۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى') |
جز (جایگزینی متن - 'صلى اله عليه و آله' به 'صلىاللهعليهوآله') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در همين راستا مىتوان ارزيابى نمود. | در همين راستا مىتوان ارزيابى نمود. | ||
وى در اين كتاب دلائل اشاعره را براى قول به جبر آورده و مورد بررسى قرار مىدهد.براى نمونه در قضيهاى كه از احتجاج آدم ابوالبشر(ع) و موسى(ع) به نقل از پيغمبر اكرم | وى در اين كتاب دلائل اشاعره را براى قول به جبر آورده و مورد بررسى قرار مىدهد.براى نمونه در قضيهاى كه از احتجاج آدم ابوالبشر(ع) و موسى(ع) به نقل از پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله آمده است اشاره مىكند.او اوّل متن حديث را از [[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]] به نقل از ابوهريره مىآورد كه معنى حديث به اين صورت است. | ||
پيغمبر اكرم | پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد:موسى و آدم احتجاج كردند و موسى به آدم گفت: تو پدر ما هستى ولى ما را از بهشت به خاطر خطائى كه مرتكب شدى بيرون كردى.آدم در جواب مىگويد: تو موسى هستى كه خداوند تو را به كلامش برگزيده و تورات را برايت به دست خود نوشته است، آيا تو مرا در مورد امرى كه خداوند چهل سال قبل از خلقت من مقدر كرده بود ملامت مىكنى؟ | ||
ابن قيّم سپس چند روايت گوناگون از اين حديث را مىآورد و مىگويد عدهاى از معتزله اين حديث را نفهميده و آنرا رد كردهاند مثل ابوعلى جبائى و من تبعينش كه مىگويند اين حديث اگر صحيح باشد، نبوت انبياء باطل مىشود و اگر قدر حجتى باشد براى گناهكاران امر و نهى الهى باطل خواهد بود و ملامتى براى اهل معصيت نخواهد بود. | ابن قيّم سپس چند روايت گوناگون از اين حديث را مىآورد و مىگويد عدهاى از معتزله اين حديث را نفهميده و آنرا رد كردهاند مثل ابوعلى جبائى و من تبعينش كه مىگويند اين حديث اگر صحيح باشد، نبوت انبياء باطل مىشود و اگر قدر حجتى باشد براى گناهكاران امر و نهى الهى باطل خواهد بود و ملامتى براى اهل معصيت نخواهد بود. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
ابن قيّم الجوزيّه در جايى قول به كسب را كه اشاعره آنرا براى رهايى از بىتأثير شدن امر و نهىالهى در اثر خلق افعال توسط خداوند برگزيدهاند را ردّ مىكند و مىگويد قول به كسب لفظ لا معنا له يعنى چطور مىشود بگوئيم خالق افعال خداوند است و كسب آن بدست انسان.ولى با قدرى تعمق در افكار و انديشههاى اين افراد مىتوان پى برد كه حرف خود اينان نيز چيزى شبيه همان كسب اشاعره است يعنى انسان فقط واسطه اجراى افعال خلق شدۀ خداوند است. | ابن قيّم الجوزيّه در جايى قول به كسب را كه اشاعره آنرا براى رهايى از بىتأثير شدن امر و نهىالهى در اثر خلق افعال توسط خداوند برگزيدهاند را ردّ مىكند و مىگويد قول به كسب لفظ لا معنا له يعنى چطور مىشود بگوئيم خالق افعال خداوند است و كسب آن بدست انسان.ولى با قدرى تعمق در افكار و انديشههاى اين افراد مىتوان پى برد كه حرف خود اينان نيز چيزى شبيه همان كسب اشاعره است يعنى انسان فقط واسطه اجراى افعال خلق شدۀ خداوند است. | ||
ابن الجوزيه در اين كتاب براى اثبات آراء خود به دلائلى چون معلوم بودن سعادت و شقاوت هركس نزد خداوند، تقدير امور در شب قدر و...استناد كرده است.همچنين از آياتى چون'''«انا كل شىء خلقناه بقدر»'''يا آيۀ'''«ان الذين سبقت لهم من الحسنى»'''و امثالهم كمك مىگيرد، براى مثال در ذيل آيۀ اول روايتى را از رسول مكرّم اسلام | ابن الجوزيه در اين كتاب براى اثبات آراء خود به دلائلى چون معلوم بودن سعادت و شقاوت هركس نزد خداوند، تقدير امور در شب قدر و...استناد كرده است.همچنين از آياتى چون'''«انا كل شىء خلقناه بقدر»'''يا آيۀ'''«ان الذين سبقت لهم من الحسنى»'''و امثالهم كمك مىگيرد، براى مثال در ذيل آيۀ اول روايتى را از رسول مكرّم اسلام صلىاللهعليهوآله نقل مىكند بدين مضمون كه:اذا كان يوم القيامة نادى مناد اين خصماء اللّه و هم القدريّة.سپس از دارقطنى نقل مىكند كه حبيب بن عمرو الانصارى كه از رجال اين حديث است مجهول مىباشد فلذا حديث مضطرب الاسناد است بعد مىگويد مخاصمهكنندگان در قدر دو نوعاند:1-كسانى كه امر و نهى الهى را به خاطر اعتقاد به قدر باطل مىدانند كه اينها مانند كسانىاند كه گفتند لو شاء اللّه ما اشركنا و لا آباؤنا. | ||
2-كسانى كه منكر قضا و قدر الهىاند.سپس از عوف نقل مىكند كه من كذب بالقدر فقد كذب بالاسلام و از احمد نيز نقل مىكند كه القدر قدرة اللّه. | 2-كسانى كه منكر قضا و قدر الهىاند.سپس از عوف نقل مىكند كه من كذب بالقدر فقد كذب بالاسلام و از احمد نيز نقل مىكند كه القدر قدرة اللّه. |
ویرایش