۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ربيع الاول' به 'ربيعالاول') |
جز (جایگزینی متن - 'فضل الله' به 'فضلالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
'''سلوك الملوك''' كتابى است به زبان فارسى از [[فضلالله بن روزبهان|فضلالله بن روزبهان خنجى اصفهانى]](متوفاى 927ق)، فقيه، متكلم و مورخ اهل سنت كه در روزگار خود به «خواجه ملا» و «خواجه مولانا» شهرت داشت. | '''سلوك الملوك''' كتابى است به زبان فارسى از [[فضلالله بن روزبهان|فضلالله بن روزبهان خنجى اصفهانى]](متوفاى 927ق)، فقيه، متكلم و مورخ اهل سنت كه در روزگار خود به «خواجه ملا» و «خواجه مولانا» شهرت داشت. | ||
به نظر مىرسد كه | به نظر مىرسد كه فضلالله در بيستم ذىالحجه 919ق مقدمه كتاب را آغاز كرده و در آخر ربيعالاول 920ق آن را به پايان رسانيده؛ يعنى يكصد روز تمام صرف گردآوردن كتاب شده است و انصافاً انجام چنين كارى در آن مدت كوتاه گواهى حضور ذهن و آمادگى فكر و تسلط و احاطه مؤلف بر مسائل فقهى مىباشد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ديباچه كتاب حاوى دو نكته است، يكى درباره شرائطى كه كتاب درآن تألیف شده است و تفصيل داستان غلبه عبيدالله خان شيبانى بر بابر پس از قتل(916ق) شيبك خان به دست شاه اسماعيل صفوى و استقرار او در بخارا، و ديگرى در ذكر اجمالى سبب تألیف كتاب كه در حقيقت راهنمايى و ارشاد عبيدالله خان به اقامت يك حكومت اسلامى و تطبيق آن با موازين شرع است. ديباچه به بيان فهرستوار تفاصيل ابواب كتاب و نيز وجه حصر و ضبط مقاصد كتاب در پانزده باب پايان مىيابد. | ديباچه كتاب حاوى دو نكته است، يكى درباره شرائطى كه كتاب درآن تألیف شده است و تفصيل داستان غلبه عبيدالله خان شيبانى بر بابر پس از قتل(916ق) شيبك خان به دست شاه اسماعيل صفوى و استقرار او در بخارا، و ديگرى در ذكر اجمالى سبب تألیف كتاب كه در حقيقت راهنمايى و ارشاد عبيدالله خان به اقامت يك حكومت اسلامى و تطبيق آن با موازين شرع است. ديباچه به بيان فهرستوار تفاصيل ابواب كتاب و نيز وجه حصر و ضبط مقاصد كتاب در پانزده باب پايان مىيابد. | ||
فضلالله د ر سلوك الملوك اساس و قواعد يك حكومت اسلامى را طرحريزى مىكند و نظامات مقرر در چنان حكومتى را ارائه مىدهد. | |||
باب اول كتاب بحث از مناصب عمده حكومت را كه وجود آنها براى اجراى احكام شرع ضرورى تشخيص داده مىشود مورد نظر قرار داده است. در اين قسمت معنى امامت، طرز تعيين و اختيارات و وظائف و اركان حكومت از امام و سلطان و وزير و امير تا شيخ الاسلام و مفتى و قاضى و مجتهد تشريح گرديده است. آنگاه اختيارات و وظايف كه در زبان فقهاى اسلام از آن تعبير به «ولايت» مىشود گاهى ناظر بر جان مردم است و گاهى ناظر بر دارائى آنها و گاهى در مسائلى است كه هم جان و هم مال مردم را در حوزه تأثير خود قرار مىدهد. | باب اول كتاب بحث از مناصب عمده حكومت را كه وجود آنها براى اجراى احكام شرع ضرورى تشخيص داده مىشود مورد نظر قرار داده است. در اين قسمت معنى امامت، طرز تعيين و اختيارات و وظائف و اركان حكومت از امام و سلطان و وزير و امير تا شيخ الاسلام و مفتى و قاضى و مجتهد تشريح گرديده است. آنگاه اختيارات و وظايف كه در زبان فقهاى اسلام از آن تعبير به «ولايت» مىشود گاهى ناظر بر جان مردم است و گاهى ناظر بر دارائى آنها و گاهى در مسائلى است كه هم جان و هم مال مردم را در حوزه تأثير خود قرار مىدهد. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
در كليه مباحث حقوق عمومى وادارى كتاب، آنچه كه به نحو بارزى چشمگير است، اعتقاد مؤلف به اصالت زور و قهر و غلبه و مفاهيمى از اين قبيل است. اولاً اعمال زور و قهر و استيلا بر اجتماع را از ناحيه سلطان به نحو عدوان نه تنها جائز مىداند بلكه آن را از لوازم حكومت و سلطنت به شمار آورده و آن را در رديف اجماع و عهد و شورا راهى صحيح و قابل قبول براى انعقاد امامت مىداند. | در كليه مباحث حقوق عمومى وادارى كتاب، آنچه كه به نحو بارزى چشمگير است، اعتقاد مؤلف به اصالت زور و قهر و غلبه و مفاهيمى از اين قبيل است. اولاً اعمال زور و قهر و استيلا بر اجتماع را از ناحيه سلطان به نحو عدوان نه تنها جائز مىداند بلكه آن را از لوازم حكومت و سلطنت به شمار آورده و آن را در رديف اجماع و عهد و شورا راهى صحيح و قابل قبول براى انعقاد امامت مىداند. | ||
نويسنده، امامت و سلطنت را يكى مىداند و سلطان را با امام تفاوت نمىنهد؛ چنانكه در آغاز يكى ديگر از تأليفاتش به نام مهماننامه بخارا از محمد شيبانى، خان ازبك، با عناوين: امام الزمان و خليفة الرحمن ياد مىكند. بنا به روايت | نويسنده، امامت و سلطنت را يكى مىداند و سلطان را با امام تفاوت نمىنهد؛ چنانكه در آغاز يكى ديگر از تأليفاتش به نام مهماننامه بخارا از محمد شيبانى، خان ازبك، با عناوين: امام الزمان و خليفة الرحمن ياد مىكند. بنا به روايت فضلالله چون شرط اجتهاد در امام يا سلطان موجود باشد او بايد به اجتهاد خود عمل نمايد اما در دنباله مطلب ناگزير به اين اعتراف مىشود كه: «ليكن چنين پادشاه مجتهد در اعصار كم بوده...». | ||
شايد ايدهآل فضل اين بوده كه سلطان بايد مجتهد باشد يا اينكه مجتهد عصر حكمروائى و سلطنت كند، تقريباً شبيه نظريه معروف افلاطون مبنى بر اينكه: زمامداران بايد فيلسوف باشند يا اينكه فلاسفه زمامدار گردند. | شايد ايدهآل فضل اين بوده كه سلطان بايد مجتهد باشد يا اينكه مجتهد عصر حكمروائى و سلطنت كند، تقريباً شبيه نظريه معروف افلاطون مبنى بر اينكه: زمامداران بايد فيلسوف باشند يا اينكه فلاسفه زمامدار گردند. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
اما در مورد اهميت و ارزش حقيقى اين كتاب همينقدر يادآور مىشويم كه فقه اسلام در آن زمينه كه به اصطلاح امروز حقوق خصوصى ناميده مىشود، بسط و توسعه فراوان يافته و كتابهاى بيشمار در هر يك از ابواب آن نگاشته شده ليكن فقها كمتر به مباحث حقوق عمومى پرداختهاند و به همين جهت كتابها در زمينه حقوق اساسى و ادارى و قوانين مالياتى و قوانين كيفرى و احكام مربوط به جنگ و صلح در زبان عربى هم معدود است و در فارسى به جرأت مىتوان گفت سلوك الملوك كتابى منحصر بهفرد و بىهمتا در اين زمينه است. | اما در مورد اهميت و ارزش حقيقى اين كتاب همينقدر يادآور مىشويم كه فقه اسلام در آن زمينه كه به اصطلاح امروز حقوق خصوصى ناميده مىشود، بسط و توسعه فراوان يافته و كتابهاى بيشمار در هر يك از ابواب آن نگاشته شده ليكن فقها كمتر به مباحث حقوق عمومى پرداختهاند و به همين جهت كتابها در زمينه حقوق اساسى و ادارى و قوانين مالياتى و قوانين كيفرى و احكام مربوط به جنگ و صلح در زبان عربى هم معدود است و در فارسى به جرأت مىتوان گفت سلوك الملوك كتابى منحصر بهفرد و بىهمتا در اين زمينه است. | ||
خنجى در سلوك الملوك برآن است كه طرحى جامع از يك دولت اسلامى ارائه دهد، دولتى كه بر اساس موازين شرع سازمان يافته و حدود و وظائف و اختيارات كارگزاران آن بر وفق فتاوى دو مكتب بزرگ فقهى حنفى و شافعى تبيين شده باشد.بعضى از مطالب كتاب منعكس كننده موضع خصمانه علماى اشعرى نسبت به فلسفه و فيلسوفان و مشتغلين به علوم غيرشرعى است. نگرانى | خنجى در سلوك الملوك برآن است كه طرحى جامع از يك دولت اسلامى ارائه دهد، دولتى كه بر اساس موازين شرع سازمان يافته و حدود و وظائف و اختيارات كارگزاران آن بر وفق فتاوى دو مكتب بزرگ فقهى حنفى و شافعى تبيين شده باشد.بعضى از مطالب كتاب منعكس كننده موضع خصمانه علماى اشعرى نسبت به فلسفه و فيلسوفان و مشتغلين به علوم غيرشرعى است. نگرانى فضلالله از آنجاست كه مىترسد متفلسفان با تسلطى كه در بحث و مناظره دارند علماى دين را تحتالشعاع خويش قرار دهند و احياناً يكى از آنها به سمت شيخالاسلامى منصوب شود و نظام آموزشى كشور را زير نفوذ تعليمات فلسفى بكشاند. بنابراين هشدار مىدهد كه منعفت علم ايشان كه اهل تفلسفند به مسلمانان نمىرسد بلكه اسلام را ضرر مىرساند. و براى اينكه جاى ترديدى در ميان نباشد علوم شرعيه را بر سه قسم تقسيم مىكند: قسم اول؛ حديث و تفسير و فقه، قسم دوم، كلام، اصول فقه و خلاف؛ قسم سوم، زبان و ادبيات عرب مشتمل بر نحو و صرف و اشتقاق و معانى و بيان و بديع. و اضافه مىكند آنچه وراى اين سه قسم است از علوم فلاسفه است كه از آن ميان فقط آموختن طب و اندكى از حساب و منطق را جايز مىداند كه در علوم شرعيه مورد نياز است. | ||
==وضعيت كتاب== | ==وضعيت كتاب== |
ویرایش