۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىخ' به 'میخ') |
جز (جایگزینی متن - 'مىدهد' به 'میدهد') |
||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب با این عبارت آغاز شده است: «هر دانشجویی که کتاب روش برداشت از قرآن را خوانده باشد، علاوه بر اینکه افقهای جدیدی بر او گشوده میشود، برای خود مصباح هدایتی را مییابد که اگر در پی آن به قرآن روی بیاورد، به نور قرآن میرسد و از هدایتهای آن بهرهمند شده و به رشد میرسد؛ علاوه بر این در این کتاب نویسنده در او امیدهایی را زنده میکند و به او وعده طرحهاى نوی را | کتاب با این عبارت آغاز شده است: «هر دانشجویی که کتاب روش برداشت از قرآن را خوانده باشد، علاوه بر اینکه افقهای جدیدی بر او گشوده میشود، برای خود مصباح هدایتی را مییابد که اگر در پی آن به قرآن روی بیاورد، به نور قرآن میرسد و از هدایتهای آن بهرهمند شده و به رشد میرسد؛ علاوه بر این در این کتاب نویسنده در او امیدهایی را زنده میکند و به او وعده طرحهاى نوی را میدهد که گویا همان طرحهایى است که خواجه شیراز در طلب آنها سقف فلک را مىشکافد»<ref>متن کتاب، ص7</ref> | ||
پس از آن «طرح روش برداشت از سنت» بهعنوان یکی از طرحهای ناتمام نویسنده یاد شده است. البته این روش ناتمام مانده است؛ اما گفتگویی یک ساعته از ایشان در زمینه روش برداشت از نهج البلاغه که بخشى از سنت و جزو شاخص آن است در دست است که حاصل کار گروهی است که با راهنمایی نویسنده به چنین موضوعى پرداختهاند. صفایی با استماع گزارش کار این گروه، بهاختصار از کلیدها و ابزار روش برداشت از نهج البلاغه پرده برداشته و آنچه را در آن فرصت کوتاه لازم دیده، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref> | پس از آن «طرح روش برداشت از سنت» بهعنوان یکی از طرحهای ناتمام نویسنده یاد شده است. البته این روش ناتمام مانده است؛ اما گفتگویی یک ساعته از ایشان در زمینه روش برداشت از نهج البلاغه که بخشى از سنت و جزو شاخص آن است در دست است که حاصل کار گروهی است که با راهنمایی نویسنده به چنین موضوعى پرداختهاند. صفایی با استماع گزارش کار این گروه، بهاختصار از کلیدها و ابزار روش برداشت از نهج البلاغه پرده برداشته و آنچه را در آن فرصت کوتاه لازم دیده، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref> | ||
| خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
برداشتهاى نویسنده از نهج البلاغه که با عنوان نمونهها آمده، توضیحى از خطبه 86 و خطبه 192 است که در پایان این نوشتار آمده است تا بهمنزله کارى عملى، کارگشاى دانشجوى نهجالبلاغه باشد<ref>همان، ص53، پاورقی</ref>در بخشی از نمونه اول در پاسخ به این سؤال که چگونه واقعا کلمات معصوم را بفهمیم؟ میخوانیم: «همین، سؤال کسى بود که به من میگفت: ما امروز لغات کلمات معصوم را چگونه بفهمیم؟ و رفته بود کتاب «العین» و کتابهاى مختلف دیگر را گرفته بود. به او گفتم این کارهاى تحقیقاتى خوب است، ولى کسى که میخواهد کلمات معصوم و کلمات هر متکلمى را بفهمد باید از مجموعه کلام خود او به دست آورد. اینکه فلان متکلم در فلان جا این معنا را قصد کرده است، این دلیل نمىشود که متکلم دیگر هم حتماً همان معنا را قصد کرده باشد. ما در بیانات متکلم تنها به اوضاع و وضع کلام نمىتوانیم توجه کنیم. اگر شما جریانى از روایات معصومین(ع) را در وجود خودتان داشته باشید و انس و معاشرتى با این کلمات داشته باشید، اصلا متوجه مىشوید این کلمه اینجا چه حالتى و چه بیانى دارد؛ یعنى جاى خالى این کلمه را در مجموعه این بیان، مىشناسید و مىدانید معناى مناسبى که با این کلام میخواند کدام است؛ یعنى دلالت الفاظ و کلمات را از خود کلام متکلم به دست میآورید، نه از متکلم دیگر تا بخواهید برایش شاهد درست کنید»<ref>ر.ک: همان، ص61</ref> | برداشتهاى نویسنده از نهج البلاغه که با عنوان نمونهها آمده، توضیحى از خطبه 86 و خطبه 192 است که در پایان این نوشتار آمده است تا بهمنزله کارى عملى، کارگشاى دانشجوى نهجالبلاغه باشد<ref>همان، ص53، پاورقی</ref>در بخشی از نمونه اول در پاسخ به این سؤال که چگونه واقعا کلمات معصوم را بفهمیم؟ میخوانیم: «همین، سؤال کسى بود که به من میگفت: ما امروز لغات کلمات معصوم را چگونه بفهمیم؟ و رفته بود کتاب «العین» و کتابهاى مختلف دیگر را گرفته بود. به او گفتم این کارهاى تحقیقاتى خوب است، ولى کسى که میخواهد کلمات معصوم و کلمات هر متکلمى را بفهمد باید از مجموعه کلام خود او به دست آورد. اینکه فلان متکلم در فلان جا این معنا را قصد کرده است، این دلیل نمىشود که متکلم دیگر هم حتماً همان معنا را قصد کرده باشد. ما در بیانات متکلم تنها به اوضاع و وضع کلام نمىتوانیم توجه کنیم. اگر شما جریانى از روایات معصومین(ع) را در وجود خودتان داشته باشید و انس و معاشرتى با این کلمات داشته باشید، اصلا متوجه مىشوید این کلمه اینجا چه حالتى و چه بیانى دارد؛ یعنى جاى خالى این کلمه را در مجموعه این بیان، مىشناسید و مىدانید معناى مناسبى که با این کلام میخواند کدام است؛ یعنى دلالت الفاظ و کلمات را از خود کلام متکلم به دست میآورید، نه از متکلم دیگر تا بخواهید برایش شاهد درست کنید»<ref>ر.ک: همان، ص61</ref> | ||
وی انس با کلمات معصومین را راه تشخیص کلام ایشان از غیر آن میداند: «إنشاءاللَّه اگر چنین انسى را به دست بیاورید و چندین مرتبه نهج البلاغه را در حالات مختلف مرور کنید و بخوانید و یا بحار و روایات کافى را ببینید، آنجا انسان حتى نقل به معناى روایت را هم مىتواند متوجه شود، که اینجا جوشکارى و سرهمبندى دارد و این جوش، جوش لطیفى نیست. از اتصالها مشخص است که راوى با ناشىگرى خودش دارد جمعبندى مىکند و کلمات معصوم، قدرت و صلابت خودش را نشان | وی انس با کلمات معصومین را راه تشخیص کلام ایشان از غیر آن میداند: «إنشاءاللَّه اگر چنین انسى را به دست بیاورید و چندین مرتبه نهج البلاغه را در حالات مختلف مرور کنید و بخوانید و یا بحار و روایات کافى را ببینید، آنجا انسان حتى نقل به معناى روایت را هم مىتواند متوجه شود، که اینجا جوشکارى و سرهمبندى دارد و این جوش، جوش لطیفى نیست. از اتصالها مشخص است که راوى با ناشىگرى خودش دارد جمعبندى مىکند و کلمات معصوم، قدرت و صلابت خودش را نشان میدهد»<ref>ر.ک: همان، ص62</ref> | ||
در بخش ضمیمهها برای شش عنوان از کتاب ضمیمه ذکر شده است. در ششمین ضمیمه چنین میخوانیم که استاد(ره) در کتاب «استاد و درس» از کلید دیگرى براى فهم مقاصد نهج البلاغه گفتگو میکنند و مىفرمایند: «... در قسمت نهج البلاغه هم دانشجو باید به یک دید کلى برسد؛ نهتنها جملهها و خطبهها را، که تمام نهج البلاغه را هضم کند. با این دید کلى تمام نهج البلاغه به هم گره مىخورد و هر جمله على(ع) در این مجموعه نقش مىآفریند و با این بینش، هنگامى که خطبهها و نمونههایى بررسى شد، تسلط و برداشتهاى عمیق انسان را بارور مىنماید»<ref>همان، ص144</ref> | در بخش ضمیمهها برای شش عنوان از کتاب ضمیمه ذکر شده است. در ششمین ضمیمه چنین میخوانیم که استاد(ره) در کتاب «استاد و درس» از کلید دیگرى براى فهم مقاصد نهج البلاغه گفتگو میکنند و مىفرمایند: «... در قسمت نهج البلاغه هم دانشجو باید به یک دید کلى برسد؛ نهتنها جملهها و خطبهها را، که تمام نهج البلاغه را هضم کند. با این دید کلى تمام نهج البلاغه به هم گره مىخورد و هر جمله على(ع) در این مجموعه نقش مىآفریند و با این بینش، هنگامى که خطبهها و نمونههایى بررسى شد، تسلط و برداشتهاى عمیق انسان را بارور مىنماید»<ref>همان، ص144</ref> | ||
ویرایش