۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - 'حجت الاسلام' به 'حجتالاسلام') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
#نويسنده در مطلبى با عنوان عجيب «خدمت معاويه به تشيع» تأكيد كرده است كه جنايات بنىاميه از هزارويك كتاب، اثرش بيشتر بود و براى اثبات حقانيت [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) از هزار و يك دليل مؤثرتر بود و حق الهى آن حضرت را بهتر ثابت مىكرد. آنقدر كه حوادث و داستانهاى تاريخى در اثبات حق مؤثر است عبارات كلامى و قياسهاى منطقى در عين صحت خود، مؤثر نيست؛ زيرا وقايع سياسى مانند آلت آزمايشى است كه نتيجه آن قابل ترديد و تحريف نيست. در روزگار معاويه داستانهائى به وقوع پيوست كه اثبات كرد معاويه دنياپرست است، و على يك مرد الهى. اين نكته را ساليان پيش گفتهاند كه بدى را در مقايسه با نيكى درك مىكنند. معاويه گفت: من با اهل كوفه به جهت سلطنت بر اموال و خود آنان جنگ كردم و مقصود من مبارزه با نماز، زكوة و حج نبود اين جمله معاويه را با جمله [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) مقايسه كنيد تا نتيجه روشن شود. امام(ع) اشاره به كفش خود نموده و مىفرمايد: «اين كفش در نظر من بهتر از سلطنت و جميع دنياست مگر اينكه بتوانم، حقى را حفظ نموده و به صاحبش برسانم و باطلى را دفع نمايم». معاويه تصميم گرفت نام امام(ع) و اولاد او را از صفحه روزگار براندازد، و مردم را متوجه دوستى عثمان و بنى اميه كند. براى اين هدف از راه قتل و استبداد و ظلم به مردم پيش مىرفت و اين روش را به حساب سياست و زيركى و مهارت خود مىگذاشت. ولى نتيجه اين رفتار معاويه به عكس منظورش نتيجه داد... اكنون اسم اميه رمز ظلم و فساد و خيانت و قتل و غارت است و نام على(ع) پرچم هدايت و حق و دفاع از مظلومين گرديده است.<ref>متن كتاب، ص 83- 84؛ زمانى، مصطفى، ص 107- 108</ref> | #نويسنده در مطلبى با عنوان عجيب «خدمت معاويه به تشيع» تأكيد كرده است كه جنايات بنىاميه از هزارويك كتاب، اثرش بيشتر بود و براى اثبات حقانيت [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) از هزار و يك دليل مؤثرتر بود و حق الهى آن حضرت را بهتر ثابت مىكرد. آنقدر كه حوادث و داستانهاى تاريخى در اثبات حق مؤثر است عبارات كلامى و قياسهاى منطقى در عين صحت خود، مؤثر نيست؛ زيرا وقايع سياسى مانند آلت آزمايشى است كه نتيجه آن قابل ترديد و تحريف نيست. در روزگار معاويه داستانهائى به وقوع پيوست كه اثبات كرد معاويه دنياپرست است، و على يك مرد الهى. اين نكته را ساليان پيش گفتهاند كه بدى را در مقايسه با نيكى درك مىكنند. معاويه گفت: من با اهل كوفه به جهت سلطنت بر اموال و خود آنان جنگ كردم و مقصود من مبارزه با نماز، زكوة و حج نبود اين جمله معاويه را با جمله [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) مقايسه كنيد تا نتيجه روشن شود. امام(ع) اشاره به كفش خود نموده و مىفرمايد: «اين كفش در نظر من بهتر از سلطنت و جميع دنياست مگر اينكه بتوانم، حقى را حفظ نموده و به صاحبش برسانم و باطلى را دفع نمايم». معاويه تصميم گرفت نام امام(ع) و اولاد او را از صفحه روزگار براندازد، و مردم را متوجه دوستى عثمان و بنى اميه كند. براى اين هدف از راه قتل و استبداد و ظلم به مردم پيش مىرفت و اين روش را به حساب سياست و زيركى و مهارت خود مىگذاشت. ولى نتيجه اين رفتار معاويه به عكس منظورش نتيجه داد... اكنون اسم اميه رمز ظلم و فساد و خيانت و قتل و غارت است و نام على(ع) پرچم هدايت و حق و دفاع از مظلومين گرديده است.<ref>متن كتاب، ص 83- 84؛ زمانى، مصطفى، ص 107- 108</ref> | ||
#سرانجام نويسنده با بيان گفتگوى [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] با [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] كه در حال وصلهزدن كفش خودش بود، افزوده است: آيا كسى كه حكومت و دنيا در نظر او به اندازه ارزش بند كفشى نيست، چه اندازه سزاوار و لايق به خلافت است؟ بلكه بسيار شايسته است كه همه دنيا كفش پاى او باشد و نسبت به آن حكومت كند. گفتار على(ع) فقط لفظ و نظريه نبود، بلكه اين افكار در اعماق قلب بزرگش حركت داشت و با آن دست به گريبان بود و زنده نگاه مىداشت. على(ع) در همه مشكلات و ناراحتىها اين عقيده را حفظ كرد. نتيجه اينكه على(ع) مردى نيست كه منحصر به مسلمانان باشد. على(ع) مرد شرق و غرب نيست. على(ع) مرد دنيا و نمونه انسانيت كامل است. اگر ما به مناسبت روز على(ع) جشن گرفتهايم، ما براى فضيلت بشريت و نمونه عالى جهان جشن گرفتهايم. ما براى عظمت دين و علم جشن گرفتهايم. ما براى عظمت اخلاص و فداكارى جشن گرفتهايم. ما براى عظمت جنگآورى و شجاعت جشن گرفتهايم ما جشن تكميل دين و اتمام نعمت را گرفتهايم..<ref>متن كتاب، ص 234- 235؛ زمانى، مصطفى، ص 259</ref> | #سرانجام نويسنده با بيان گفتگوى [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] با [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] كه در حال وصلهزدن كفش خودش بود، افزوده است: آيا كسى كه حكومت و دنيا در نظر او به اندازه ارزش بند كفشى نيست، چه اندازه سزاوار و لايق به خلافت است؟ بلكه بسيار شايسته است كه همه دنيا كفش پاى او باشد و نسبت به آن حكومت كند. گفتار على(ع) فقط لفظ و نظريه نبود، بلكه اين افكار در اعماق قلب بزرگش حركت داشت و با آن دست به گريبان بود و زنده نگاه مىداشت. على(ع) در همه مشكلات و ناراحتىها اين عقيده را حفظ كرد. نتيجه اينكه على(ع) مردى نيست كه منحصر به مسلمانان باشد. على(ع) مرد شرق و غرب نيست. على(ع) مرد دنيا و نمونه انسانيت كامل است. اگر ما به مناسبت روز على(ع) جشن گرفتهايم، ما براى فضيلت بشريت و نمونه عالى جهان جشن گرفتهايم. ما براى عظمت دين و علم جشن گرفتهايم. ما براى عظمت اخلاص و فداكارى جشن گرفتهايم. ما براى عظمت جنگآورى و شجاعت جشن گرفتهايم ما جشن تكميل دين و اتمام نعمت را گرفتهايم..<ref>متن كتاب، ص 234- 235؛ زمانى، مصطفى، ص 259</ref> | ||
#در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى مرحوم | #در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى مرحوم حجتالاسلام [[زمانی، مصطفی|مصطفى زمانى]] با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى و كيفيت ترجمه فراهمتر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
اين كتاب را مرحوم | اين كتاب را مرحوم حجتالاسلام [[زمانی، مصطفی|مصطفى زمانى]] (نجف آباد 1313- 1369 ش. قم) از عربى به فارسى به نام «شيعه و زمامداران خودسر» به صورت گويا و شيوا ترجمه كرده است. | ||
فهرست مطالب در انتهاى اثر آمده است. | فهرست مطالب در انتهاى اثر آمده است. |
ویرایش