۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
فصل پنجم تا هشتم نيز دربردارند كلماتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «مؤمن از يك سوراخ دوباره گزيده نمىشود»؛ «هركه شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده»؛ «قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند» و «امت من، امت مرحومهاند (يعنى خدا را به آنان نظر لطف و رحمت است)» <ref>همان، ص50- 59</ref>. | فصل پنجم تا هشتم نيز دربردارند كلماتى حكيمانه از پيامبر(ص) است، مانند: «مؤمن از يك سوراخ دوباره گزيده نمىشود»؛ «هركه شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده»؛ «قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند» و «امت من، امت مرحومهاند (يعنى خدا را به آنان نظر لطف و رحمت است)» <ref>همان، ص50- 59</ref>. | ||
در فصل نهم، به تمثيلات پيامبر(ص) اشاره گرديده است كه از آن جمله است: «اهل بيت(ع) من مانند كشتى نوحاند كه هر كس سوار شد، نجات يافت و هر كه تخلف كرد، غرق شد»؛ «اصحاب من در ميان امت، چون نمك غذايند، غذا جز با نمك اصلاح نشود»؛ «امت من مانند است كه (سر تا پا خير است) معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش» | در فصل نهم، به تمثيلات پيامبر(ص) اشاره گرديده است كه از آن جمله است: «اهل بيت(ع) من مانند كشتى نوحاند كه هر كس سوار شد، نجات يافت و هر كه تخلف كرد، غرق شد»؛ «اصحاب من در ميان امت، چون نمك غذايند، غذا جز با نمك اصلاح نشود»؛ «امت من مانند است كه (سر تا پا خير است) معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش» <ref>همان، ص59</ref>. | ||
در فصل دهم، برخى از سخنان حكيمانه حضرت على(ع) ذكر گرديده است كه فرمودهاند: «برادر كسى است كه در سختى برادرى كند»، «اظهار توانگرى جزء شكر است» و «ادب مرد، به از طلاى اوست» | در فصل دهم، برخى از سخنان حكيمانه حضرت على(ع) ذكر گرديده است كه فرمودهاند: «برادر كسى است كه در سختى برادرى كند»، «اظهار توانگرى جزء شكر است» و «ادب مرد، به از طلاى اوست» <ref>همان، ص61</ref>. | ||
در آخرين فصل اين باب، گفتار حكيمان جاى گرفته است كه از جمله آنها، لقمان حكيم مىباشد كه از او پرسيدند: تو غلام فلان قبيله نيستى؟ گفت: چرا، گفتند از چه رو به اين مقام رسيدهاى؟ گفت: راستگويى، امانتدارى، كار بيهوده نكردن، پوشيدن چشم، نگهدارى زبان و مناعت طبع و هر كه از اين پايه كمتر باشد، از من پايينتر است و هر كه بيشتر باشد، بالاتر و هر كه در اين رتبه باشد، مثل من | در آخرين فصل اين باب، گفتار حكيمان جاى گرفته است كه از جمله آنها، لقمان حكيم مىباشد كه از او پرسيدند: تو غلام فلان قبيله نيستى؟ گفت: چرا، گفتند از چه رو به اين مقام رسيدهاى؟ گفت: راستگويى، امانتدارى، كار بيهوده نكردن، پوشيدن چشم، نگهدارى زبان و مناعت طبع و هر كه از اين پايه كمتر باشد، از من پايينتر است و هر كه بيشتر باشد، بالاتر و هر كه در اين رتبه باشد، مثل من <ref>همان، ص67</ref>. | ||
در باب دوم، در ده فصل زير، به ذكر پندهاى دوگانه، پرداخته شده است: | در باب دوم، در ده فصل زير، به ذكر پندهاى دوگانه، پرداخته شده است: |
ویرایش