پرش به محتوا

نراقی، احمد بن محمدمهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۹: خط ۴۹:
پدر وى «[[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمد مهدى نراقى]]» كه از فقيهان برجسته و ذى‌فنون عصر خود بود، از همان ابتدا احمد را در دامان خود تربيت كرد و بسيارى از دروس علوم اسلامى را به فرزند خود آموخت.
پدر وى «[[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمد مهدى نراقى]]» كه از فقيهان برجسته و ذى‌فنون عصر خود بود، از همان ابتدا احمد را در دامان خود تربيت كرد و بسيارى از دروس علوم اسلامى را به فرزند خود آموخت.


وى دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]] (م 1209ق) حدود سالهاى 1190 تا 1205 در پانزده سال اواخر عمر پدر بزرگوارش به تحصيل دوره‌هاى مقدمات، سطح و خارج گذراند و عمده تحصيل وى در اين ايام مى‌باشد. وى درباره پدرش غالباً عبارت (من اليه فى جميع العلوم استنادى) را بكار برده است.
وى دوران نوجوانى و جوانى را در شهر كاشان و در محضر پدر بزرگوارش [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]] (م 1209ق) حدود سالهاى 1190 تا 1205 در پانزده سال اواخر عمر پدر بزرگوارش به تحصيل دوره‌هاى مقدمات، سطح و خارج گذراند و عمده تحصيل وى در اين ايام مى‌باشد. وى درباره پدرش غالباً عبارت (من اليه فى جميع العلوم استنادى) را بكار برده است.


از همان ابتدا وى با استعداد قوى و همت عالى و ذهن توانايى كه داشت به سرعت مدارج علمى را طى نموده و خود شروع به تدريس [[معالم‌الدين و ملاذ المجتهدين|معالم]] و [[المطول|مطول]] نمود.
از همان ابتدا وى با استعداد قوى و همت عالى و ذهن توانايى كه داشت به سرعت مدارج علمى را طى نموده و خود شروع به تدريس [[معالم‌الدين و ملاذ المجتهدين|معالم]] و [[المطول|مطول]] نمود.


وى در حاليكه در سال 1205ق به درجه اجتهاد نائل شده بود همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرف و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا مى‌گذراند.
وى در حاليكه در سال 1205ق به درجه اجتهاد نائل شده بود همراه پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرف و مراتب عالى تحصيلات حوزوى را در آنجا مى‌گذراند.
خط ۶۸: خط ۶۸:




اگر چه شاگردان ملا احمد زياد بوده‌اند و آنچنانكه در مقدمه كتاب خزائن وى، استاد [[غفاری، علی‌اکبر|على‌اكبر غفارى]] نقل نموده كه: بيش از 20 اجازه از وى موجود است كه در نزد فاضل معاصر حسن نراقى موجود است، اما نام بعضى از آنان كه در دسترس مى‌باشند عبارتند از:  
اگر چه شاگردان ملا احمد زياد بوده‌اند و آنچنانكه در مقدمه كتاب خزائن وى، استاد [[غفاری، علی‌اکبر|على‌اكبر غفارى]] نقل نموده كه: بيش از 20 اجازه از وى موجود است كه در نزد فاضل معاصر حسن نراقى موجود است، اما نام بعضى از آنان كه در دسترس مى‌باشند عبارتند از:  


#[[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق): وى بين سالهاى 1241 تا 1244ق در اواخر عمر شريف مولى احمد از محضر وى استفاده نموده است.  
#[[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق): وى بين سالهاى 1241 تا 1244ق در اواخر عمر شريف مولى احمد از محضر وى استفاده نموده است.  
خط ۷۹: خط ۷۹:
نقل مى كنند كه درسال 1240ق، شيخ‌مرتضى انصارى به قصد زيارت حرم [[امام رضا(ع)]] رحل سفر را بست و سفر علمى و سياحتى خود را براى درك محضر بسيارى از علما و فقهاى مشهور ايران آغاز كرد: در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى رسيد، دربروجرد با شيخ اسدالله بروجردى ديدار كرد، ولى بيش از يك ماه توقف ننمود. اما «زمانى كه [[شيخ انصارى]] آوازه ملااحمد نراقى را در كاشان شنيد به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244ق قرار گرفت».  
نقل مى كنند كه درسال 1240ق، شيخ‌مرتضى انصارى به قصد زيارت حرم [[امام رضا(ع)]] رحل سفر را بست و سفر علمى و سياحتى خود را براى درك محضر بسيارى از علما و فقهاى مشهور ايران آغاز كرد: در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى رسيد، دربروجرد با شيخ اسدالله بروجردى ديدار كرد، ولى بيش از يك ماه توقف ننمود. اما «زمانى كه [[شيخ انصارى]] آوازه ملااحمد نراقى را در كاشان شنيد به همراه برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن ديار رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملااحمد را بر بلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گمشده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241 تا سال 1244ق قرار گرفت».  


وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مى‌باشد كه مى‌توان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، شهاب‌الدین|آیت‌الله نجفى مرعشى]] نام برد.
وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مى‌باشد كه مى‌توان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، شهاب‌الدین|آیت‌الله نجفى مرعشى]] نام برد.


== آثار علمى==
== آثار علمى==
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
بسيارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانسته‌اند. كلمات برخى از آنان از اين قرار است:  
بسيارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانسته‌اند. كلمات برخى از آنان از اين قرار است:  


ملا حبيب‌الله كاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]] بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آن‌ها در زمان خود بود».  
ملا حبيب‌الله كاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]] بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آن‌ها در زمان خود بود».  


جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، درياى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى يد طولا در علوم كثيره، شيخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و كاشانى مسكن بوده. ايشان اساس دين و دنيا و محل رجوع در فتاوا و احكام بودند».  
جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، درياى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى يد طولا در علوم كثيره، شيخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و كاشانى مسكن بوده. ايشان اساس دين و دنيا و محل رجوع در فتاوا و احكام بودند».  
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهانى، هم‌چون [[شيخ مفيد]]، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (م 940ق)، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابه‌لاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و... به اثبات آن پرداخته‌اند، اما ملااحمد نراقى به‌طور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و به‌شكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.  
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهانى، هم‌چون [[شيخ مفيد]]، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (م 940ق)، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابه‌لاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و... به اثبات آن پرداخته‌اند، اما ملااحمد نراقى به‌طور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و به‌شكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.  


پس از ملااحمد نراقى، فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق) در كتاب [[كتاب المكاسب|مكاسب]]، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.  
پس از ملااحمد نراقى، فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق) در كتاب [[كتاب المكاسب|مكاسب]]، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.  


ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقلى و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولى‌فقيه مى‌پردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولى‌فقيه را بيان مى‌كند كه عبارت‌اند از: 1. فتوا دادن در امور دينى؛ 2. قضاوت؛ 3. اجراى حدود و تعزيرات؛ 4. ولايت بر اموال يتيمان؛ 5. ولايت‌بر اموال مجانين و سفيهان؛ 6. ولايت بر امور غايبان؛ 7. ولايت‌بر نكاح؛ 8. ولايت بر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن؛ 9. ولايت بر استيفاى حقوق مالى و غير مالى؛ 10. تصرف در اموال امام؛ 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد؛ 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.  
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقلى و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولى‌فقيه مى‌پردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولى‌فقيه را بيان مى‌كند كه عبارت‌اند از: 1. فتوا دادن در امور دينى؛ 2. قضاوت؛ 3. اجراى حدود و تعزيرات؛ 4. ولايت بر اموال يتيمان؛ 5. ولايت‌بر اموال مجانين و سفيهان؛ 6. ولايت بر امور غايبان؛ 7. ولايت‌بر نكاح؛ 8. ولايت بر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن؛ 9. ولايت بر استيفاى حقوق مالى و غير مالى؛ 10. تصرف در اموال امام؛ 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد؛ 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.  
خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روس‌ها جمع‌آورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به‌كار گيرد. علما هم نامه‌هاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشان‌گر حضور آنان در عرصه‌هاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيل‌الله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتن‌دارى نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبهه‌ها حضور يافتند.  
علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روس‌ها جمع‌آورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به‌كار گيرد. علما هم نامه‌هاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشان‌گر حضور آنان در عرصه‌هاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيل‌الله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتن‌دارى نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبهه‌ها حضور يافتند.  


«روز جمعه هفدهم ذى‌القعده 1341ق چند روز پس از جنگ جناب آقاى [[طباطبایی، محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]] و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذى‌القعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملا محمد پسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد...».  
«روز جمعه هفدهم ذى‌القعده 1341ق چند روز پس از جنگ جناب آقاى [[طباطبایی، محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]] و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذى‌القعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملا محمد پسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد...».  


حضور فقيهان و عالمان دين در جبهه‌ها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به‌طور گسترده در جبهه‌ها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب‌نشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاك ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بود ند، توانستند بعضى از سرزمين‌هاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند».  
حضور فقيهان و عالمان دين در جبهه‌ها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به‌طور گسترده در جبهه‌ها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب‌نشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاك ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بود ند، توانستند بعضى از سرزمين‌هاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند».  
۶۱٬۱۸۹

ویرایش