۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زين الدين' به 'زينالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'ربيع الاول' به 'ربيعالاول') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
نياى بزرگش، محمد بن احمد بن على طوسى بود و ابوشامه خود حدس مىزند كه وى صوفى و امام مسجد صخره بيتالمقدس بوده كه در شعبان 492ق به دست صليبيان كشته شد و سپس فرزندانش از بيتالمقدس به دمشق رفتند. | نياى بزرگش، محمد بن احمد بن على طوسى بود و ابوشامه خود حدس مىزند كه وى صوفى و امام مسجد صخره بيتالمقدس بوده كه در شعبان 492ق به دست صليبيان كشته شد و سپس فرزندانش از بيتالمقدس به دمشق رفتند. | ||
ابوشامه در 23 | ابوشامه در 23 ربيعالاول 599ق در دمشق زاده شد و از خردسالى به حفظ قرآن و آموختن علوم مشتاق بود. در 621ق همراه پدر به زيارت كعبه رفت. سال بعد نيز دوباره حج گزارد و در 624ق به بيتالمقدس و در 628ق به مصر رفت و در شهرهاى قاهره، دمياط و اسكندريه از دانشمندان بهرهها برد. از جمله استادان او در مصر و شام، بايد از فخرالدين ابومنصور [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، ابوالحسن على سخاوى، ابن صلاح شهرزورى، موفقالدين ابن قدامه، سيف آمدى و نيز احمد بن عبدالله [[سلمی، محمد بن حسین |سلمى]]، داوود بن ملاعب و عبدالجليل بن مندويه (در حديث) نام برد. | ||
چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پايان عمر ديگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدريس، نقل حديث، تأليف و پاسخگويى به مسائل شرعى گذرانيد. در ترجمهاى كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شيفتگى بسيار به بيان خوابهايى كه مردمان درباره او مىديدند و دالّ بر مقام والاى علمى او بوده، پرداخته است. از جمله مشاغل او، استادى دارالحديث اشرفيه، رياست قاريان تربت اشرفيه و در اواخر عمر، مديريت دارالحديث اشرفيه بود. اقدام او براى تصدى رياست داراقرائه بزرگ امّ الصالح، به علت شرط واقف آن، به نتيجه نرسيد. | چون به دمشق بازگشت، ظاهراً تا پايان عمر ديگر به سفر نپرداخت و روزگار خود را به مطالعه، تدريس، نقل حديث، تأليف و پاسخگويى به مسائل شرعى گذرانيد. در ترجمهاى كه ابوشامه از احوال خود نوشته، با شيفتگى بسيار به بيان خوابهايى كه مردمان درباره او مىديدند و دالّ بر مقام والاى علمى او بوده، پرداخته است. از جمله مشاغل او، استادى دارالحديث اشرفيه، رياست قاريان تربت اشرفيه و در اواخر عمر، مديريت دارالحديث اشرفيه بود. اقدام او براى تصدى رياست داراقرائه بزرگ امّ الصالح، به علت شرط واقف آن، به نتيجه نرسيد. |
ویرایش