پرش به محتوا

ابن حاجب، عثمان بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عز الدين' به 'عزالدين'
جز (جایگزینی متن - 'نجم‌ الدين' به 'نجم‌الدين')
جز (جایگزینی متن - 'عز الدين' به 'عزالدين')
خط ۳۴: خط ۳۴:




'''اِبْن حاجِب، ابوعمرو جمال‌الدين عثمان بن عمر'''، نحوى و فقيه مالكى در سال 570ق متولد شد. خاندان وى احتمالاً از كردان ساكن دونه (قريه‌اى در همدان) بودند و نسبت‌هاى دوينى و روينى كه به وى داده شده، ظاهراً تصحيف دونى است. پدرش كه مردى سپاهى بود، به عنوان حاجب در دستگاه امير عز الدين موسك صلاحى خدمت مى‌كرد.
'''اِبْن حاجِب، ابوعمرو جمال‌الدين عثمان بن عمر'''، نحوى و فقيه مالكى در سال 570ق متولد شد. خاندان وى احتمالاً از كردان ساكن دونه (قريه‌اى در همدان) بودند و نسبت‌هاى دوينى و روينى كه به وى داده شده، ظاهراً تصحيف دونى است. پدرش كه مردى سپاهى بود، به عنوان حاجب در دستگاه امير عزالدين موسك صلاحى خدمت مى‌كرد.


ابن حاجب در اسنا، شهرى در منطقه صعيد مصر، ديده به جهان گشود. او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكى آموخت. وى قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غياث بن فارس لخمى، «التيسير و الشاطبيه» را نزد شاطبى و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط نزد شهاب غزنوى خواند. او فقه را از ابومنصور ابيارى و همچنين ابوالحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلى آموخت. همچنين نزد شاطبى، ابن البناء، ابوالقاسم بوصيرى، اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربى و حديث فراگرفت.
ابن حاجب در اسنا، شهرى در منطقه صعيد مصر، ديده به جهان گشود. او در قاهره به فراگرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالكى آموخت. وى قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غياث بن فارس لخمى، «التيسير و الشاطبيه» را نزد شاطبى و نيز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خياط نزد شهاب غزنوى خواند. او فقه را از ابومنصور ابيارى و همچنين ابوالحسين بن جبير و شفا را نزد امام شاذلى آموخت. همچنين نزد شاطبى، ابن البناء، ابوالقاسم بوصيرى، اسماعيل بن ياسين و ديگران ادب عربى و حديث فراگرفت.
خط ۴۲: خط ۴۲:
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] كه بارها ابن حاجب را ملاقات كرده، وى را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر براى «اداى شهادت» نزد من مى‌آمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربى از او سؤال مى‌كردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ مى‌گفت. ابن حاجب ظاهراً تا 616ق در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازه جامع اموى دمشق اين فقيه مالكى را به آن‌جا كشيده باشد. وى پيش از آن‌كه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهى در بيت‌المقدس ماند، زيرا شمارى از مجالس امالى وى در 616ق در بيت‌المقدس تشكيل شده است. وى سرانجام در 617ق وارد دمشق شد و در زاويه مالكيه جامع اموى عهده‌دار تدريس علوم اسلامى گرديد. به گفته ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617ق بود كه در دمشق اقامت گزيد. در مدت اقامت او در اين شهر، ظاهراً حادثه مهمى رخ نداده است، جز اين‌كه به گفته ابن شاكر، در 628ق سه تن از فقهاى دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب، به دليل رفتار كفرآميز شيخ الطائفه، ابوالحسن حريرى، فتوا به قتل وى دادند و همين امير سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيرى حريرى و اصحابش دهد و تا 638ق يعنى زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعى از وى در دست نيست.
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] كه بارها ابن حاجب را ملاقات كرده، وى را ستوده و چنين نوشته است: او مكرر براى «اداى شهادت» نزد من مى‌آمد و من در باب مسائل پيچيده و مشكل عربى از او سؤال مى‌كردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسيار پاسخ مى‌گفت. ابن حاجب ظاهراً تا 616ق در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترك گفت. شايد آوازه جامع اموى دمشق اين فقيه مالكى را به آن‌جا كشيده باشد. وى پيش از آن‌كه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهى در بيت‌المقدس ماند، زيرا شمارى از مجالس امالى وى در 616ق در بيت‌المقدس تشكيل شده است. وى سرانجام در 617ق وارد دمشق شد و در زاويه مالكيه جامع اموى عهده‌دار تدريس علوم اسلامى گرديد. به گفته ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617ق بود كه در دمشق اقامت گزيد. در مدت اقامت او در اين شهر، ظاهراً حادثه مهمى رخ نداده است، جز اين‌كه به گفته ابن شاكر، در 628ق سه تن از فقهاى دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب، به دليل رفتار كفرآميز شيخ الطائفه، ابوالحسن حريرى، فتوا به قتل وى دادند و همين امير سبب شد كه الملك الصالح امر به دستگيرى حريرى و اصحابش دهد و تا 638ق يعنى زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعى از وى در دست نيست.


مى‌دانيم كه ايوبيان در آن روزگار مصر، شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638ق ميان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجم‌الدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حمله ايوب، پنهانى با صليبيان پيمان بست كه قلعه بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وى حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. اين امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعى، عز الدين بن عبدالسلام خطيب جامع اموى گران آمد. عز الدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت و در همه اين احوال ابن حاجب كه با عز الدين دوستى نزديكى داشت، او را همراهى مى‌كرد. اين كشمكش‌ها عاقبت به آن‌جا رسيد كه عز الدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وى همراهى كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندى هر دو از دمشق رانده شدند.
مى‌دانيم كه ايوبيان در آن روزگار مصر، شامات و فلسطين را زير نگين خود داشتند، اما حملات مكرر صليبيان و نيز نزاع بر سر قدرت، سبب شد كه در 638ق ميان الملك الصالح اسماعيل، حاكم دمشق و پسر برادرش الملك الصالح نجم‌الدين ايوب، اختلاف افتد، اسماعيل از بيم حمله ايوب، پنهانى با صليبيان پيمان بست كه قلعه بزرگ شقيف را تسليم كند و در برابر، آنان از وى حمايت كنند و به او ساز و برگ رسانند. اين امر بر دمشقيان و از جمله فقيه شافعى، عزالدين بن عبدالسلام خطيب جامع اموى گران آمد. عزالدين، نام الملك الصاح اسماعيل را از خطبه انداخت و در همه اين احوال ابن حاجب كه با عزالدين دوستى نزديكى داشت، او را همراهى مى‌كرد. اين كشمكش‌ها عاقبت به آن‌جا رسيد كه عزالدين معزول و به بند كشيده شد و ابن حاجب نيز كه با وى همراهى كرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندى هر دو از دمشق رانده شدند.


به اين نحو ابن حاجب در 638ق بار ديگر به قاهره بازگشت و اين بار بر كرسى استاديى كه چندى پيش شاطبى بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسه فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو براى آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وى شتافتند. اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روى سوى اسكندريه نهاد تا در آن‌جا اقامت گزيند. اقامت او در اسكندريه ديرى نپاييد و همان‌جا در 26 شوال 646ق درگذشت و در بيرون باب البحر نزديك مقبره ابن ابى شامه به خاك سپرده شد. احمد بن منيّر فقيه وى را به ابياتى رثا گفت.
به اين نحو ابن حاجب در 638ق بار ديگر به قاهره بازگشت و اين بار بر كرسى استاديى كه چندى پيش شاطبى بر آن تكيه زده بود، نشست و مدرس مدرسه فاضليه شد. سپس طالبان علم از هر سو براى آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وى شتافتند. اما دانسته نيست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روى سوى اسكندريه نهاد تا در آن‌جا اقامت گزيند. اقامت او در اسكندريه ديرى نپاييد و همان‌جا در 26 شوال 646ق درگذشت و در بيرون باب البحر نزديك مقبره ابن ابى شامه به خاك سپرده شد. احمد بن منيّر فقيه وى را به ابياتى رثا گفت.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش