۰
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR14415J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
|- | |- | ||
|سال نشر | |سال نشر | ||
|data-type='publishYear'| | |data-type='publishYear'| | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
«'''خلاصة الذهب المسبوك مختصر من سير الملوك'''»، اثر '''[[عبد الرحمن سنبط قنيتو اربلى]]''' (متوفى 717ق)، ذكر تاريخ خلفاى عباسى مىباشد كه به زبان عربى و در نيمه اول قرن هفتم هجرى، نوشته شده است. | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
«وليد بن عبد الملك»، اولين خليفهاى است كه نويسنده از او نام برده است. كنيه او ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس بود. وى فردى بلندقامت، گندمگون و نيكوچهره بود و از علم معمارى آگاهى داشت، بهگونهاى كه در معمارى و ساخت مسجد جامع دمشق، نقش داشته است. | «وليد بن عبد الملك»، اولين خليفهاى است كه نويسنده از او نام برده است. كنيه او ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس بود. وى فردى بلندقامت، گندمگون و نيكوچهره بود و از علم معمارى آگاهى داشت، بهگونهاى كه در معمارى و ساخت مسجد جامع دمشق، نقش داشته است. <ref>متن كتاب، ص 1</ref>. | ||
وى داراى چهارده پسر بود كه نام برخى از آنها، عبارت است از: يزيد، ابراهيم، عباس، عمر، عبد العزيز و... | وى داراى چهارده پسر بود كه نام برخى از آنها، عبارت است از: يزيد، ابراهيم، عباس، عمر، عبد العزيز و... <ref>همان، ص 3</ref>. | ||
از جمله وقايعى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نويسنده به آن اشاره كرده، آن است كه در ربيعالاول سال 87ق، فردى بيست و پنج ساله والى مدينه شده و در خانه مروان، با ده نفر از فقها كه عبارتند از: ابن زبير، عبد الله بن عبد الله بن عتبه، ابوبكر بن عبد الرحمن، ابوبكر بن سليمان بن ابى خيثمه، سليمان بن يسار، قاسم بن محمد، سالم بن عبد الله، عبد الله بن عبد الله بن عمر، عبد الله بن عامر بن ربيعه و خارجة بن زيد، ديدار نمود. | از جمله وقايعى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نويسنده به آن اشاره كرده، آن است كه در ربيعالاول سال 87ق، فردى بيست و پنج ساله والى مدينه شده و در خانه مروان، با ده نفر از فقها كه عبارتند از: ابن زبير، عبد الله بن عبد الله بن عتبه، ابوبكر بن عبد الرحمن، ابوبكر بن سليمان بن ابى خيثمه، سليمان بن يسار، قاسم بن محمد، سالم بن عبد الله، عبد الله بن عبد الله بن عمر، عبد الله بن عامر بن ربيعه و خارجة بن زيد، ديدار نمود. <ref>همان</ref>. | ||
خلفاى بعدى، به ترتيب عبارتند از: | خلفاى بعدى، به ترتيب عبارتند از: | ||
«سليمان بن عبد الملك»: وى نيز داراى چهارده پسر بود. محمد بن حزم، قضاوت وى و يزيد بن مهلب، كتابت او را برعهده داشتند و ابوعسكر، حاجب او بود. از جمله حوادث دوران او، عبارتند از: وفات ابراهيم بن يزيد بن اسود، ابوعمران نخعى كه از فقها و بزرگان زمان او بود، در سال 97ق؛ بيعت گرفتن سليمان بن عبد الملك براى فرزندش ايوب و وليعهد شدن او در سال 98ق؛ وفات عبد الله بن عبد الله بن عتبه بن مسعود هذلى در سال 98ق و... | «سليمان بن عبد الملك»: وى نيز داراى چهارده پسر بود. محمد بن حزم، قضاوت وى و يزيد بن مهلب، كتابت او را برعهده داشتند و ابوعسكر، حاجب او بود. از جمله حوادث دوران او، عبارتند از: وفات ابراهيم بن يزيد بن اسود، ابوعمران نخعى كه از فقها و بزرگان زمان او بود، در سال 97ق؛ بيعت گرفتن سليمان بن عبد الملك براى فرزندش ايوب و وليعهد شدن او در سال 98ق؛ وفات عبد الله بن عبد الله بن عتبه بن مسعود هذلى در سال 98ق و... <ref>همان، ص 13</ref>. | ||
«ابوحفص عمر بن عبد العزيز بن مروان بن حكم»: مادر وى، ام عاصم، از دختران عاصم بن عمر بن خطاب بوده كه از ابن عمر، انس بن مالك، عبد الله بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، سائب بن يزيد، روايت نقل كرده است. | «ابوحفص عمر بن عبد العزيز بن مروان بن حكم»: مادر وى، ام عاصم، از دختران عاصم بن عمر بن خطاب بوده كه از ابن عمر، انس بن مالك، عبد الله بن جعفر، عمر بن ابى سلمه، سائب بن يزيد، روايت نقل كرده است. <ref>همان، ص 18</ref>. | ||
او صاحب پنج دختر بوده و مانند خلفاى پيشين، چهارده پسر داشت كه برخى از آنها عبارتند از: عبد الملك كه در نوزده سالگى وفات يافت؛ عبد الله كه والى عراق بوده است. ايوب بن شرحبيل، امير لشكر و عبد الله بن سعيد و عبد الله بن يزيد، كاتب و رجاء بن حيات كندى و ابن ابى رقيه، حاجب او بودند. | او صاحب پنج دختر بوده و مانند خلفاى پيشين، چهارده پسر داشت كه برخى از آنها عبارتند از: عبد الملك كه در نوزده سالگى وفات يافت؛ عبد الله كه والى عراق بوده است. ايوب بن شرحبيل، امير لشكر و عبد الله بن سعيد و عبد الله بن يزيد، كاتب و رجاء بن حيات كندى و ابن ابى رقيه، حاجب او بودند. <ref>همان، ص 21</ref>. | ||
از جمله حوادثى كه از دوران او ذكر شده، عبارت است از: وفات ابراهيم بن محمد بن طلحه بن عبد الله تيمى كه به اسد القريش و اسد الحجاز معروف بود در سال 99ق و خروج عدهاى عليه خليفه در سال 100ق، از جمله بسطام بنى يشكر كه با هشتاد نفر از ياران خويش كه اكثرا از قبيله بنى ربيعه بودند، خروج كردند. | از جمله حوادثى كه از دوران او ذكر شده، عبارت است از: وفات ابراهيم بن محمد بن طلحه بن عبد الله تيمى كه به اسد القريش و اسد الحجاز معروف بود در سال 99ق و خروج عدهاى عليه خليفه در سال 100ق، از جمله بسطام بنى يشكر كه با هشتاد نفر از ياران خويش كه اكثرا از قبيله بنى ربيعه بودند، خروج كردند. <ref>همان، ص 32</ref>. | ||
«ابوخالد يزيد بن عبد الملك»: مادرش، عاتكه بنت يزيد بن معاويه بود و در پانزدهم رجب سال 101ق، مردم با او بيعت كردند. نويسنده در مورد شخصيت وى، به اين نكته اشاره مىكند كه او، فردى خوشگذران و اهل لهو و لعب و لذتجويى بوده و كنيزى به نام حبابه داشت كه وقتى مرد، به اندازهاى محزون و غمگين گشت كه تا مدتها، اجازه دفن كردنش را نمىداد و حتى پس از دفن نيز، قبر او را نبش كرده و با ديدن وضعيت او، بسيار متأثر شد. وى پس از چهار سال و يك ماه خلافت، در حوران، در شعبان سال 105ق، در بيست و نه سالگى، درگذشت. | «ابوخالد يزيد بن عبد الملك»: مادرش، عاتكه بنت يزيد بن معاويه بود و در پانزدهم رجب سال 101ق، مردم با او بيعت كردند. نويسنده در مورد شخصيت وى، به اين نكته اشاره مىكند كه او، فردى خوشگذران و اهل لهو و لعب و لذتجويى بوده و كنيزى به نام حبابه داشت كه وقتى مرد، به اندازهاى محزون و غمگين گشت كه تا مدتها، اجازه دفن كردنش را نمىداد و حتى پس از دفن نيز، قبر او را نبش كرده و با ديدن وضعيت او، بسيار متأثر شد. وى پس از چهار سال و يك ماه خلافت، در حوران، در شعبان سال 105ق، در بيست و نه سالگى، درگذشت. <ref>همان، ص 25</ref>. | ||
«ابووليد هشام بن عبد الملك»: وى پس از برادرش، به خلافت رسيد. او فردى سياستمدار بود كه خود شخصا به رتق و فتق امور مىپرداخت. در ايام او، زيد بن على در سال 121ق، در كوفه خروج نمود و به دست يوسف بن عمر، به قتل رسيده و به دار آويخته شد. | «ابووليد هشام بن عبد الملك»: وى پس از برادرش، به خلافت رسيد. او فردى سياستمدار بود كه خود شخصا به رتق و فتق امور مىپرداخت. در ايام او، زيد بن على در سال 121ق، در كوفه خروج نمود و به دست يوسف بن عمر، به قتل رسيده و به دار آويخته شد. <ref>همان، ص 26</ref>. | ||
وى در رصافه، در ششم ربيعالثانى سال 125ق، پس از 19 سال و هفت ماه خلافت درگذشت. نقش خاتم او «الحكم للحكيم» بود. | وى در رصافه، در ششم ربيعالثانى سال 125ق، پس از 19 سال و هفت ماه خلافت درگذشت. نقش خاتم او «الحكم للحكيم» بود. <ref>همان، ص 27</ref>. | ||
برادر وى، محمد بن عبد الملك، امير او در مصر بود كه پس از استعفاى از آن، حفص بن وليد حضرمى جاى او را گرفت و پس از عزل او، عبد الملك بن رفاعه، امير گشت كه پس از مرگ او، عبد الرحمن بن خالد و پس از او، حنظلة بن صفوان و پس از او، حفص بن وليد والى مصر گرديد. قاضى او، محمد بن صفوان، يحيى بن ميمون و سعيد بن ربيعه و حاجب وى، غالبا موالى او بودند. | برادر وى، محمد بن عبد الملك، امير او در مصر بود كه پس از استعفاى از آن، حفص بن وليد حضرمى جاى او را گرفت و پس از عزل او، عبد الملك بن رفاعه، امير گشت كه پس از مرگ او، عبد الرحمن بن خالد و پس از او، حنظلة بن صفوان و پس از او، حفص بن وليد والى مصر گرديد. قاضى او، محمد بن صفوان، يحيى بن ميمون و سعيد بن ربيعه و حاجب وى، غالبا موالى او بودند. <ref>همان، ص 27</ref>. | ||
«ابوالعباس وليد بن يزيد بن عبد الملك»: وى در ماه ربيعالثانى سال 125ق، در حالى كه بيش از چهل سال سن داشت، به خلافت رسيد. از جمله خصائصى كه نويسنده در باره او متذكر شده است، شاعر و فصيح بودن و زيادهروى در اكل و شرب مىباشد. | «ابوالعباس وليد بن يزيد بن عبد الملك»: وى در ماه ربيعالثانى سال 125ق، در حالى كه بيش از چهل سال سن داشت، به خلافت رسيد. از جمله خصائصى كه نويسنده در باره او متذكر شده است، شاعر و فصيح بودن و زيادهروى در اكل و شرب مىباشد. <ref>همان، ص 44</ref>. | ||
وى سيزده پسر و ده دختر داشت. امير او، حفص بن وليد، قاضىاش، محمد بن صفوان، كاتبش، عباس بن مسلمه و حاجب وى، غلامانش بودند. | وى سيزده پسر و ده دختر داشت. امير او، حفص بن وليد، قاضىاش، محمد بن صفوان، كاتبش، عباس بن مسلمه و حاجب وى، غلامانش بودند. <ref>همان</ref>. | ||
از جمله حوادثى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نويسنده به آن اشاره نموده است، مرگ محمد بن على بن عبد الله بن عباس در سال 125ق مىباشد كه تفاوت سنى او با پدرش، فقط چهارده سال بوده و بىنهايت به او شبيه؛ بهگونهاى كه مردم آن دو را بهخوبى از يكديگر تميز نمىدادند و تنها راه شناخت پدر از پسر، خضاب كردن پدر بود. | از جمله حوادثى كه در دوران وى اتفاق افتاده و نويسنده به آن اشاره نموده است، مرگ محمد بن على بن عبد الله بن عباس در سال 125ق مىباشد كه تفاوت سنى او با پدرش، فقط چهارده سال بوده و بىنهايت به او شبيه؛ بهگونهاى كه مردم آن دو را بهخوبى از يكديگر تميز نمىدادند و تنها راه شناخت پدر از پسر، خضاب كردن پدر بود. <ref>همان</ref>. | ||
«ابو خالد يزيد بن وليد بن عبد الملك»: وى كه مردى نحيف، ولى در عين حال، بسيار فصيح و سخنور بود، در هجدهم جمادىالثانى سال 126ق، به خلافت رسيد و پس از پنج ماه خلافت، در سن چهل سالگى، بر اثر بيمارى طاعون، درگذشت. نقش خاتم او «يا يزيد قم بالحق» بود. امير او در مصر، حفص بن وليد و قاضىاش، عثمان بن عمر بود. در ايام خلافت وى، كميت بن يزيد بن خنيس، درگذشت. | «ابو خالد يزيد بن وليد بن عبد الملك»: وى كه مردى نحيف، ولى در عين حال، بسيار فصيح و سخنور بود، در هجدهم جمادىالثانى سال 126ق، به خلافت رسيد و پس از پنج ماه خلافت، در سن چهل سالگى، بر اثر بيمارى طاعون، درگذشت. نقش خاتم او «يا يزيد قم بالحق» بود. امير او در مصر، حفص بن وليد و قاضىاش، عثمان بن عمر بود. در ايام خلافت وى، كميت بن يزيد بن خنيس، درگذشت. <ref>همان، ص 45</ref>. | ||
«ابواسحق ابراهيم بن وليد بن عبد الملك»: مادرش كنيز بود و در ذىحجه سال 126ق، به خلافت رسيد، اما از آن كنارهگيرى نموده و در صفر سال 127ق، امور را به دست مروان بن محمد سپرد، ولى او نيز پس از دو ماه و ده روز، به دست ابوعون بالزاب، به قتل رسيد. | «ابواسحق ابراهيم بن وليد بن عبد الملك»: مادرش كنيز بود و در ذىحجه سال 126ق، به خلافت رسيد، اما از آن كنارهگيرى نموده و در صفر سال 127ق، امور را به دست مروان بن محمد سپرد، ولى او نيز پس از دو ماه و ده روز، به دست ابوعون بالزاب، به قتل رسيد. <ref>همان، ص 47</ref>. | ||
پس از مروان، اولين خليفه عباسى، به نام «ابوالعباس عبد الله بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس»، معروف به «ابوالعباس سفاح»، به خلافت رسيد و در روز جمعه، سيزدهم ربيعالاول سال 132ق، از مردم بيعت گرفت. | پس از مروان، اولين خليفه عباسى، به نام «ابوالعباس عبد الله بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس»، معروف به «ابوالعباس سفاح»، به خلافت رسيد و در روز جمعه، سيزدهم ربيعالاول سال 132ق، از مردم بيعت گرفت. <ref>همان، ص 53</ref>. | ||
پس از وى، برادرش «منصور عباسى» به خلافت رسيد. وزراى او عبارت بودند از: خالد بن برمك، اباايوب سليمان بن خالد موريانى و ربيع بن يونس. عبد الله بن صفوان، شريك بن عبد الله، حسن بن عماره و حجاج بن ارطاة نيز قضاوت او را برعهده داشتند و خصيب بن ربيع و فرزندش فضل، حاجب او بودند. بقيه خلفاى عباسى، از نسل او مىباشند. | پس از وى، برادرش «منصور عباسى» به خلافت رسيد. وزراى او عبارت بودند از: خالد بن برمك، اباايوب سليمان بن خالد موريانى و ربيع بن يونس. عبد الله بن صفوان، شريك بن عبد الله، حسن بن عماره و حجاج بن ارطاة نيز قضاوت او را برعهده داشتند و خصيب بن ربيع و فرزندش فضل، حاجب او بودند. بقيه خلفاى عباسى، از نسل او مىباشند. <ref>همان، 61</ref> اين خلفا، به ترتيب عبارتند از: | ||
مهدى، هادى، رشيد، امين، مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد على الله، المعتضد بالله، المكتفى بالله، المقتدر بالله، القاهر بالله، الراضى بالله، المتقى لله، المستكفى بالله، المطيع لله، الطائع لله، القادر بالله، القائم بامر الله، المقتدى بالله، المستظهر بالله، المسترشد، الراشد، المقتفى لامر الله، المستنجد بالله، المستضىء بالله، الناصر لدين الله، الظاهر بامر الله، المستنصر بالله و المستعصم بالله. (فهرست كتاب، ص 315). | مهدى، هادى، رشيد، امين، مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين، المعتز بالله، المهتدى بالله، المعتمد على الله، المعتضد بالله، المكتفى بالله، المقتدر بالله، القاهر بالله، الراضى بالله، المتقى لله، المستكفى بالله، المطيع لله، الطائع لله، القادر بالله، القائم بامر الله، المقتدى بالله، المستظهر بالله، المسترشد، الراشد، المقتفى لامر الله، المستنجد بالله، المستضىء بالله، الناصر لدين الله، الظاهر بامر الله، المستنصر بالله و المستعصم بالله. (فهرست كتاب، ص 315). | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | |||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== پیوندها == | == پیوندها == | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۸: | ||
[[رده:تاریخ آسیا]] | [[رده:تاریخ آسیا]] | ||
[[رده:تاریخ کشورهای عربی]] | [[رده:تاریخ کشورهای عربی]] | ||
ویرایش