تنبيه وسنی العين بتنزيه الحسن و الحسين عليهم‌السلام في مفاخرة بني السبطين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')و' به ') و'
جز (جایگزینی متن - ')ر' به ') ر')
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و')
خط ۶۷: خط ۶۷:
نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مى‌گويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع)كرده‌اند. مؤلف در اين‌جا نيز به پاسخ‌گويى برخاسته و مى‌گويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديده‌ايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref>
نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مى‌گويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع)كرده‌اند. مؤلف در اين‌جا نيز به پاسخ‌گويى برخاسته و مى‌گويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديده‌ايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref>


وى مى‌گويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آن‌ها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع)و امام حسين(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مى‌داند.
وى مى‌گويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آن‌ها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مى‌داند.


سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مى‌رود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اين‌جا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مى‌كند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كرده‌اند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر است.
سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مى‌رود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اين‌جا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مى‌كند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كرده‌اند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر است.
خط ۷۳: خط ۷۳:
نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع)كه گفته مى‌شود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بوده‌اند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) است. نويسنده مى‌گويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد.
نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع)كه گفته مى‌شود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بوده‌اند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابى طالب(ع) است. نويسنده مى‌گويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد.


اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونه‌اى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع)و امام حسين(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسين(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مى‌داند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع)و امام حسين(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است.
اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونه‌اى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسين(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مى‌داند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع) و امام حسين(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است.


مؤلف هنگامى كه به شرح آخرين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رسد، وارد بحث تازه‌اى مى‌شود كه اشاره به سخنى از [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] در مقايسه ميان رفتار امام حسن(ع)و امام حسين(ع) در قيام و عدم قيام است. [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] مى‌گويد كه امام حسين(ع) به دليل قيامش ولو بدون ياور، سبب شد تا قدرش نزد مردم بالا رفته و كسانى او را بر امام حسن(ع) ترجيح دهند. سپس خودش مى‌افزايد: از نظر ما هر دو مساوى هستند. زيرا يكى به آيه '''«الا ان تتقوا منهم تقاة»''' عمل كرده و ديگرى به «اعزاز دين» پرداخته است<ref>همان، ص70</ref>و<ref>شرح نهج البلاغه:65</ref>مؤلف با اشاره به سخن [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]]، اشاره به آن دارد كه بسا كسانى، اگر مفاضله‌اى باشد، امام حسين(ع) را بر برادرش ترجيح دهند. وى حتى بعد از نقل استدلال [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] در مساوات، آن را مورد انتقاد هم قرار داده است.
مؤلف هنگامى كه به شرح آخرين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مى‌رسد، وارد بحث تازه‌اى مى‌شود كه اشاره به سخنى از [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] در مقايسه ميان رفتار امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در قيام و عدم قيام است. [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] مى‌گويد كه امام حسين(ع) به دليل قيامش ولو بدون ياور، سبب شد تا قدرش نزد مردم بالا رفته و كسانى او را بر امام حسن(ع) ترجيح دهند. سپس خودش مى‌افزايد: از نظر ما هر دو مساوى هستند. زيرا يكى به آيه '''«الا ان تتقوا منهم تقاة»''' عمل كرده و ديگرى به «اعزاز دين» پرداخته است<ref>همان، ص70</ref>و<ref>شرح نهج البلاغه:65</ref>مؤلف با اشاره به سخن [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]]، اشاره به آن دارد كه بسا كسانى، اگر مفاضله‌اى باشد، امام حسين(ع) را بر برادرش ترجيح دهند. وى حتى بعد از نقل استدلال [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] در مساوات، آن را مورد انتقاد هم قرار داده است.


نويسنده اين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] كه گفته بود امام حسن، امام برادرش حسين بوده نه به عكس را با استفاده از مطلبى از «البحر الزخار» درباره يكى از امامان زيدى و برادرش، چنين توجيه مى‌كند كه تقدم زمانى امامت امام حسن(ع)، دليل بر فضل نيست.<ref>ص 71</ref>طبعا در اينجا بحث‌هاى ديگرى هم مطرح شده كه به صرف اين كه در مباحث كلامى شيعه تازه است، اهميت داشته و براى تفصيل، بايد اصل كتاب را مطالعه كرد.
نويسنده اين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] كه گفته بود امام حسن، امام برادرش حسين بوده نه به عكس را با استفاده از مطلبى از «البحر الزخار» درباره يكى از امامان زيدى و برادرش، چنين توجيه مى‌كند كه تقدم زمانى امامت امام حسن(ع)، دليل بر فضل نيست.<ref>ص 71</ref>طبعا در اينجا بحث‌هاى ديگرى هم مطرح شده كه به صرف اين كه در مباحث كلامى شيعه تازه است، اهميت داشته و براى تفصيل، بايد اصل كتاب را مطالعه كرد.
خط ۸۹: خط ۸۹:
علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اين‌جا نيز مقايسه‌اى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الاسلام]]» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref>
علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اين‌جا نيز مقايسه‌اى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الاسلام]]» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref>


بحث بعدى وى درباره قيام امام حسين(ع)و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكته‌اى بود كه [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسين(ع) شرح داده مى‌شود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسين(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند.
بحث بعدى وى درباره قيام امام حسين(ع) و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكته‌اى بود كه [[ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابى‌الحديد]] گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسين(ع) شرح داده مى‌شود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسين(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند.


عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آورده‌اند. در لابلاى اين مباحث مى‌توان ديدگاه‌هاى تازه‌اى را كه متفاوت با برخى از نگاه‌هاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مى‌تواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسين(ع) با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.<ref>همان، ص153 148</ref>
عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آورده‌اند. در لابلاى اين مباحث مى‌توان ديدگاه‌هاى تازه‌اى را كه متفاوت با برخى از نگاه‌هاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مى‌تواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسين(ع) با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.<ref>همان، ص153 148</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش