است. در میان عقول عرضیه بین فلاسفه اختلاف است. اشراقیون آن را ثابت و مشائین آن را انکار میکنند. مراد از عقول عرضیه این است که هر نوع مادی، علاوه بر اینکه افرادی مادی دارد، یک فرد مجرد از جمیع جهات هم دارد که ذاتاً و فعلاً مجرد است؛ مثلاً انسان در این عالم، نوعی است که افرادی مادی دارد، ولی یک فرد مجرد از هر جهت هم دارد که عقل است و مدبر تمام افراد این نوع میباشد و به اذن الله خالق و مدبر آنها میباشد؛ «معلوم باشد که کبار حکماى متألهین مثل افلاطن و هرمس و فیثاغورس و حکماى فرس، معتقدند بر آنکه هرنوع از افلاک کواکب و بسایط عنصرى و اجسام را ربى مجرد در عالم قدس و نور هست که عقل مدبر آن نوع است. اما اعراض و اوصاف را اجناساً و انواعاً، رب مدبر نیست، بلکه هر وصفى و عرضى که قائم به جسم و غیر جسم است، رب آن تربیت آن با اعراض و اوصاف آن خواهد کرد؛ چنانکه الوان غریبه و نقوش عجیبه در پر طاوس و غیر او ظلال اشراقات نوریه رب النوع اوست»<ref>ر.ک: همان، ص210-209</ref>. | بررسی عقول عرضیه یا مثل نوریه مطلبی است که در خاتمه کتاب آمده است. در میان عقول عرضیه بین فلاسفه اختلاف است. اشراقیون آن را ثابت و مشائین آن را انکار میکنند. مراد از عقول عرضیه این است که هر نوع مادی، علاوه بر اینکه افرادی مادی دارد، یک فرد مجرد از جمیع جهات هم دارد که ذاتاً و فعلاً مجرد است؛ مثلاً انسان در این عالم، نوعی است که افرادی مادی دارد، ولی یک فرد مجرد از هر جهت هم دارد که عقل است و مدبر تمام افراد این نوع میباشد و به اذن الله خالق و مدبر آنها میباشد؛ «معلوم باشد که کبار حکماى متألهین مثل افلاطن و هرمس و فیثاغورس و حکماى فرس، معتقدند بر آنکه هرنوع از افلاک کواکب و بسایط عنصرى و اجسام را ربى مجرد در عالم قدس و نور هست که عقل مدبر آن نوع است. اما اعراض و اوصاف را اجناساً و انواعاً، رب مدبر نیست، بلکه هر وصفى و عرضى که قائم به جسم و غیر جسم است، رب آن تربیت آن با اعراض و اوصاف آن خواهد کرد؛ چنانکه الوان غریبه و نقوش عجیبه در پر طاوس و غیر او ظلال اشراقات نوریه رب النوع اوست»<ref>ر.ک: همان، ص210-209</ref>. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۲: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. | ||
جلالالدین آشتیانی، حواشی مفیدی بر کتاب نوشته و برخی دیدگاههای نویسنده و مراد او در برخی عبارات را شرح و گاه نقد کرده است. | |||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش