پرش به محتوا

ترجمه جلد دوازدهم بحار الانوار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ')ن' به ') ن'
جز (جایگزینی متن - 'عيون أخبار الرضا(عليه السلام) (تصحیح لاجوردی‌)' به 'عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌) ')
جز (جایگزینی متن - ')ن' به ') ن')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۸: خط ۶۸:
#اشعارى كه حضرت رضا(ع) به عنوان پند و اندرز خوانده است.
#اشعارى كه حضرت رضا(ع) به عنوان پند و اندرز خوانده است.
#آنچه بين حضرت رضا(ع)و هارون الرشيد و فرمانروايان او انجام شد؛ مانند آنچه در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)
#آنچه بين حضرت رضا(ع)و هارون الرشيد و فرمانروايان او انجام شد؛ مانند آنچه در [[عيون أخبار الرضا عليه‌السلام (تصحیح لاجوردی‌)
|عيون اخبار الرضا]](ع)نقل شده كه: موسى بن مهران گفت از جعفر بن يحيى شنيدم مى‌گفت: وقتى هارون الرشيد از رقه متوجه مكه بود، عيسى بن جعفر به او گفت يادت مى‌آيد، از قسمى كه خوردى درباره اولاد ابى‌طالب كه اگر كسى بعد از موسى ابن جعفر ادعاى امامت كند، گردن او را بزنى اكنون پسرش علي بن موسى(ع) مدعى مقام امامت است و مردم آنچه درباره پدرش معتقد بودند، درباره او نيز اعتقاد دارند. هارون با قيافه‌اى پر از خشم به او نگاه كرده، گفت منظورت چيست؟ مي‌خواهى همه آنها را بكشم، موسى گفت همين كه اين سخن را از او شنيدم خدمت حضرت رضا(ع)رسيده، جريان را عرض كردم، فرمود: مرا چه با او به خدا نسبت به من هيچ كارى نمي‌تواند انجام دهد.
|عيون اخبار الرضا]](ع) نقل شده كه: موسى بن مهران گفت از جعفر بن يحيى شنيدم مى‌گفت: وقتى هارون الرشيد از رقه متوجه مكه بود، عيسى بن جعفر به او گفت يادت مى‌آيد، از قسمى كه خوردى درباره اولاد ابى‌طالب كه اگر كسى بعد از موسى ابن جعفر ادعاى امامت كند، گردن او را بزنى اكنون پسرش علي بن موسى(ع) مدعى مقام امامت است و مردم آنچه درباره پدرش معتقد بودند، درباره او نيز اعتقاد دارند. هارون با قيافه‌اى پر از خشم به او نگاه كرده، گفت منظورت چيست؟ مي‌خواهى همه آنها را بكشم، موسى گفت همين كه اين سخن را از او شنيدم خدمت حضرت رضا(ع)رسيده، جريان را عرض كردم، فرمود: مرا چه با او به خدا نسبت به من هيچ كارى نمي‌تواند انجام دهد.
#دعوت كردن مأمون حضرت رضا(ع)را به مرو، وقايعى كه از مدينه تا نيشابور اتفاق افتاد.
#دعوت كردن مأمون حضرت رضا(ع)را به مرو، وقايعى كه از مدينه تا نيشابور اتفاق افتاد.
#ورود به نيشابور و معجزاتى كه در آنجا از امام(ع) صادر شد.
#ورود به نيشابور و معجزاتى كه در آنجا از امام(ع) صادر شد.
خط ۷۴: خط ۷۴:
#ولايت عهد و علت قبول كردن آن جناب با اين كه راضى نبود مى‌باشد.
#ولايت عهد و علت قبول كردن آن جناب با اين كه راضى نبود مى‌باشد.
#جريان‌هاى ديگرى كه بين مأمون و حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد.
#جريان‌هاى ديگرى كه بين مأمون و حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد.
#كارهايى كه مأمون براى تقرب به حضرت رضا(ع)مى‌كرد، از قبيل مناظره با مخالفين؛ همچون آنچه در عيون ج 2 ص 184 ذكر شده است كه اسحاق بن حماد گفت: مأمون مجالس مناظره تشكيل مى‌داد و مخالفين اهل بيت را جمع مي‌كرد و با آنها درباره امامت علي ابن ابى‌طالب [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و برترى او از تمام صحابه بحث مي‌كرد تا بدين وسيله خود را نزديك به حضرت رضا(ع)نمايد. حضرت رضا(ع) به اصحاب و دوستانى كه به آنها اعتماد داشت، مى‌فرمود: گول كارهاى او را نخوريد، جز او ديگرى مرا نخواهد كشت، چاره‌اى ندارم بايد صبر كنم تا آن زمان فرا رسد.
#كارهايى كه مأمون براى تقرب به حضرت رضا(ع)مى‌كرد، از قبيل مناظره با مخالفين؛ همچون آنچه در عيون ج 2 ص 184 ذكر شده است كه اسحاق بن حماد گفت: مأمون مجالس مناظره تشكيل مى‌داد و مخالفين اهل بيت را جمع مي‌كرد و با آنها درباره امامت علي ابن ابى‌طالب [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و برترى او از تمام صحابه بحث مي‌كرد تا بدين وسيله خود را نزديك به حضرت رضا(ع) نمايد. حضرت رضا(ع) به اصحاب و دوستانى كه به آنها اعتماد داشت، مى‌فرمود: گول كارهاى او را نخوريد، جز او ديگرى مرا نخواهد كشت، چاره‌اى ندارم بايد صبر كنم تا آن زمان فرا رسد.
#:در عيون آمده كه: اسحاق بن حماد بن زيد گفت: از يحيى بن اكثم قاضى شنيدم كه گفت: مأمون به من دستور داد، گروهى از اهل حديث و گروهى از دانشمندان علم كلام و استدلال را احضار نمايم. من از هر دو دسته در حدود چهل نفر جمع كردم، به آنها گفتم در تالار نگهبان و اطاق انتظار باشند تا من به مأمون اطلاع بدهم، به مأمون اطلاع دادم، دستور داد آنها را وارد كنم. وارد شدند ساعتى با آنها صحبت كرد و ملاطفت نمود، سپس گفت: من مي‌خواهم امروز بين خود و شما خدا را حجت قرار دهم، هر كس احتياج به قضاى حاجت دارد، برود حاجت خود را انجام دهد، آزاد باشيد و كفش‌هاى خود را درآوريد و رداى خويش را كنار بگذاريد. آنگاه گفت: من شما را آورده‌ام تا با شما مناظره كنم و حجت را بر شما تمام نمايم، از خدا بپرهيزيد، مواظب خود و اعتقاد خويش باشيد، مبادا مقام و موقعيت من، شما را مانع از حقيقت‌گويى شود و با رد كردن يك باطل هر كس كه ادعا كرد، از آتش جهنم بترسيد و خود را به خدا نزديك كنيد، در فرمانبردارى او كه هر كس خود را به مخلوقى نزديك كرد، به وسيله معصيت و نافرمانى خدا همان شخص را بر او مسلط مى‌گرداند با تمام نيرو و هوش و عقل خود با من مناظره كنيد. من معتقدم كه علي(ع) بهترين انسان است، پس از پيامبر اكرم(ص) اگر صحيح است تصديق كنيد و گر نه با دليل رد نمائيد، مايل هستيد من از شما در اين مورد سؤال كنم، مى‌خواهيد شما از من بپرسيد.
#:در عيون آمده كه: اسحاق بن حماد بن زيد گفت: از يحيى بن اكثم قاضى شنيدم كه گفت: مأمون به من دستور داد، گروهى از اهل حديث و گروهى از دانشمندان علم كلام و استدلال را احضار نمايم. من از هر دو دسته در حدود چهل نفر جمع كردم، به آنها گفتم در تالار نگهبان و اطاق انتظار باشند تا من به مأمون اطلاع بدهم، به مأمون اطلاع دادم، دستور داد آنها را وارد كنم. وارد شدند ساعتى با آنها صحبت كرد و ملاطفت نمود، سپس گفت: من مي‌خواهم امروز بين خود و شما خدا را حجت قرار دهم، هر كس احتياج به قضاى حاجت دارد، برود حاجت خود را انجام دهد، آزاد باشيد و كفش‌هاى خود را درآوريد و رداى خويش را كنار بگذاريد. آنگاه گفت: من شما را آورده‌ام تا با شما مناظره كنم و حجت را بر شما تمام نمايم، از خدا بپرهيزيد، مواظب خود و اعتقاد خويش باشيد، مبادا مقام و موقعيت من، شما را مانع از حقيقت‌گويى شود و با رد كردن يك باطل هر كس كه ادعا كرد، از آتش جهنم بترسيد و خود را به خدا نزديك كنيد، در فرمانبردارى او كه هر كس خود را به مخلوقى نزديك كرد، به وسيله معصيت و نافرمانى خدا همان شخص را بر او مسلط مى‌گرداند با تمام نيرو و هوش و عقل خود با من مناظره كنيد. من معتقدم كه علي(ع) بهترين انسان است، پس از پيامبر اكرم(ص) اگر صحيح است تصديق كنيد و گر نه با دليل رد نمائيد، مايل هستيد من از شما در اين مورد سؤال كنم، مى‌خواهيد شما از من بپرسيد.
#:علماء حديث گفتند ما سؤال مى‌كنيم. گفت: سؤال كنيد؛ ولى يك نفر را انتخاب نمائيد، چنانچه شخص ديگرى دليل اضافى داشت، دليل خود را مى‌آورد و اگر اشتباهى براى شخص رخ داد شما اصلاح نمائيد.
#:علماء حديث گفتند ما سؤال مى‌كنيم. گفت: سؤال كنيد؛ ولى يك نفر را انتخاب نمائيد، چنانچه شخص ديگرى دليل اضافى داشت، دليل خود را مى‌آورد و اگر اشتباهى براى شخص رخ داد شما اصلاح نمائيد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش