۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|الطبيعة (أرسطوطاليس) {| class="wikitable aboutBo...» ایجاد کرد) |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR13801J1.jpg|بندانگشتی|الطبيعة (أرسطوطاليس)]] | [[پرونده:NUR13801J1.jpg|بندانگشتی|الطبيعة (أرسطوطاليس)]] | ||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | ||
|+ | |+ | ||
|- | |- | ||
! نام کتاب!! data-type= | ! نام کتاب!! data-type="bookName" |الطبيعة (أرسطوطاليس) | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر کتاب | |نام های دیگر کتاب | ||
|data-type= | | data-type="otherBookNames" |السماع الطبيعي | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
|data-type= | | data-type="authors" |[[ارسطو]] (نويسنده) | ||
[[ | [[حیری، اسحق بن حنین]] (مترجم) | ||
[[بدوي، عبدالرحمن]] (محقق) | [[بدوي، عبدالرحمن]] (محقق) | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type= | | data-type="language" |عربي | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
|data-type= | | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |Q 151 /الف4س8 | ||
|- | |- | ||
|موضوع | |موضوع | ||
|data-type= | | data-type="subject" |علوم قديم | ||
فيزيک - متون قديمي تا 1800م. | فيزيک - متون قديمي تا 1800م. | ||
|- | |- | ||
|ناشر | |ناشر | ||
|data-type= | | data-type="publisher" |المرکز القومي للترجمة | ||
|- | |- | ||
|مکان نشر | |مکان نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishPlace" |مصر - قاهره | ||
|- | |- | ||
||سال نشر | ||سال نشر | ||
|ata-type= | | ata-type="publishYear" |مجلد1: 2007م , | ||
مجلد2: 2007م , | مجلد2: 2007م , | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type= | | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE13801AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''الطبيعة (أرسطوطاليس)'''، ترجمه عربی کتاب طبیعیات | '''الطبيعة (أرسطوطاليس)'''، ترجمه عربی کتاب طبیعیات [[ارسطو]]، در موضوع مباحث مربوط به فلسفه طبیعی، در دو جلد است که به دست [[حیری، اسحق بن حنین|اسحاق بن حنین]] انجام شده و ابن سمح، ابن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب آن را شرح کردهاند. | ||
عبدالرحمن بدوی کتاب را تحقیق کرده و بر آن مقدمهای نگاشته. محسن بدوی هم تقدیمیهای بر آن دارد. این کتاب مجموعهای از شروح بر نص «سماع طبیعی» ارسطو است. | عبدالرحمن بدوی کتاب را تحقیق کرده و بر آن مقدمهای نگاشته. محسن بدوی هم تقدیمیهای بر آن دارد. این کتاب مجموعهای از شروح بر نص «سماع طبیعی» ارسطو است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب دارای دو جلد است؛ در جلد اول تقدیمیه محسن بدوی، مقدمه عبدالرحمن بدوی و محتوای مطالب این جلد، یعنی چهار مقاله از مقالات ارسطو با شرح ابن سمح، ابن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب آمده. جلد دوم، از مقاله پنجم به بعد ارسطو را تشکیل میدهد. | کتاب دارای دو جلد است؛ در جلد اول تقدیمیه محسن بدوی، مقدمه عبدالرحمن بدوی و محتوای مطالب این جلد، یعنی چهار مقاله از مقالات [[ارسطو]] با شرح ابن سمح، ابن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب آمده. جلد دوم، از مقاله پنجم به بعد ارسطو را تشکیل میدهد. | ||
روال ارائه بحث در کتاب اینگونه است که ابتدا نص کتاب ذکر شده و پس از آن شروح مربوطه آمده است. | روال ارائه بحث در کتاب اینگونه است که ابتدا نص کتاب ذکر شده و پس از آن شروح مربوطه آمده است. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
محسن بدوی در تقدیمیه کتاب، بیوگرافی عبدالرحمن بدوی را بهصورت مختصر شرح داده است<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، صفحات الف تا جیم</ref>. | محسن بدوی در تقدیمیه کتاب، بیوگرافی عبدالرحمن بدوی را بهصورت مختصر شرح داده است<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، صفحات الف تا جیم</ref>. | ||
طبیعیات | طبیعیات [[ارسطو]]، شامل هشت مقاله از [[ارسطو]] و دربردارنده مباحث فلسفه طبیعی ذیل است: مبادی وجود و اصول علم طبیعت (فیزیک)، شناخت طبیعت و مباحث مربوط به مکان، خلأ، زمان، تناهی و عدم تناهی و... که از لوازم طبیعت و شناخت آن هستند، مباحث حرکت و مطالب اصلی متعلق به آن، قابل تجزیه بودن حرکت (پیوستگی در حرکت)، علت حرکت و جاودانگی آن. | ||
«سماع طبیعی»، اصلی ترین کتاب ارسطو در طبیعیات است. وجه نامگذاری آن، این است که او این دروس را بهصورت درسگفتار بر شاگردانش ارائه میکرده است. درباره اینکه ارسطو این درسگفتارها را در کجا برای شاگردانش ارائه کرده است، سه احتمال وجود دارد: در آتن و زمانی که عضوی از اعضای آکادمی افلاطون بود؛ در آتن، پس از بازگشت از آسیای صغیر و پس از وفات افلاطون در آسوس. عبدالرحمن بدوی، احتمال سوم را به دلیل اقامت کوتاهمدت ارسطو در آسوس بعید میداند و به علت ذکر شهرهایی که نزدیک به آتن هستند، القای این دروس را در آتن تقویت میکند. وی درباره زمان القای این مباحث، قول «ژیرکه» را مبنی ارائه این مباحث در 335 قبل از میلاد ذکر میکند و رد «یِگِر» بر او را هم ذکر میکند. یگر میگوید> ژیرکه، میان «سماع طبیعی» و «خطابه» خلط کرده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-2</ref>. | «سماع طبیعی»، اصلی ترین کتاب [[ارسطو]] در طبیعیات است. وجه نامگذاری آن، این است که او این دروس را بهصورت درسگفتار بر شاگردانش ارائه میکرده است. درباره اینکه [[ارسطو]] این درسگفتارها را در کجا برای شاگردانش ارائه کرده است، سه احتمال وجود دارد: در آتن و زمانی که عضوی از اعضای آکادمی افلاطون بود؛ در آتن، پس از بازگشت از آسیای صغیر و پس از وفات افلاطون در آسوس. عبدالرحمن بدوی، احتمال سوم را به دلیل اقامت کوتاهمدت ارسطو در آسوس بعید میداند و به علت ذکر شهرهایی که نزدیک به آتن هستند، القای این دروس را در آتن تقویت میکند. وی درباره زمان القای این مباحث، قول «ژیرکه» را مبنی ارائه این مباحث در 335 قبل از میلاد ذکر میکند و رد «یِگِر» بر او را هم ذکر میکند. یگر میگوید> ژیرکه، میان «سماع طبیعی» و «خطابه» خلط کرده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص1-2</ref>. | ||
وی مؤیدات یگری بر ارائه فیالجمله این مقالات در دوره اول (زمانی که ارسطو شاگرد آکادمی بود) را ذکر کرده و آن را تأیید میکند و سپس بهتفصیل و بهصورت مجزا به ارائه ادله ایراد هریک از این درسگفتارها در زمان خاص خودش میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص2-8</ref>. | وی مؤیدات یگری بر ارائه فیالجمله این مقالات در دوره اول (زمانی که [[ارسطو]] شاگرد آکادمی بود) را ذکر کرده و آن را تأیید میکند و سپس بهتفصیل و بهصورت مجزا به ارائه ادله ایراد هریک از این درسگفتارها در زمان خاص خودش میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص2-8</ref>. | ||
وی مینویسد: این کتاب، بهجز مقاله هشتم، آن در اواخر حضور ارسطو در آکادمی، یعنی حدود 348 قبل از میلاد (که با فوت افلاطون ارسطو آنجا را ترک کرد)، نوشته شده است و مقاله هشتم آن به دوره اخیر اقامت ارسطو در آتن بهعنوان رئیس مدرسه لوقیون، برمیگردد که از 334 قبل از میلاد تا 323 طول کشید<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | وی مینویسد: این کتاب، بهجز مقاله هشتم، آن در اواخر حضور [[ارسطو]] در آکادمی، یعنی حدود 348 قبل از میلاد (که با فوت افلاطون ارسطو آنجا را ترک کرد)، نوشته شده است و مقاله هشتم آن به دوره اخیر اقامت [[ارسطو]] در آتن بهعنوان رئیس مدرسه لوقیون، برمیگردد که از 334 قبل از میلاد تا 323 طول کشید<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | ||
دلایلی در دست هست که مقاله هفتم، جزء اساسی و مهمی از «سماع طبیعی» نیست و بهصورت استطرادی مطرح شده است؛ حتی اگر قائل شویم این مقاله به قلم خود ارسطو است<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | دلایلی در دست هست که مقاله هفتم، جزء اساسی و مهمی از «سماع طبیعی» نیست و بهصورت استطرادی مطرح شده است؛ حتی اگر قائل شویم این مقاله به قلم خود [[ارسطو]] است<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>. | ||
بدوی، نام ده نفر از شارحانی را که شروح این کتاب به آنها منسوب است، ذکر میکند، ولی سپس مینویسد: شارحانی که در این شروح (شروح مطرحشده در کتاب) باهم مشترکند، ابوعلی حسن بن سمح، یحیی بن عدی، ابوبشر متی بن یونس قنائی و ابوالفرج هستند<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>. | بدوی، نام ده نفر از شارحانی را که شروح این کتاب به آنها منسوب است، ذکر میکند، ولی سپس مینویسد: شارحانی که در این شروح (شروح مطرحشده در کتاب) باهم مشترکند، ابوعلی حسن بن سمح، یحیی بن عدی، ابوبشر متی بن یونس قنائی و ابوالفرج هستند<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>. | ||
ابوعلی، حسن بن سمح، عالم منطقی عراقی است که شرحهای زیادی بر کتاب ارسطو دارد. بدوی عباراتی از قفطی و ابن ابیاصیبعه را در مدح ابن سمح ذکر میکند و مینویسد: واضح است که منظور قفطی از یکی از شروح کثیری که ابن سمح بر ارسطو نوشته، شرح وی بر «سماع طبیعی» اوست و این شرح و دیگر شروح آن بر جویندگان حکمت اثر داشته است و مشهور بوده است<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. | ابوعلی، حسن بن سمح، عالم منطقی عراقی است که شرحهای زیادی بر کتاب [[ارسطو]] دارد. بدوی عباراتی از قفطی و ابن ابیاصیبعه را در مدح ابن سمح ذکر میکند و مینویسد: واضح است که منظور قفطی از یکی از شروح کثیری که ابن سمح بر ارسطو نوشته، شرح وی بر «سماع طبیعی» اوست و این شرح و دیگر شروح آن بر جویندگان حکمت اثر داشته است و مشهور بوده است<ref>ر.ک: همان، ص20-21</ref>. | ||
یحیی بن عدی هم از دیگر شارحان منطقی این کتاب است. قفطی، تفسیر فصلی از مقاله هشتم سماع طبیعی ارسطو و مقالهای درباره اینکه موجود غیر متناهی وجود ندارد (نه بهلحاظ عددی و نه بهلحاظ بزرگی) را به وی نسبت میدهد. بدوی، احتمال اشتاین اشنایدر درباره اینکه شاید منظور از یحیی در این عبارت یحیای نحوی اسکندرانی باشد را نقل و رد میکند<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. | یحیی بن عدی هم از دیگر شارحان منطقی این کتاب است. قفطی، تفسیر فصلی از مقاله هشتم سماع طبیعی [[ارسطو]] و مقالهای درباره اینکه موجود غیر متناهی وجود ندارد (نه بهلحاظ عددی و نه بهلحاظ بزرگی) را به وی نسبت میدهد. بدوی، احتمال اشتاین اشنایدر درباره اینکه شاید منظور از یحیی در این عبارت یحیای نحوی اسکندرانی باشد را نقل و رد میکند<ref>ر.ک: همان، ص21-22</ref>. | ||
متی بن یونس قنائی هم، رئیس منطقیین دوران خودش بوده است و ابن ندیم گفته: «تفسیر ثامسطیوس» بر کتاب سماع طبیعی به زبان سریانی از آن اوست<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | متی بن یونس قنائی هم، رئیس منطقیین دوران خودش بوده است و ابن ندیم گفته: «تفسیر ثامسطیوس» بر کتاب سماع طبیعی به زبان سریانی از آن اوست<ref>ر.ک: همان، ص22-23</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب جلد دوم در انتهای آن آمده است. پاورقیها علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در شرح محتوای مطالب کتاب هستند. ترجمههای عربی فراوانی از این کتاب در دست است؛ قدیمیترین آ نها ترجمه سلام ابرش (از مترجمین نیمه دوم قرن دوم هجری) است که در این کتاب از آن استفاده نشده است. دیگری، ترجمه اسحاق بن حنین (متوفی 298ق) است که در این کتاب از آن استفاده شده است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | فهرست مطالب جلد دوم در انتهای آن آمده است. پاورقیها علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در شرح محتوای مطالب کتاب هستند. ترجمههای عربی فراوانی از این کتاب در دست است؛ قدیمیترین آ نها ترجمه سلام ابرش (از مترجمین نیمه دوم قرن دوم هجری) است که در این کتاب از آن استفاده نشده است. دیگری، ترجمه [[حیری، اسحق بن حنین|اسحاق بن حنین]] (متوفی 298ق) است که در این کتاب از آن استفاده شده است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
از جمله شروح دیگری که بر کتاب سماع طبیعی ارسطو نوشته شده میتوان از شرحهای ابونصر فارابی، ابن هیثم، علی بن رضوان مصری، ابن باجه و عبداللطیف بن یوسف بغدادی، یاد کرد<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. | از جمله شروح دیگری که بر کتاب سماع طبیعی ارسطو نوشته شده میتوان از شرحهای ابونصر فارابی، ابن هیثم، علی بن رضوان مصری، ابن باجه و عبداللطیف بن یوسف بغدادی، یاد کرد<ref>ر.ک: همان، ص17-18</ref>. |
ویرایش