پرش به محتوا

تاریخ الحکماء قفطی: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
جز (جایگزینی متن - 'قفطي، علي بن يوسف' به 'قفطی، علی بن یوسف')
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR14266J1.jpg|بندانگشتی|تاريخ الحکماء قفطي]]
[[پرونده:NUR14266J1.jpg|بندانگشتی|تاريخ الحکماء قفطي]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|تاريخ الحکماء قفطي
! نام کتاب!! data-type="bookName" |تاريخ الحکماء قفطي
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|عنوان فرعي: ترجمه فارسی از قرن يازدهم هجري  
| data-type="otherBookNames" |عنوان فرعي: ترجمه فارسی از قرن يازدهم هجري  
  عنوان قراردادي: تاريخ الحکماء. فارسی  
  عنوان قراردادي: تاريخ الحکماء. فارسی  


|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[قفطی، علی بن یوسف]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[قفطی، علی بن یوسف]] (نويسنده)


[[دارايي، بهين]] (به کوشش)
[[دارايي، بهين]] (به کوشش)
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|فارسی  
| data-type="language" |فارسی  
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏Q‎‏ ‎‏141‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏7‎‏ ‎‏ت‎‏2041  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏Q‎‏ ‎‏141‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏7‎‏ ‎‏ت‎‏2041  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|1.پزشکان اسلامی - سرگذشت نامه و کتاب شناسي
| data-type="subject" |1.پزشکان اسلامی - سرگذشت نامه و کتاب شناسي


2.پزشکان يوناني - سرگذشت نامه و کتاب شناسي
2.پزشکان يوناني - سرگذشت نامه و کتاب شناسي
خط ۳۵: خط ۳۵:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|دانشگاه تهران  
| data-type="publisher" |دانشگاه تهران  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|ايران - تهران
| data-type="publishPlace" |ايران - تهران
|-
|-
|سال نشر  
|سال نشر  
|data-type='publishYear'|1371ش  
| data-type="publishYear" |1371ش  
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"
|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE14266AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE14266AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۵۰: خط ۵۰:
   
   


'''تاریخ الحکماء قفطی'''، اثر ابوالحسن علی بن یوسف قفطی (متوفی 646ق)، با ترجمه مترجمی نامعلوم و به کوشش بهین دارایی، از نخستین منابع تاریخ فلسفه می‌باشد.
'''تاریخ الحکماء قفطی'''، اثر [[قفطی، علی بن یوسف|ابوالحسن علی بن یوسف قفطی]] (متوفی 646ق)، با ترجمه مترجمی نامعلوم و به کوشش بهین دارایی، از نخستین منابع تاریخ فلسفه می‌باشد.


این اثر، مهم ترین کتاب باقی مانده از قفطی می‌باشد که شهرت این مورخ و ادیب تا حد زیادی مدیون این اثر گران بها است. نام اصلی کتاب «إخبار العلماء بأخبار الحکماء» بوده است. متن کامل آن نمانده و آنچه با نام «تاریخ الحکماء قفطی» باقی مانده، نسخه‌هایی است که به وسیله محمد بن علی بن محمد خطیبی زوزنی در رجب سال 647ق؛ یعنی یک سال پس از درگذشت نگارنده، اختصار شده است.<ref>عباسی، علی‌اکبر، 1392، ص82</ref>
این اثر، مهم ترین کتاب باقی مانده از [[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] می‌باشد که شهرت این مورخ و ادیب تا حد زیادی مدیون این اثر گران بها است. نام اصلی کتاب «إخبار العلماء بأخبار الحکماء» بوده است. متن کامل آن نمانده و آنچه با نام «تاریخ الحکماء قفطی» باقی مانده، نسخه‌هایی است که به وسیله محمد بن علی بن محمد خطیبی زوزنی در رجب سال 647ق؛ یعنی یک سال پس از درگذشت نگارنده، اختصار شده است.<ref>عباسی، علی‌اکبر، 1392، ص82</ref>


کتاب چهار قرن بعد از تألیف (قرن هفتم)؛ یعنی در قرن یازدهم هجری، در زمان شاه سلیمان صفوی و با تشویق مستوفی الممالک میرزا محمد ترجمه شده است.<ref>همان، ص83</ref>
کتاب چهار قرن بعد از تألیف (قرن هفتم)؛ یعنی در قرن یازدهم هجری، در زمان شاه سلیمان صفوی و با تشویق مستوفی الممالک میرزا محمد ترجمه شده است.<ref>همان، ص83</ref>
خط ۶۸: خط ۶۸:
اثر حاضر در میان کتاب‌هایی که در این موضوع نوشته شده، برجسته و دارای جایگاهی شایسته است. دلایل زیادی باعث اهمیت و ارزش این کتاب شده که در ذیل بدان اشاره خواهد شد.
اثر حاضر در میان کتاب‌هایی که در این موضوع نوشته شده، برجسته و دارای جایگاهی شایسته است. دلایل زیادی باعث اهمیت و ارزش این کتاب شده که در ذیل بدان اشاره خواهد شد.


بااینکه قبل از قفطی در جهان اسلام و حتی قبل از اسلام، کسان دیگری درباره حکما و اطبا کتاب‌هایی را نوشته بودند، اثر قفطی در این موضوع منحصربه فرد است. این کتاب فقرات زیادی از کتاب‌های نابودشده قرون قبل از نگارنده را حفظ نموده و به بحث‌های غیر متعارف زیادی که در تواریخ عمومی اشاره ای نشده پرداخته است. علاقه نگارنده به اهل علم و علما، باعث شده تا وی با احساس نسبت به سرگذشت و آثار علمی و خلاقیت‌های دانشمندان مطالبش را ذکر کند.<ref>عباسی، علی‌اکبر، 1392، ص84</ref>
بااینکه قبل از [[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] در جهان اسلام و حتی قبل از اسلام، کسان دیگری درباره حکما و اطبا کتاب‌هایی را نوشته بودند، اثر [[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] در این موضوع منحصربه فرد است. این کتاب فقرات زیادی از کتاب‌های نابودشده قرون قبل از نگارنده را حفظ نموده و به بحث‌های غیر متعارف زیادی که در تواریخ عمومی اشاره ای نشده پرداخته است. علاقه نگارنده به اهل علم و علما، باعث شده تا وی با احساس نسبت به سرگذشت و آثار علمی و خلاقیت‌های دانشمندان مطالبش را ذکر کند.<ref>عباسی، علی‌اکبر، 1392، ص84</ref>


نگارنده در ذکر اخبار مربوط به برخی حکما فقط ناقل نیست و اگر در منابع مورد استفاده اش مطالبی را می‌بیند که پذیرفتنی نیست، تحلیل خویش را مطرح می‌کند و در مواردی اخبار خلاف عقل را نقل نمی‌کند. وی در شرح زندگی افلاطون می‌نویسد: «یونانیان مبالغه عظیم دارند؛ درباره افلاطون و تعظیم او می‌گویند: مولود او مولود الهی بود و طالع او بس جلیل و در این باب حکایت افسانه نما بسیار آورده‌اند. ترک ایراد آن‌ها اولی دانستم». در مواردی هم نظر ناسنجیده نویسندگان قبل از خود درباره برخی حکیمان را نقد می‌کند و یا اشتباهات از نویسندگان در تمییز دانشمندان همنام را تذکر می‌دهد. وی سرقت ادبی حتی در حد یک عنوان کتاب را جایز نمی‌داند و در بیان آثار محمد بن عبدالله معروف به ابی‌عبدالرحمن می‌نویسد: «... و کتابینیکو در علم نحو مسمی به کتاب السبب لعلم العرب نیز دارد، لیکن ابن المهذب، کاتب بیت المال قاهره اسم مذکور را به غارت برده و نام کرده کتابیرا که تصنیف نموده در لغات وارده بر وزن افعال، به کتاب السبب لحصر کلام العرب».<ref>ر.ک: همان</ref>
نگارنده در ذکر اخبار مربوط به برخی حکما فقط ناقل نیست و اگر در منابع مورد استفاده اش مطالبی را می‌بیند که پذیرفتنی نیست، تحلیل خویش را مطرح می‌کند و در مواردی اخبار خلاف عقل را نقل نمی‌کند. وی در شرح زندگی افلاطون می‌نویسد: «یونانیان مبالغه عظیم دارند؛ درباره افلاطون و تعظیم او می‌گویند: مولود او مولود الهی بود و طالع او بس جلیل و در این باب حکایت افسانه نما بسیار آورده‌اند. ترک ایراد آن‌ها اولی دانستم». در مواردی هم نظر ناسنجیده نویسندگان قبل از خود درباره برخی حکیمان را نقد می‌کند و یا اشتباهات از نویسندگان در تمییز دانشمندان همنام را تذکر می‌دهد. وی سرقت ادبی حتی در حد یک عنوان کتاب را جایز نمی‌داند و در بیان آثار محمد بن عبدالله معروف به ابی‌عبدالرحمن می‌نویسد: «... و کتابی نیکو در علم نحو مسمی به کتاب السبب لعلم العرب نیز دارد، لیکن ابن المهذب، کاتب بیت المال قاهره اسم مذکور را به غارت برده و نام کرده کتابی را که تصنیف نموده در لغات وارده بر وزن افعال، به کتاب السبب لحصر کلام العرب».<ref>ر.ک: همان</ref>


نگارنده برای تکمیل اطلاعاتش در باب حکیمان، از بسیاری از کتبی استفاده نموده که در قرن ششم نادر بوده‌اند و امروزه از بین رفته‌اند و عنوان برخی از این کتاب‌ها را در تألیفش ذکر کرده است و در مواردی لحن نثر به گونه ای است که از زبان شاهد در قرون قبل از قفطی مطالبی بیان می‌شود و طبیعتا در این موارد مطالبش از منابعی نقل شده که نگارندگانش در زمان دانشمندان مورد نظر بوده‌اند. نگارنده از نامه‌های رسمی مکتوب زیادی بهره برده که در متن به برخی از آن‌ها اشاره کرده است. با توجه به مسئولیت‌های دیوانی و مشاغلی که داشته، امکان دسترسی به این گونه اسناد را داشته است. شوق و ذوق نگارنده در دستیابی به اسناد نیز شرایط را برای استفاده بهینه از آن فراهم نموده است.<ref>ر.ک: همان</ref>
نگارنده برای تکمیل اطلاعاتش در باب حکیمان، از بسیاری از کتبی استفاده نموده که در قرن ششم نادر بوده‌اند و امروزه از بین رفته‌اند و عنوان برخی از این کتاب‌ها را در تألیفش ذکر کرده است و در مواردی لحن نثر به گونه ای است که از زبان شاهد در قرون قبل از [[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] مطالبی بیان می‌شود و طبیعتا در این موارد مطالبش از منابعی نقل شده که نگارندگانش در زمان دانشمندان مورد نظر بوده‌اند. نگارنده از نامه‌های رسمی مکتوب زیادی بهره برده که در متن به برخی از آن‌ها اشاره کرده است. با توجه به مسئولیت‌های دیوانی و مشاغلی که داشته، امکان دسترسی به این گونه اسناد را داشته است. شوق و ذوق نگارنده در دستیابی به اسناد نیز شرایط را برای استفاده بهینه از آن فراهم نموده است.<ref>ر.ک: همان</ref>


برخی از بحث‌های غیر متعارف که در تواریخ عمومی دیده نمی‌شود و از منظر تاریخ اجتماعی و اوضاع زندگی عمومی مردم و مسائل غیر نظامی و غیر سیاسی مهم است، در این کتاب دیده می‌شود که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. ستایش سید رضی از صابیو بحث وی با برادرش [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]] در این باره و اوضاع دربار و دسیسه‌های درباریان بر ضد برخی از دانشمندان و رقبیان، از جمله این مباحث می‌باشد. در مواردی حسادت و رقابت دانشمندان با یکدیگر هم ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان</ref>
برخی از بحث‌های غیر متعارف که در تواریخ عمومی دیده نمی‌شود و از منظر تاریخ اجتماعی و اوضاع زندگی عمومی مردم و مسائل غیر نظامی و غیر سیاسی مهم است، در این کتاب دیده می‌شود که از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است. ستایش [[شریف‌الرضی، محمد بن حسین|سید رضی]] از صابی و بحث وی با برادرش [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]] در این باره و اوضاع دربار و دسیسه‌های درباریان بر ضد برخی از دانشمندان و رقبیان، از جمله این مباحث می‌باشد. در مواردی حسادت و رقابت دانشمندان با یکدیگر هم ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان</ref>


نگارنده حکایات جالب از معالجات نادر و جالب طبیبان در دوره‌های مختلف نقل نموده است؛ به عنوان نمونه: معالجه ابن بقیه وزیر عزّالدوله توسط حرانی صابی، معالجه ابوعبدالله بن الحجاج توسط همان پزشک، معالجه یک قصاب توسط همان حکیم، معالجه یکی از صبیه‌های ‌هارون الرشید توسط جبرئیل بن بختیشوع، توصیه‌های ساده اما حساب شده طبی حارث بن کلده، معالجه یک ناشناس توسط حکم بن ابیالحکم، معالجه ابراهیم بن صالح توسط صالح بن بهله در دوران ‌هارون الرشید.<ref>همان</ref>
نگارنده حکایات جالب از معالجات نادر و جالب طبیبان در دوره‌های مختلف نقل نموده است؛ به عنوان نمونه: معالجه ابن بقیه وزیر عزّالدوله توسط حرانی صابی، معالجه ابوعبدالله بن الحجاج توسط همان پزشک، معالجه یک قصاب توسط همان حکیم، معالجه یکی از صبیه‌های ‌هارون الرشید توسط جبرئیل بن بختیشوع، توصیه‌های ساده اما حساب شده طبی حارث بن کلده، معالجه یک ناشناس توسط حکم بن ابی‌الحکم، معالجه ابراهیم بن صالح توسط صالح بن بهله در دوران ‌هارون الرشید.<ref>همان</ref>


نگارنده در ذکر برخی معالجات، به ارائه تحلیل‌هایی نیز می‌پردازد؛ مثلا ضمن بیان معالجه سعد بن ابیوقاص توسط حارث بن کلده به دستور نبی مکرم اسلام می‌نویسد: «... این حدیث دلالت می‌کند بر آنکه جایز است مشاوره با اهل کفر در طب اگر اهل آن باشد». آزمایش از پزشکان و تست توانایی طبابتشان از نکاتی است که در برخی دوره‌ها وجود داشته و در کتاب ذکر شده است.<ref>همان</ref>
نگارنده در ذکر برخی معالجات، به ارائه تحلیل‌هایی نیز می‌پردازد؛ مثلا ضمن بیان معالجه سعد بن ابی‌وقاص توسط حارث بن کلده به دستور نبی مکرم اسلام می‌نویسد: «... این حدیث دلالت می‌کند بر آنکه جایز است مشاوره با اهل کفر در طب اگر اهل آن باشد». آزمایش از پزشکان و تست توانایی طبابتشان از نکاتی است که در برخی دوره‌ها وجود داشته و در کتاب ذکر شده است.<ref>همان</ref>


از امتیازات کتاب این است که نگارنده بین علم هیئت افلاک و علم احکام نجوم فرق می‌گذارد. وی در مواردی در ضمن شرح حال بزرگان تأکید دارد که احکام نجوم در بسیاری از مواقع صحیح نیست و اینکه قفطی در قرن هفتم که اوج رشد احکام نجوم است، دارای چنین دیدگاهی است، ارزش علمی کتابش را دوچندان می‌کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
از امتیازات کتاب این است که نگارنده بین علم هیئت افلاک و علم احکام نجوم فرق می‌گذارد. وی در مواردی در ضمن شرح حال بزرگان تأکید دارد که احکام نجوم در بسیاری از مواقع صحیح نیست و اینکه [[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] در قرن هفتم که اوج رشد احکام نجوم است، دارای چنین دیدگاهی است، ارزش علمی کتابش را دوچندان می‌کند.<ref>ر.ک: همان</ref>


قفطی به طور ضمنی یکی از دلایل رشد و پرورش دانشمندان در تمدن اسلامی را حمایت حاکمان و وزیران از آنان می‌داند و بر عامل تسامح حکومت گران نیز تأکید بسیار دارد. وی فرهیختگان زیادی در رشته‌های مختلف علمی در تمدن اسلامی را نام برده که از اهل کتاب بودند و با دید مثبت اهل اسلام به دانشمندان، شرایط برای رشد و شکوفایی نبوغشان فراهم شده بود؛ درحالی که صابئی، یهودی، مسیحی و یا از دیگر ادیان بودند. برخی از امیران در پرورش دانشمندان طراز اول موفق تر بوده‌اند که از مشهورترین آنان عضدالدوله دیلمی بود و در جای جای کتاب به ارتباط مناسب وی با دانشمندان و عالم پروری وی اشاره شده است. امیر قدرتمند بویهی خود اهل دانش بود. نگارنده از زبان عضدالدوله نقل می‌کند که: «هر وقت مردم به علم و متعلم افتخار نمایند، من می‌گویم معلم من در نحو، ابوعلی فارسی است و معلم من در زیج، ابن الاعلم و معلم من در کواکب ثابته و امکنه و مسیر ایشان، صوفی». البته این حس نگارنده سبب نشده که وی برخی سخت گیری‌های امیران متعصبی مثل عبدالمؤمن بن علی امیر دولت موحدی نسبت به اهل کتاب را ذکر نکند. وی اشاره دارد که سخت گیری امیر قدرتمند موحدون باعث هجرت موسی بن میمون از قلمرو آنان به فُسطاط مصر شد و در این یک مورد هم اشاره دارد که فاطمیان مصر با وجود ضعفی که در اواخر دوره حکومتشان بر آنان مستولی شده بود، وی را پذیرفتند. در ادامه نگارنده به صورت ضمنی تأکید دارد که موسی خدمت به مسلمانان و یهودیان را بر خدمت بر فرنگیان ترجیح می‌داد.<ref>ر.ک: همان، ص84-85</ref>
[[قفطی، علی بن یوسف|قفطی]] به طور ضمنی یکی از دلایل رشد و پرورش دانشمندان در تمدن اسلامی را حمایت حاکمان و وزیران از آنان می‌داند و بر عامل تسامح حکومت گران نیز تأکید بسیار دارد. وی فرهیختگان زیادی در رشته‌های مختلف علمی در تمدن اسلامی را نام برده که از اهل کتاب بودند و با دید مثبت اهل اسلام به دانشمندان، شرایط برای رشد و شکوفایی نبوغشان فراهم شده بود؛ درحالی که صابئی، یهودی، مسیحی و یا از دیگر ادیان بودند. برخی از امیران در پرورش دانشمندان طراز اول موفق تر بوده‌اند که از مشهورترین آنان عضدالدوله دیلمی بود و در جای جای کتاب به ارتباط مناسب وی با دانشمندان و عالم پروری وی اشاره شده است. امیر قدرتمند بویهی خود اهل دانش بود. نگارنده از زبان عضدالدوله نقل می‌کند که: «هر وقت مردم به علم و متعلم افتخار نمایند، من می‌گویم معلم من در نحو، ابوعلی فارسی است و معلم من در زیج، ابن الاعلم و معلم من در کواکب ثابته و امکنه و مسیر ایشان، صوفی». البته این حس نگارنده سبب نشده که وی برخی سخت گیری‌های امیران متعصبی مثل عبدالمؤمن بن علی امیر دولت موحدی نسبت به اهل کتاب را ذکر نکند. وی اشاره دارد که سخت گیری امیر قدرتمند موحدون باعث هجرت موسی بن میمون از قلمرو آنان به فُسطاط مصر شد و در این یک مورد هم اشاره دارد که فاطمیان مصر با وجود ضعفی که در اواخر دوره حکومتشان بر آنان مستولی شده بود، وی را پذیرفتند. در ادامه نگارنده به صورت ضمنی تأکید دارد که موسی خدمت به مسلمانان و یهودیان را بر خدمت بر فرنگیان ترجیح می‌داد.<ref>ر.ک: همان، ص84-85</ref>


برخی از تحلیل‌های نگارنده در باب مسائل خارج از موضوع کتاب، قابل توجه است. قفطی درباره انگیزه مأمون از واگذاری ولایتعهدی به علی بن موسی الرضا(ع) نکاتی را با ظرافت زیاد نقل نموده که در دیگر منابع به این گستردگی و دقت نیست. وی برخلاف بسیاری از نویسندگان اهل سنت، هدف مأمون را واگذاری واقعی قدرت آل عباس به علویان نمی‌داند و در این راستا از نقشه زیرکانه عبدالله مأمون سخن می‌گوید.<ref>همان، ص85</ref>
برخی از تحلیل‌های نگارنده در باب مسائل خارج از موضوع کتاب، قابل توجه است. قفطی درباره انگیزه مأمون از واگذاری ولایتعهدی به علی بن موسی الرضا(ع) نکاتی را با ظرافت زیاد نقل نموده که در دیگر منابع به این گستردگی و دقت نیست. وی برخلاف بسیاری از نویسندگان اهل سنت، هدف مأمون را واگذاری واقعی قدرت آل عباس به علویان نمی‌داند و در این راستا از نقشه زیرکانه عبدالله مأمون سخن می‌گوید.<ref>همان، ص85</ref>
خط ۸۸: خط ۸۸:
با وجود ارزش و اعتبار بالای کتاب، این اثر مثل بسیاری از آثار علمی دیگر، خالی از عیب و نقص نیست و در مطالعه آن باید بدان نقص‌ها هم توجه داشت. نگارنده برای این کتاب مرجع زحمت زیادی کشیده، ولی می‌توانست همان گونه که تنظیم الفبایی حکما را بر اساس حرف اول اسمشان نگاشته، درباره سایر حروف (دوم، سوم و...) هم این قانون را رعایت کند. نویسنده هم دوره و دوست وی، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|یاقوت حموی]] در کتاب «[[معجم البلدان]]» این روش را رعایت کرده و ظاهراً در آن دوره مرسوم بوده، ولی قفطی بدان توجهی ننموده است.
با وجود ارزش و اعتبار بالای کتاب، این اثر مثل بسیاری از آثار علمی دیگر، خالی از عیب و نقص نیست و در مطالعه آن باید بدان نقص‌ها هم توجه داشت. نگارنده برای این کتاب مرجع زحمت زیادی کشیده، ولی می‌توانست همان گونه که تنظیم الفبایی حکما را بر اساس حرف اول اسمشان نگاشته، درباره سایر حروف (دوم، سوم و...) هم این قانون را رعایت کند. نویسنده هم دوره و دوست وی، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|یاقوت حموی]] در کتاب «[[معجم البلدان]]» این روش را رعایت کرده و ظاهراً در آن دوره مرسوم بوده، ولی قفطی بدان توجهی ننموده است.


برخی از دانشمندان مثل ابوعلی سینا را با توجه به کنیه و نه نام اصلی آن‌ها در پایان کتاب و بعد از حرف «ی» آورده است. همچنین نگارنده گاه نام کوچک و نامعروف نویسندگان را به صورت الفبایی مطرح نموده و از آوردن اسامی و اصطلاحاتی که نگارندگان بدان مشهور بوده‌اند، پرهیزکرده است و این موضوع مراجعه به کتاب و استفاده از آن را دشوار می‌کند؛ مثلا سرگذشت و زندگی علمی و آثار ابن هیثم را مفصل در بخش «ح» و با نام حسن بن حسن هیثم ذکر کرده است.<ref>همان</ref>
برخی از دانشمندان مثل [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلی سینا]] را با توجه به کنیه و نه نام اصلی آن‌ها در پایان کتاب و بعد از حرف «ی» آورده است. همچنین نگارنده گاه نام کوچک و نامعروف نویسندگان را به صورت الفبایی مطرح نموده و از آوردن اسامی و اصطلاحاتی که نگارندگان بدان مشهور بوده‌اند، پرهیزکرده است و این موضوع مراجعه به کتاب و استفاده از آن را دشوار می‌کند؛ مثلا سرگذشت و زندگی علمی و آثار [[ابن هیثم، محمد بن حسن|ابن هیثم]] را مفصل در بخش «ح» و با نام حسن بن حسن هیثم ذکر کرده است.<ref>همان</ref>


نگارنده در مواردی درباره برخی از بزرگان با وجود شهرت و ارزش علمی بالا و آثار متعدد، خیلی مختصر نوشته و افرادی هم با وجودی که نویسنده معمولی بوده‌اند، صفحات زیادی از کتاب را بدان‌ها اختصاص داده است.<ref>همان</ref>
نگارنده در مواردی درباره برخی از بزرگان با وجود شهرت و ارزش علمی بالا و آثار متعدد، خیلی مختصر نوشته و افرادی هم با وجودی که نویسنده معمولی بوده‌اند، صفحات زیادی از کتاب را بدان‌ها اختصاص داده است.<ref>همان</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش