۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
جز (جایگزینی متن - ')ن' به ') ن') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلالهاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمىشمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونهها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مىشمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد. | مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلالهاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمىشمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونهها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مىشمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد. | ||
نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مىگويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع)كردهاند. مؤلف در اينجا نيز به پاسخگويى برخاسته و مىگويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع)نديدهايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref> | نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مىگويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسين(ع)كردهاند. مؤلف در اينجا نيز به پاسخگويى برخاسته و مىگويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديدهايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است<ref>همان، ص65</ref> | ||
وى مىگويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آنها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع)و امام حسين(ع)نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مىداند. | وى مىگويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آنها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع)و امام حسين(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مىداند. | ||
سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مىرود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اينجا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مىكند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كردهاند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابىبكر است. | سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مىرود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسينى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اينجا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مىكند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كردهاند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابىبكر است. | ||
| خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
نويسنده در اينجا به مناسبت، ستايشى از شيعيان نخستين دارد كه در برخورد با صحابه و عترت، روشى معتدل دارند. افرادى كه وى انتخاب مىكند، مانند عبدالرزاق بن همام، از شيعيانى هستند كه ميانهرو بوده و بيشتر متشيعاند تا شيعه. وى درباره آنان، عباراتى را از ذهبى، [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] در استيعاب و منابع ديگر نقل مىكند و مىكوشد تا نشان دهد كه مواضع آنان تا چه اندازه عاقلانه و معتدل است. وى فهرستى نسبتا مفصل از اين قبيل شيعيان كه در ميان صحابه و تابعين هستند، به دست داده است.<ref>همان، ص95 تا 85</ref> | نويسنده در اينجا به مناسبت، ستايشى از شيعيان نخستين دارد كه در برخورد با صحابه و عترت، روشى معتدل دارند. افرادى كه وى انتخاب مىكند، مانند عبدالرزاق بن همام، از شيعيانى هستند كه ميانهرو بوده و بيشتر متشيعاند تا شيعه. وى درباره آنان، عباراتى را از ذهبى، [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] در استيعاب و منابع ديگر نقل مىكند و مىكوشد تا نشان دهد كه مواضع آنان تا چه اندازه عاقلانه و معتدل است. وى فهرستى نسبتا مفصل از اين قبيل شيعيان كه در ميان صحابه و تابعين هستند، به دست داده است.<ref>همان، ص95 تا 85</ref> | ||
وى براى تأييد عقيده خود كه به زيديه نشان دهد اماميه كمترين مفاضلهاى ميان حسنين نداشته و به هيچ صورتى امام حسن(ع)را كمتر از امام حسين(ع)نمىدانند، به بيان مطالبى كه سيد مرتضى در «تنزيه الانبياء و الائمه» درباره امام مجتبى(ع) آورده پرداخته است اما پيش از آن، شرح حالى كوتاه از سيد مرتضى با استفاده از خود كتاب «عمدة الطالب» به دست داده است. | وى براى تأييد عقيده خود كه به زيديه نشان دهد اماميه كمترين مفاضلهاى ميان حسنين نداشته و به هيچ صورتى امام حسن(ع)را كمتر از امام حسين(ع) نمىدانند، به بيان مطالبى كه سيد مرتضى در «تنزيه الانبياء و الائمه» درباره امام مجتبى(ع) آورده پرداخته است اما پيش از آن، شرح حالى كوتاه از سيد مرتضى با استفاده از خود كتاب «عمدة الطالب» به دست داده است. | ||
فصل بعدى كتاب به همين مناسبت، اثبات امامت امام مجتبى(ع) است كه طى صفحات طولانى با استفاده از مآخذ تاريخى و غيره، در اين باره بحث شده است. همين طور، بحثى طولانى درباره عصمت امام حسن(ع)آورده شده است.<ref>همان، ص120 تا 99</ref> | فصل بعدى كتاب به همين مناسبت، اثبات امامت امام مجتبى(ع) است كه طى صفحات طولانى با استفاده از مآخذ تاريخى و غيره، در اين باره بحث شده است. همين طور، بحثى طولانى درباره عصمت امام حسن(ع)آورده شده است.<ref>همان، ص120 تا 99</ref> | ||
ویرایش