پرش به محتوا

آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‏ها' به 'ه‏‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏شود' به 'مى‏‌شود')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه‏ها' به 'ه‏‌ها')
خط ۳۷: خط ۳۷:
|}
|}
</div>
</div>
'''آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)'''، اثر [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|ابوالمعالى محمد بن اسحاق قونوى]]، معروف به [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوى (قونیوی)]] - درگذشته بین 671 تا 673ق - ‌به زبان فارسى است که با بیان عرفانى با استفاده از آیات و روایات و اشعار فارسى و عربى و گفته‏ها و ذوقیات عارفان بزرگ درباره عرفان نظری و مباحث مهمی چون معرفت آفریدگار و نبوت و ولایت و معاد نوشته شده است<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص8</ref>.
'''آفاق معرفت (تبصرة المبتدي و تذكرة المنتهي)'''، اثر [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|ابوالمعالى محمد بن اسحاق قونوى]]، معروف به [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوى (قونیوی)]] - درگذشته بین 671 تا 673ق - ‌به زبان فارسى است که با بیان عرفانى با استفاده از آیات و روایات و اشعار فارسى و عربى و گفته‏‌ها و ذوقیات عارفان بزرگ درباره عرفان نظری و مباحث مهمی چون معرفت آفریدگار و نبوت و ولایت و معاد نوشته شده است<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص8</ref>.


کتاب، توسط [[حبیبی، نجفقلی|نجفقلی حبیبی]]، تصحیح و مقدمه‌نویسی شده است.
کتاب، توسط [[حبیبی، نجفقلی|نجفقلی حبیبی]]، تصحیح و مقدمه‌نویسی شده است.
خط ۵۷: خط ۵۷:
مصحح، نکته‌ای تأمل‌برانگیز را درباره این اثر آشکارا بیان کرده است: در این رساله نیز، مثل دیگر آثار عرفا، جملاتى به‌عنوان احادیث آمده است که خواننده نباید انتظار داشته باشد که براى همه آنها سندى بیابد؛ زیرا اینها یا احادیث موضوعه است و یا اصولا سخنان صوفیانه است که به‌صورت مقبولات عام عرفا رنگ حدیث یافته، ولی حدیث نیست. کوشش بسیار به کار رفته است تا آنچه آورده مى‏‌شود با شرع مقدس سازگار باشد و یقینا در تمامى موارد چنین توفیقى حاصل نشده است. گاه‏گاه اشاراتى به حکمت استدلالى مى‏‌شود و مقایسه‏اى صورت مى‏گیرد، امّا نه به‌منظور سازش دادن بین حکمت بحثى و حکمت ذوقى، بلکه براى نشان دادن ضعف حکمت استدلالى<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9</ref>.
مصحح، نکته‌ای تأمل‌برانگیز را درباره این اثر آشکارا بیان کرده است: در این رساله نیز، مثل دیگر آثار عرفا، جملاتى به‌عنوان احادیث آمده است که خواننده نباید انتظار داشته باشد که براى همه آنها سندى بیابد؛ زیرا اینها یا احادیث موضوعه است و یا اصولا سخنان صوفیانه است که به‌صورت مقبولات عام عرفا رنگ حدیث یافته، ولی حدیث نیست. کوشش بسیار به کار رفته است تا آنچه آورده مى‏‌شود با شرع مقدس سازگار باشد و یقینا در تمامى موارد چنین توفیقى حاصل نشده است. گاه‏گاه اشاراتى به حکمت استدلالى مى‏‌شود و مقایسه‏اى صورت مى‏گیرد، امّا نه به‌منظور سازش دادن بین حکمت بحثى و حکمت ذوقى، بلکه براى نشان دادن ضعف حکمت استدلالى<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9</ref>.


در مقدمه نویسنده، طرح کلى مباحث رساله ذکر شده است و چنین عنوان مى‏‌شود که مراد آفریدگار از ایجاد عالَم، اهل معرفت بوده است و بعد در مصباح اول، انواع معرفت‌ها طرح مى‏‌شود که عبارت است از: معرفت ذات حق یا غیب هویت که اشرف و اغمض علوم مکاشفات است، معرفت اسماء و صفات، معرفت افعال اعم از خلق و امر که شامل ملک (اجسام) و ملکوت (ارواح) است، معرفت اهل ملکوت اعلى و اسفل، معرفت شیاطین و جن، معرفت‏ عوالم تابع ارواح و اجسام، معرفت عوالم واسطه میان ارواح و اجسام، معرفت طور ولایت و نبوت، وحى و الهام و وسوسه، سرّ قدر، دنیا، آخرت، عالم برزخ، اسرار قیامت، حشر و نشر و صراط و میزان و بهشت و دوزخ، که این همه از علوم مکاشفه است و اطلاع بر آنها بر عارف ضرورى است و... با علم استدلالى نمى‏‌توان به حقیقت این مطالب دست یافت و راه آگاهى، علم لدنی و تصفیه باطن است و آمادگى بهره‏مندى از فیوضات ربّانى از طریق سرچشمه‏هاى معرفت، یعنى انبیا و اولیا<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9-10</ref>.
در مقدمه نویسنده، طرح کلى مباحث رساله ذکر شده است و چنین عنوان مى‏‌شود که مراد آفریدگار از ایجاد عالَم، اهل معرفت بوده است و بعد در مصباح اول، انواع معرفت‌ها طرح مى‏‌شود که عبارت است از: معرفت ذات حق یا غیب هویت که اشرف و اغمض علوم مکاشفات است، معرفت اسماء و صفات، معرفت افعال اعم از خلق و امر که شامل ملک (اجسام) و ملکوت (ارواح) است، معرفت اهل ملکوت اعلى و اسفل، معرفت شیاطین و جن، معرفت‏ عوالم تابع ارواح و اجسام، معرفت عوالم واسطه میان ارواح و اجسام، معرفت طور ولایت و نبوت، وحى و الهام و وسوسه، سرّ قدر، دنیا، آخرت، عالم برزخ، اسرار قیامت، حشر و نشر و صراط و میزان و بهشت و دوزخ، که این همه از علوم مکاشفه است و اطلاع بر آنها بر عارف ضرورى است و... با علم استدلالى نمى‏‌توان به حقیقت این مطالب دست یافت و راه آگاهى، علم لدنی و تصفیه باطن است و آمادگى بهره‏مندى از فیوضات ربّانى از طریق سرچشمه‏‌هاى معرفت، یعنى انبیا و اولیا<ref>ر.ک: مقدمه چاپ اول (مقدمه مصحح)، ص9-10</ref>.


در مصباح اول، نویسنده خداجویان را در دو گروه منحصر کرده است: یکى اصحاب بحث که مى‏خواهند از طریق استدلال به حق برسند؛ به نظر مصنّف، این گروه چون از نور وحى بهره نمى‌گیرند، راه به جایى نخواهند برد و به حیرت خواهند رسید. گروه دوم، اصحاب کشف، مثل عرفا و حکماى اشراقى که اینان نه از راه بحث و استدلال عقلى، بلکه به عیان و مشاهده حضورى، به حق، آگاهى مى‏یابند؛ به نظر مصنّف، این گروه نیز به حیرت مى‏رسند، امّا حیرت دو گونه است: یکى حیرت ناپسند، مثل حیرت اهل بحث که بر اثر ناتوانى عقل، در تشخیص حق و تعارض ادله، سرگردان مى‏‌شوند و دیگرى حیرت پسندیده که بر اثر تجلّیات و بارقه‏هاى پیاپى الهى و مشاهده حضرت کبریایى حاصل مى‏‌شود، مثل کسى که در میان روشنایى شدید قرار گرفته باشد که از شدت نور راه به جایى نمى‏برد که این هم سرگردانى است، امّا نه چون سرگردانى در تاریکى<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27-28، پاورقی 5</ref>.
در مصباح اول، نویسنده خداجویان را در دو گروه منحصر کرده است: یکى اصحاب بحث که مى‏خواهند از طریق استدلال به حق برسند؛ به نظر مصنّف، این گروه چون از نور وحى بهره نمى‌گیرند، راه به جایى نخواهند برد و به حیرت خواهند رسید. گروه دوم، اصحاب کشف، مثل عرفا و حکماى اشراقى که اینان نه از راه بحث و استدلال عقلى، بلکه به عیان و مشاهده حضورى، به حق، آگاهى مى‏یابند؛ به نظر مصنّف، این گروه نیز به حیرت مى‏رسند، امّا حیرت دو گونه است: یکى حیرت ناپسند، مثل حیرت اهل بحث که بر اثر ناتوانى عقل، در تشخیص حق و تعارض ادله، سرگردان مى‏‌شوند و دیگرى حیرت پسندیده که بر اثر تجلّیات و بارقه‏‌هاى پیاپى الهى و مشاهده حضرت کبریایى حاصل مى‏‌شود، مثل کسى که در میان روشنایى شدید قرار گرفته باشد که از شدت نور راه به جایى نمى‏برد که این هم سرگردانى است، امّا نه چون سرگردانى در تاریکى<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27-28، پاورقی 5</ref>.


نویسنده سرانجام در همین مصباح به بحث وحدت وجود پرداخته و بر طبق مذاق عرفانی آن را بیان کرده و کوشیده است وحدت شخصی وجود را با مطالبی تأیید و تثبیت کند. او از جمله به ابیاتی از شاعران متوسل شده است که:
نویسنده سرانجام در همین مصباح به بحث وحدت وجود پرداخته و بر طبق مذاق عرفانی آن را بیان کرده و کوشیده است وحدت شخصی وجود را با مطالبی تأیید و تثبیت کند. او از جمله به ابیاتی از شاعران متوسل شده است که:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش