۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'طبيعي' به 'طبیعی') |
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
ج)- طبق آنچه در مقدمه گفته و تا آخر بدان ملتزم بوده است، کوشش کرده است که مفهوم روشنى براى عبارات متن ذکر کند و در مواردى، حتى با ذکر نسخهبدل یا بیان نارسایى متن، نظر خود را بیان مىکند. در شرح، کوشیده است نظر خاص سهروردى را توضیح دهد و جایى که دیدگاه خاص سهروردى را با متن التلويحات ناسازگار دانسته است، آن را به نظر مشهور نسبت داده و گفته است: سهروردى بر این عقیده نیست، اما آنچه در آن مورد خاص گفته است بر مبناى پیروى از رأى مشهور بوده است، که البته توجیه «پیروى از رأى مشهور» یا «مسامحه»، برگرفته از بیان خود شیخ اشراق است، که بهخصوص در مواضع متعدد طبیعیات «المشارع و المطارحات» به این معنى تصریح کرده است. او در مواردى بر سهروردى خرده مىگیرد و نظر خاص خویش را بیان مىکند. گاهى نیز مطالب توضیحى خارج از متن مىآورد که البته محدود است. ابن کمونه به تصریح خود در مقدمه این شرح، فهم و بیان خود را از عبارات تلویحات، از سایر آثار سهروردى گرفته است و با استفاده از آثار سهروردى این کتاب را شرح داده است<ref>همان، ص43-42</ref> | ج)- طبق آنچه در مقدمه گفته و تا آخر بدان ملتزم بوده است، کوشش کرده است که مفهوم روشنى براى عبارات متن ذکر کند و در مواردى، حتى با ذکر نسخهبدل یا بیان نارسایى متن، نظر خود را بیان مىکند. در شرح، کوشیده است نظر خاص سهروردى را توضیح دهد و جایى که دیدگاه خاص سهروردى را با متن التلويحات ناسازگار دانسته است، آن را به نظر مشهور نسبت داده و گفته است: سهروردى بر این عقیده نیست، اما آنچه در آن مورد خاص گفته است بر مبناى پیروى از رأى مشهور بوده است، که البته توجیه «پیروى از رأى مشهور» یا «مسامحه»، برگرفته از بیان خود شیخ اشراق است، که بهخصوص در مواضع متعدد طبیعیات «المشارع و المطارحات» به این معنى تصریح کرده است. او در مواردى بر سهروردى خرده مىگیرد و نظر خاص خویش را بیان مىکند. گاهى نیز مطالب توضیحى خارج از متن مىآورد که البته محدود است. ابن کمونه به تصریح خود در مقدمه این شرح، فهم و بیان خود را از عبارات تلویحات، از سایر آثار سهروردى گرفته است و با استفاده از آثار سهروردى این کتاب را شرح داده است<ref>همان، ص43-42</ref> | ||
د)- با عنایت به وجود | د)- با عنایت به وجود نسخههاى متعدد که عموماً قریب به زمان شارح است، معلوم مىشود این شرح مورد استقبال اهل فضل بوده است و استفاده شهرزورى، معاصر وى از آن، نشانه دیگرى از استقبال از کار ابن کمونه است. ابن کمونه در اوائل سال 667ق، از تصنیف شرح تلویحات فراغت یافته و شهرزورى رسائل الشجرة الإلهية را در 680ق، به پایان آورده است؛ یعنى حدودا 13 سال پس از پایان شرح ابن کمونه و معلوم مىشود شرح تلویحات ابن کمونه، کاملاً از اعتبار علمى نزد علماى فن برخوردار بوده است<ref>همان، ص44-43</ref> | ||
شیخ اشراق در کتاب التلويحات و دیگر آثارى که به روش مـشاء نـوشته، روح اشراق را نمایانده است. وى به هـمان انـدازه که از زبـان اسـتدلال بـهره برده، به زبـان شـهود نیز سخن گفته است. او از همان نخستین گامى که در فلسفه گذارده است شور و حالى دارد که این شور و حال او را خودآگاه و یا ناخودآگاه بهسـوى ذوق اشـراق مـىکشانده است و این نکته حتى از مبحث مقولات، صورت، هـیولى و مـباحث مـنطقى وى نـیز آشـکار اسـت. وى بهطور مثال در این کتاب برخى از مطالب را با عنوان «عرشى» و برخى دیگر را با عنوان «لوح» به رشته نگارش درآورده است. مطالبى که با عنوان «عرشى» به نگارش درآمده در نوع خـود مطالبى است که در آثار فیلسوفان به چشم نمىخورد و از زبان استاد گرفته نشده است، همچنانکه بخش پایانى کتاب تلویحات، «مرصاد عرشى» نام دارد، ولى مطالبى که با عنوان» لوح«به رشته تـحریر درآمـده است، شهودى و ابداعى نیست و از آثار حکما و یا از زبان فیلسوفان اقتباس شده است<ref>مرادخانی، زهرا، همان، ص43-42</ref> | شیخ اشراق در کتاب التلويحات و دیگر آثارى که به روش مـشاء نـوشته، روح اشراق را نمایانده است. وى به هـمان انـدازه که از زبـان اسـتدلال بـهره برده، به زبـان شـهود نیز سخن گفته است. او از همان نخستین گامى که در فلسفه گذارده است شور و حالى دارد که این شور و حال او را خودآگاه و یا ناخودآگاه بهسـوى ذوق اشـراق مـىکشانده است و این نکته حتى از مبحث مقولات، صورت، هـیولى و مـباحث مـنطقى وى نـیز آشـکار اسـت. وى بهطور مثال در این کتاب برخى از مطالب را با عنوان «عرشى» و برخى دیگر را با عنوان «لوح» به رشته نگارش درآورده است. مطالبى که با عنوان «عرشى» به نگارش درآمده در نوع خـود مطالبى است که در آثار فیلسوفان به چشم نمىخورد و از زبان استاد گرفته نشده است، همچنانکه بخش پایانى کتاب تلویحات، «مرصاد عرشى» نام دارد، ولى مطالبى که با عنوان» لوح«به رشته تـحریر درآمـده است، شهودى و ابداعى نیست و از آثار حکما و یا از زبان فیلسوفان اقتباس شده است<ref>مرادخانی، زهرا، همان، ص43-42</ref> |
ویرایش