پرش به محتوا

پیکار مقدس زید بن علی و فرزندانش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‏اند' به 'ه‏‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏پ' به 'می‌‏پ')
جز (جایگزینی متن - 'ه‏اند' به 'ه‏‌اند')
خط ۵۴: خط ۵۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه، ضمن اشاره به نخستین تألیفات مدون در اسلام و معرفی مختصر زید فرزند [[امام سجاد(ع)]]، به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا ایرانیان خاندان على(ع) را از دیگران ممتاز داشته‏اند. به اعتقاد نویسنده، تنها سبب ایجاد و بقاى این رابطه بزرگ و پایدار، همان دین است؛ زیرا پیشواى اسلام و آورنده دین همواره مردم را از طرف خداوند به این دوستى و محبت، مأمور فرموده است و ایرانیان زیرک تشخیص داده‏اند که فقط فرزندان على(ع) بوده‏‌اند که در برابر خلفاى جور پایمردى نموده و حکومت‌هاى اشرافى و نژادپرستى آنان‌ را محکوم نموده‏اند و هدف از مبارزه مردم ایران علیه اشغال‌گران تازى، تنها استقلال کشور نبوده، بلکه مبارزه علیه اندیشه بیجاى برترى‏نژادى و انحراف از مسیر صحیح اسلامى بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>
در مقدمه، ضمن اشاره به نخستین تألیفات مدون در اسلام و معرفی مختصر زید فرزند [[امام سجاد(ع)]]، به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا ایرانیان خاندان على(ع) را از دیگران ممتاز داشته‏‌اند. به اعتقاد نویسنده، تنها سبب ایجاد و بقاى این رابطه بزرگ و پایدار، همان دین است؛ زیرا پیشواى اسلام و آورنده دین همواره مردم را از طرف خداوند به این دوستى و محبت، مأمور فرموده است و ایرانیان زیرک تشخیص داده‏‌اند که فقط فرزندان على(ع) بوده‏‌اند که در برابر خلفاى جور پایمردى نموده و حکومت‌هاى اشرافى و نژادپرستى آنان‌ را محکوم نموده‏‌اند و هدف از مبارزه مردم ایران علیه اشغال‌گران تازى، تنها استقلال کشور نبوده، بلکه مبارزه علیه اندیشه بیجاى برترى‏نژادى و انحراف از مسیر صحیح اسلامى بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>


زید فرزند [[امام سجاد(ع)]]  است که از شخصیت‌هاى برجسته اسلامى و در زهد، شجاعت و علم، مشهور خاص و عام بود و فرزندانى چون عیسى، یحیى، حسین و محمد داشت که هرکدام در تاریخ اسلامى، جایگاهى مخصوص دارند. فرقه شیعه زیدیه که در یمن، مصر، پاکستان و کشورهاى افریقائى زندگى می‌کنند، منسوب به آن ‌جناب بوده و او را امام می‌دانند و معتقد هستند آن‌کس که به شمشیر قیام نماید امام است، ولى به اعتقاد نویسنده، ساحت حضرت زید از این ادعا مبرى بوده و او به امامت حضرت سجاد(ع) و امام باقر(ع) و همچنین برادرزاده عالی‌قدرش [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]  معتقد بود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>
زید فرزند [[امام سجاد(ع)]]  است که از شخصیت‌هاى برجسته اسلامى و در زهد، شجاعت و علم، مشهور خاص و عام بود و فرزندانى چون عیسى، یحیى، حسین و محمد داشت که هرکدام در تاریخ اسلامى، جایگاهى مخصوص دارند. فرقه شیعه زیدیه که در یمن، مصر، پاکستان و کشورهاى افریقائى زندگى می‌کنند، منسوب به آن ‌جناب بوده و او را امام می‌دانند و معتقد هستند آن‌کس که به شمشیر قیام نماید امام است، ولى به اعتقاد نویسنده، ساحت حضرت زید از این ادعا مبرى بوده و او به امامت حضرت سجاد(ع) و امام باقر(ع) و همچنین برادرزاده عالی‌قدرش [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]  معتقد بود<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>


نویسنده، معتقد است زید داراى شخصیت ممتاز و برجسته‏اى بود که پیامبر(ص) از وى تعریف نموده و سرافرازى و ارجمندى وى را ستوده است و پیشوایان دینى و امامان بزرگوار، به‌خوبى نامش را برده و از وى تمجید نموده‏اند؛ زیرا جناب زید در هنگامی که تیرگی‌هاى جنایت بنى‌امیه شرق و غرب عالم اسلامى را فراگرفته بود و مال و جان و عرض و ناموس مسلمانان دستخوش خواهش‌هاى شهوانى و شیطانى پادشاهان ستمگر اموى گشته بود و هر جنایتى را براى خود و چاپلوسان ستم‌شعارشان روا می‌دانستند، قیام کرد؛ در هنگامی که بنى‌امیه به نام دین و عنوان رهبرى دینى بر مردم حکومت می‌کردند، ولى با رفتار نابکارشان پایه‏‌هاى دین را متزلزل می‌ساختند، او چون نیاى بزرگش حضرت سیدالشهداء(ع)، مردانه قیام کرد و نابحق بودن بنى‌امیه را هویدا و تعصب و غیرت خفته مسلمانان را بیدار ساخت. قیام وى سرمشقى براى مسلمانان آزاده جهان اسلامى بود که از اعمال بى‏شرمانه جباران اموى خون دل می‌خوردند و به دنبال فرصتى می‌گشتند<ref>ر.ک: همان، ص20-19</ref>
نویسنده، معتقد است زید داراى شخصیت ممتاز و برجسته‏اى بود که پیامبر(ص) از وى تعریف نموده و سرافرازى و ارجمندى وى را ستوده است و پیشوایان دینى و امامان بزرگوار، به‌خوبى نامش را برده و از وى تمجید نموده‏‌اند؛ زیرا جناب زید در هنگامی که تیرگی‌هاى جنایت بنى‌امیه شرق و غرب عالم اسلامى را فراگرفته بود و مال و جان و عرض و ناموس مسلمانان دستخوش خواهش‌هاى شهوانى و شیطانى پادشاهان ستمگر اموى گشته بود و هر جنایتى را براى خود و چاپلوسان ستم‌شعارشان روا می‌دانستند، قیام کرد؛ در هنگامی که بنى‌امیه به نام دین و عنوان رهبرى دینى بر مردم حکومت می‌کردند، ولى با رفتار نابکارشان پایه‏‌هاى دین را متزلزل می‌ساختند، او چون نیاى بزرگش حضرت سیدالشهداء(ع)، مردانه قیام کرد و نابحق بودن بنى‌امیه را هویدا و تعصب و غیرت خفته مسلمانان را بیدار ساخت. قیام وى سرمشقى براى مسلمانان آزاده جهان اسلامى بود که از اعمال بى‏شرمانه جباران اموى خون دل می‌خوردند و به دنبال فرصتى می‌گشتند<ref>ر.ک: همان، ص20-19</ref>


نویسنده بر این باور است که زید براى دین و براى رضا و خشنودى آل محمد(ص) و براى معرفى امام واقعى قیام کرد؛ از این جهت جز ستایش چیزى درباره‏اش زیبنده و بجا نیست و علماى بزرگ شیعه چون علامه مجلسى، به‌غیر از امام باقر(ع)، زید را از دیگر برادرانش برتر شمرده و چشم و چراغ ایشان می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>
نویسنده بر این باور است که زید براى دین و براى رضا و خشنودى آل محمد(ص) و براى معرفى امام واقعى قیام کرد؛ از این جهت جز ستایش چیزى درباره‏اش زیبنده و بجا نیست و علماى بزرگ شیعه چون علامه مجلسى، به‌غیر از امام باقر(ع)، زید را از دیگر برادرانش برتر شمرده و چشم و چراغ ایشان می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>
خط ۶۸: خط ۶۸:
نویسنده یکى از علل خروج زید را خون‌خواهى امام حسین(ع) دانسته و معتقد است جنایات بنى‌امیه و کشتار بی‌رحمانه‏اى که از آنها صادر گشت و منجر به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت خاندان پاک پیغمبر شد، شعله انتقام را در کانون سینه زید شعله‏ور ساخته و هر آن او را به یاد انتقام می‌انداخت و از سوى دیگر چون زید فرزند و برادر و عموى امام بود و در زهد و تقوى به پایه‏اى بود که در میان مسلمانان ضرب المثل بود و به حلیف القرآن و استوانه مسجد شهرت یافته بود و بنا به وظیفه خیر اسلامى که دانشمندان هر ملت به هنگام بروز بدعت و خودسری‌هاى زمامداران و مردم وقت باید قد مردانگى علم کنند و با فساد و تباهکارى به مبارزه بپردازند و در رفع آثار شوم جنایتکاران بکوشند تا در پیشگاه خداوند مسئول نباشند، خواه در این راه، دشمن را مغلوب نمایند یا خویشتن با سرافرازى چشم از جهان فروبندند، جناب زید که در مهد ولایت تربیت شده و از پرتو انوار درخشنده امامان زمانش کانون قلبش را به نور علم و دانش منور ساخته بود، وظیفه خود می‌دانست که به انجام دو اصل بزرگ اسلامى امر به معروف و نهى از منکر بپردازد<ref>همان، ص42-41</ref>
نویسنده یکى از علل خروج زید را خون‌خواهى امام حسین(ع) دانسته و معتقد است جنایات بنى‌امیه و کشتار بی‌رحمانه‏اى که از آنها صادر گشت و منجر به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت خاندان پاک پیغمبر شد، شعله انتقام را در کانون سینه زید شعله‏ور ساخته و هر آن او را به یاد انتقام می‌انداخت و از سوى دیگر چون زید فرزند و برادر و عموى امام بود و در زهد و تقوى به پایه‏اى بود که در میان مسلمانان ضرب المثل بود و به حلیف القرآن و استوانه مسجد شهرت یافته بود و بنا به وظیفه خیر اسلامى که دانشمندان هر ملت به هنگام بروز بدعت و خودسری‌هاى زمامداران و مردم وقت باید قد مردانگى علم کنند و با فساد و تباهکارى به مبارزه بپردازند و در رفع آثار شوم جنایتکاران بکوشند تا در پیشگاه خداوند مسئول نباشند، خواه در این راه، دشمن را مغلوب نمایند یا خویشتن با سرافرازى چشم از جهان فروبندند، جناب زید که در مهد ولایت تربیت شده و از پرتو انوار درخشنده امامان زمانش کانون قلبش را به نور علم و دانش منور ساخته بود، وظیفه خود می‌دانست که به انجام دو اصل بزرگ اسلامى امر به معروف و نهى از منکر بپردازد<ref>همان، ص42-41</ref>


در مورد اینکه یحیى فرزند داشته یا نه، به این نکته اشاره شده است که مورخان و عالمان علم انساب، راه اختلاف پیموده؛ برخى او را داراى فرزند دانسته‏اند<ref>ر.ک: همان، ص249</ref>
در مورد اینکه یحیى فرزند داشته یا نه، به این نکته اشاره شده است که مورخان و عالمان علم انساب، راه اختلاف پیموده؛ برخى او را داراى فرزند دانسته‏‌اند<ref>ر.ک: همان، ص249</ref>


نویسنده، معتقد است که به‌جرات می‌توان گفت قیام و شهادت زید، موجب سقوط و نابودى مروانیان اموى گردید؛ چنان‌که پس از شهادت وی رشته مروانیان از هم گسیخت و پایه‏‌هاى حکومتشان درهم‌شکست و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]  فرمود خاندان ابوسفیان، حسین بن على(ع) را کشتند، خداوند لباس سلطنت را از تنشان بیرون آورد و هشام، جناب زید بن على(ع) را کشت، خداوند ملک او را برافکند و ولید، یحیى پسر زید را به شهادت رسانید، خداوند سلطنتش را منتزع فرمود<ref>ر.ک: همان، ص101-100</ref>
نویسنده، معتقد است که به‌جرات می‌توان گفت قیام و شهادت زید، موجب سقوط و نابودى مروانیان اموى گردید؛ چنان‌که پس از شهادت وی رشته مروانیان از هم گسیخت و پایه‏‌هاى حکومتشان درهم‌شکست و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]  فرمود خاندان ابوسفیان، حسین بن على(ع) را کشتند، خداوند لباس سلطنت را از تنشان بیرون آورد و هشام، جناب زید بن على(ع) را کشت، خداوند ملک او را برافکند و ولید، یحیى پسر زید را به شهادت رسانید، خداوند سلطنتش را منتزع فرمود<ref>ر.ک: همان، ص101-100</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش