۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
|- | |- | ||
|سال نشر | |سال نشر | ||
|data-type='publishYear'| | |data-type='publishYear'| 1388 هـ.ش | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
3. يكى از نكتههاى جالبى كه نويسنده ذكر كرده، اين است: علماى رجال در مورد بسيارى از راويان تعابيرى به كار بردهاند همچون: «كان غالياً»، «فيه أرتفاع»، «مرتفع القول» و «كان من الطيارة». | 3. يكى از نكتههاى جالبى كه نويسنده ذكر كرده، اين است: علماى رجال در مورد بسيارى از راويان تعابيرى به كار بردهاند همچون: «كان غالياً»، «فيه أرتفاع»، «مرتفع القول» و «كان من الطيارة». | ||
برخى از فقها، همچون [[شيخ بهايى]] در كتاب [[الوجیزة فی الدرایة|الوجيز]] و شارح آن علامه [[سيد حسن صدر]] در [[نهاية الدراية]] چنين تعابيرى را موجب ضعف راوى دانستهاند، امّا اكثر فقها، گفتهاند كه اينگونه الفاظ موجب ضعف راوى نمىشود چون هر گاه راوى روايتى را آورده كه بيانگر فضايل يا معجزات أئمه(ع) بوده و يا بر عصمت آنها دلالت داشته است، بسيارى از علما آن راوى را متهمّ به غلوّ كردهاند و برخى از علماى رجال نيز بر همين اساس، راوى مزبور را ضعيف شمردهاند؛ مثلاً [[شيخ صدوق]] و استادش محمد بن حسن بن وليد و عده زيادى از علماى قرن چهارم به سهو النبى(ص) اعتقاد داشتهاند و لذا هر حديثى را كه به روشنى بر عصمت پيامبر(ص) و امام(ع) دلالت داشته است، ضعيف دانسته و راوى آن حديث را متهم به غلوّ كردهاند <ref>متن كتاب، ص 114-115</ref>. | برخى از فقها، همچون [[شيخ بهايى]] در كتاب [[الوجیزة فی علم الدرایة|الوجيز]] و شارح آن علامه [[سيد حسن صدر]] در [[نهاية الدراية]] چنين تعابيرى را موجب ضعف راوى دانستهاند، امّا اكثر فقها، گفتهاند كه اينگونه الفاظ موجب ضعف راوى نمىشود چون هر گاه راوى روايتى را آورده كه بيانگر فضايل يا معجزات أئمه(ع) بوده و يا بر عصمت آنها دلالت داشته است، بسيارى از علما آن راوى را متهمّ به غلوّ كردهاند و برخى از علماى رجال نيز بر همين اساس، راوى مزبور را ضعيف شمردهاند؛ مثلاً [[شيخ صدوق]] و استادش محمد بن حسن بن وليد و عده زيادى از علماى قرن چهارم به سهو النبى(ص) اعتقاد داشتهاند و لذا هر حديثى را كه به روشنى بر عصمت پيامبر(ص) و امام(ع) دلالت داشته است، ضعيف دانسته و راوى آن حديث را متهم به غلوّ كردهاند <ref>متن كتاب، ص 114-115</ref>. | ||
4. نويسنده بر فهم زبان روايات تأكيد كرده و آن را از قواعد فهم حديث شمرده و چنين نوشته است: يكى از نكاتى كه در فهم روايات اهميت دارد توجه به زبان روايات و شناخت معانى حقيقى و مجازى الفاظ روايات از طريق كتابهاى لغت است. البته در بيشتر كتابهاى مذكور، معانى حقيقى و مجازى كلمات در كنار يكديگر ذكر گرديده و ميان آنها تمايزى نهاده نشده است. اولين كسى كه درصدد تأليف كتاب مستقلى درباره معانى مجازى لغات برآمد، [[محمود بن عمر زمخشرى]] بود كه با احاطه كامل بر لغت و استعمالات آن، كتاب «[[أساس البلاغة]]» را به رشته تحرير درآورد. ضعفى كه در اين كتاب هست، اين است كه مؤلف معانى حقيقى كلمات را ذكر نكرده و اين كار را گويى به ساير كتابهاى لغت حواله داده است. ازاينرو، پى بردن به معناى حقيقى واژهها از طريق اين كتاب ميسر نيست و صرفاً معانى مجازى را مىتوان در آن جستجو كرد. علامه [[سيد مرتضى زبيدى]] در كتاب «[[تاج العروس]]» هر چند معانى مجازى لغتها را در كنار معانى حقيقى ذكر كرده، ميان آنها تمايز ننهاده است، امّا مرحوم [[سيد على خان مدنى]] در كتاب «[[الطراز]]» معانى حقيقى و مجازى واژهها را از هم جدا ساخته و همين ويژگى موجب برترى كتاب وى بر ديگر كتابهاى لغوى شده است <ref>همان، ص 222- 223</ref>. | 4. نويسنده بر فهم زبان روايات تأكيد كرده و آن را از قواعد فهم حديث شمرده و چنين نوشته است: يكى از نكاتى كه در فهم روايات اهميت دارد توجه به زبان روايات و شناخت معانى حقيقى و مجازى الفاظ روايات از طريق كتابهاى لغت است. البته در بيشتر كتابهاى مذكور، معانى حقيقى و مجازى كلمات در كنار يكديگر ذكر گرديده و ميان آنها تمايزى نهاده نشده است. اولين كسى كه درصدد تأليف كتاب مستقلى درباره معانى مجازى لغات برآمد، [[محمود بن عمر زمخشرى]] بود كه با احاطه كامل بر لغت و استعمالات آن، كتاب «[[أساس البلاغة]]» را به رشته تحرير درآورد. ضعفى كه در اين كتاب هست، اين است كه مؤلف معانى حقيقى كلمات را ذكر نكرده و اين كار را گويى به ساير كتابهاى لغت حواله داده است. ازاينرو، پى بردن به معناى حقيقى واژهها از طريق اين كتاب ميسر نيست و صرفاً معانى مجازى را مىتوان در آن جستجو كرد. علامه [[سيد مرتضى زبيدى]] در كتاب «[[تاج العروس]]» هر چند معانى مجازى لغتها را در كنار معانى حقيقى ذكر كرده، ميان آنها تمايز ننهاده است، امّا مرحوم [[سيد على خان مدنى]] در كتاب «[[الطراز]]» معانى حقيقى و مجازى واژهها را از هم جدا ساخته و همين ويژگى موجب برترى كتاب وى بر ديگر كتابهاى لغوى شده است <ref>همان، ص 222- 223</ref>. |
ویرایش