۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صلاح الدين' به 'صلاحالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'تاج الدين' به 'تاجالدين') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
الياس پدر موفقالدين، در طلب علم، سفرهاى بسيار مىكرد و مدتى نيز براى فراگيرى مبانى مسيحيت و مذاهب آن به روم رفت. اما به نظر مىرسد كه لقب «مطران» از آن جرجيس، پدر الياس بوده كه احتمالاً منصبى كليسايى داشته است. الياس چون به عراق آمد، ملازمت امينالدوله ابن تلميذ، پزشك مشهور را اختيار كرد و کتابهاى بسيار نزد او خواند تا خود به طب مشهور شد. وى سرانجام در دمشق اقامت گزيد و تا هنگام مرگ در همانجا به طبابت روزگار مىگذرانيد. | الياس پدر موفقالدين، در طلب علم، سفرهاى بسيار مىكرد و مدتى نيز براى فراگيرى مبانى مسيحيت و مذاهب آن به روم رفت. اما به نظر مىرسد كه لقب «مطران» از آن جرجيس، پدر الياس بوده كه احتمالاً منصبى كليسايى داشته است. الياس چون به عراق آمد، ملازمت امينالدوله ابن تلميذ، پزشك مشهور را اختيار كرد و کتابهاى بسيار نزد او خواند تا خود به طب مشهور شد. وى سرانجام در دمشق اقامت گزيد و تا هنگام مرگ در همانجا به طبابت روزگار مىگذرانيد. | ||
موفقالدين در دمشق زاده شد و هم آنجا رشد يافت. از نام استادان او جز مهذب الدين ابن نقاش طبيب، آگاهى نداريم، اما مىتوان حدس زد كه وى پيش از همه، نزد پدرش به تحصيل پرداخته است. اينكه گفتهاند نحو، لغت و ادب عرب را نزد شيخ | موفقالدين در دمشق زاده شد و هم آنجا رشد يافت. از نام استادان او جز مهذب الدين ابن نقاش طبيب، آگاهى نداريم، اما مىتوان حدس زد كه وى پيش از همه، نزد پدرش به تحصيل پرداخته است. اينكه گفتهاند نحو، لغت و ادب عرب را نزد شيخ تاجالدين زيد بن حسن كندى فراگرفت، بايد مربوط به دوران ميان سالى او باشد كه در خدمت صلاحالدين ايوبى مىزيست. دانسته نيست كه ابن مطران چگونه به صلاحالدين پيوست، ولى نزد او جايگاهى بلند يافت و سلطان ايوبى كه همواره در پيكار با صليبيان روزگار مىگذرانيد، پيوسته ابن مطران را با خود به سفر مىبرد و طبيب را از عطاياى كلان خود بهرهمند مىكرد. ابن مطران به سبب طبابت براى امراى دولت و رقابت اين امرا كه در اعطاى مال و تقرب بدو بر يكديگر پيشى مىجستند، چندان كارش بالا گرفت كه سخن از وزارتش رفت، چنانكه از بيان ابى ابىاصيبعه به نقل از قفطى برمىآيد، در همين روزگار بود كه ابن مطران به تشويق و توسط صلاحالدين مسلمان شد و سلطان ايوبى، جوزه (جوره) كنيز مورد علاقه همسر خود را به زنى به ابن مطران داد. بنابراين، اشاره [[ابن ابیاصیبعه، احمد بن قاسم|ابن ابىاصيبعه]] به تاريخ سرودن قصيدهاى از سوى ابن عامرى شاعر، در ستايش ابن مطران، پس از گرويدن او به اسلام در 585ق يعنى دو سال پيش از مرگش، نبايد درست باشد. | ||
ابن مطران گذشته از آنكه طبيب خاص سلطان به شمار مىرفت، در بيمارستان نورى دمشق نيز به تدريس طب و مداواى بيماران مىپرداخت و شاگردان بسيار داشت. برجستهترين شاگرد او، مهذب الدين دخوار بود كه در بسيارى از جنگهاى صلاحالدين، استاد خود را همراهى مىكرد و از روش معالجه ابن مطران در بيمارستان مذكور داستانها نقل كرده است. ابن مطران سرانجام در 587ق در دمشق درگذشت. پيكرش را در قاسيون به خاك سپردند و همسرش جوزه مقبرهاى براى او ساخت و مسجدى در كنار آن بنا كرد. آن مقبره در ايام [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] كه خود در 603ق جوزه را در شام ديده بود، به تربت جوزه شهرت داشت. مرگ ابن مطران را در 588ق نيز نوشتهاند. از او فرزندى برجاى نماند. به گفته [[ابن ابیاصیبعه، احمد بن قاسم|ابن ابىاصيبعه]] او دو برادر داشت كه هر دو پزشك بودند. | ابن مطران گذشته از آنكه طبيب خاص سلطان به شمار مىرفت، در بيمارستان نورى دمشق نيز به تدريس طب و مداواى بيماران مىپرداخت و شاگردان بسيار داشت. برجستهترين شاگرد او، مهذب الدين دخوار بود كه در بسيارى از جنگهاى صلاحالدين، استاد خود را همراهى مىكرد و از روش معالجه ابن مطران در بيمارستان مذكور داستانها نقل كرده است. ابن مطران سرانجام در 587ق در دمشق درگذشت. پيكرش را در قاسيون به خاك سپردند و همسرش جوزه مقبرهاى براى او ساخت و مسجدى در كنار آن بنا كرد. آن مقبره در ايام [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] كه خود در 603ق جوزه را در شام ديده بود، به تربت جوزه شهرت داشت. مرگ ابن مطران را در 588ق نيز نوشتهاند. از او فرزندى برجاى نماند. به گفته [[ابن ابیاصیبعه، احمد بن قاسم|ابن ابىاصيبعه]] او دو برادر داشت كه هر دو پزشك بودند. |
ویرایش