پرش به محتوا

مقاتل بن سلیمان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۳: خط ۵۳:




[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در رجال خود او را از اصحاب دو امام بزرگوار امام باقر(ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] معرفى مى‌كند و مى‌فرمايد: او در حديث و قرائت قرآن دانشمند بزرگى بوده و تأليفات متعددى دارد.
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در رجال خود او را از اصحاب دو امام بزرگوار امام باقر(ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] معرفى مى‌كند و مى‌فرمايد: او در حديث و قرائت قرآن دانشمند بزرگى بوده و تأليفات متعددى دارد.


[[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خويى]](ره) نيز در معجم خود نظر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] را مبنى بر اينكه مقاتل از اصحاب امام باقر(ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بوده نقل نموده و مى‌فرمايد: او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] روايت كرده است و حسن بن محبوب از او روايت مى‌نمايد. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست او را از متأخران زيديه به شمار مى‌آورد و تأليفاتى را به وى نسبت مى‌دهد.
[[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خويى]](ره) نيز در معجم خود نظر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] را مبنى بر اينكه مقاتل از اصحاب امام باقر(ع) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بوده نقل نموده و مى‌فرمايد: او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] روايت كرده است و حسن بن محبوب از او روايت مى‌نمايد. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در الفهرست او را از متأخران زيديه به شمار مى‌آورد و تأليفاتى را به وى نسبت مى‌دهد.


آنرى لائوست موقعيت او را در جهان تسنن چنين خلاصه مى‌كند: «نويسندگان سنى از او به انحاء مختلف سخن گفته‌اند، گاهى به شدت به او تاخته‌اند و گاهى هم، به مناسبت از ثقه بودن او ياد كرده‌اند؛ از شرحى كه خطيب بغدادى دربارۀ او مى‌آورد، چنين برمى‌آيد كه در مقاتل دو شخصيت وجود دارد كه محافل سنى مذهب كهن دربارۀ آنها به نحوى بسيار متفاوت داورى كرده‌اند. او از يك سو مفسر قرآن است و از سوى ديگر محدّث. از آن جهت كه مفسر است، از چند استثناء كه بگذريم، بر روى هم گواهى گواهانى كه خطيب بغدادى نقل مى‌كند، بيشتر ستايش‌آميز است. در درجۀ اول سخن معروف شافعى است كه گفته است: همۀ مردم وامدار سه كس‌اند، مقاتل در تفسير و... (همگان در تفسير ريزه‌خوار نعمت مقاتل بن سليمان هستند.) از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] كه در قضاوتهاى خود همواره سخت محتاط بود دربارۀ مقاتل پرسيده‌اند در جواب گفته است: «او كتابهايى نوشته است كه دربارۀ آنها چون و چرا كرده‌اند، ولى به عقيدۀ من تا اندازه‌اى از علم قرآن آگاه بوده است.» ابن مبارك (متوفى 180) هم كه حنفى متمايل به تصوف بوده است، گفته: «چه عالى مى‌بود تفسير مقاتل اگر خودش هم مرد ثقه‌اى بود.» ابن مبارك در اين عبارت دو انتقادى را كه از مقاتل مفسر كرده‌اند خلاصه مى‌كند، از يك سو او را سرزنش مى‌كردند كه با مسيحيان و يهوديان مشورت مى‌كند و اظهارنظرهاى آنها را در زمينۀ تفسير مى‌پذيرد. و از سوى ديگر مى‌گفتند او از تفسيرهاى اسلاف خود، غير مستقيم (بلا سماع) و بدون ذكر اسناد، اقتباس مى‌كند.
آنرى لائوست موقعيت او را در جهان تسنن چنين خلاصه مى‌كند: «نويسندگان سنى از او به انحاء مختلف سخن گفته‌اند، گاهى به شدت به او تاخته‌اند و گاهى هم، به مناسبت از ثقه بودن او ياد كرده‌اند؛ از شرحى كه خطيب بغدادى دربارۀ او مى‌آورد، چنين برمى‌آيد كه در مقاتل دو شخصيت وجود دارد كه محافل سنى مذهب كهن دربارۀ آنها به نحوى بسيار متفاوت داورى كرده‌اند. او از يك سو مفسر قرآن است و از سوى ديگر محدّث. از آن جهت كه مفسر است، از چند استثناء كه بگذريم، بر روى هم گواهى گواهانى كه خطيب بغدادى نقل مى‌كند، بيشتر ستايش‌آميز است. در درجۀ اول سخن معروف شافعى است كه گفته است: همۀ مردم وامدار سه كس‌اند، مقاتل در تفسير و... (همگان در تفسير ريزه‌خوار نعمت مقاتل بن سليمان هستند.) از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] كه در قضاوتهاى خود همواره سخت محتاط بود دربارۀ مقاتل پرسيده‌اند در جواب گفته است: «او كتابهايى نوشته است كه دربارۀ آنها چون و چرا كرده‌اند، ولى به عقيدۀ من تا اندازه‌اى از علم قرآن آگاه بوده است.» ابن مبارك (متوفى 180) هم كه حنفى متمايل به تصوف بوده است، گفته: «چه عالى مى‌بود تفسير مقاتل اگر خودش هم مرد ثقه‌اى بود.» ابن مبارك در اين عبارت دو انتقادى را كه از مقاتل مفسر كرده‌اند خلاصه مى‌كند، از يك سو او را سرزنش مى‌كردند كه با مسيحيان و يهوديان مشورت مى‌كند و اظهارنظرهاى آنها را در زمينۀ تفسير مى‌پذيرد. و از سوى ديگر مى‌گفتند او از تفسيرهاى اسلاف خود، غير مستقيم (بلا سماع) و بدون ذكر اسناد، اقتباس مى‌كند.


مفسران بعدى از اين بابت كمتر متوقع بودند و به همين سبب است كه مثلا ثعلبى (متوفى 427 ه‍) و [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]] (متوفى 510) هيچ ترديدى روا نمى‌دارند، در اينكه مقاتل را در زمرۀ ثقات در تفسير و در كنار [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و قتاده و مجاهد و حسن بصرى به شمار آورند. از همه پرمعنى‌تر روش ملطى (متوفى 377) است كه بخش بزرگى از كتاب «تفسير المتشابه» مقاتل را در تنبيه خود نقل كرده است. برخى ديگر نيز مانند قشيرى و خرگوشى يا كراميان، غالبا بى‌هيچ پرده‌پوشى سخنان او را در آثار خود آورده‌اند.
مفسران بعدى از اين بابت كمتر متوقع بودند و به همين سبب است كه مثلا ثعلبى (متوفى 427 ه‍) و [[بغوی، حسین بن مسعود|بغوى]] (متوفى 510) هيچ ترديدى روا نمى‌دارند، در اينكه مقاتل را در زمرۀ ثقات در تفسير و در كنار [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و قتاده و مجاهد و حسن بصرى به شمار آورند. از همه پرمعنى‌تر روش ملطى (متوفى 377) است كه بخش بزرگى از كتاب «تفسير المتشابه» مقاتل را در تنبيه خود نقل كرده است. برخى ديگر نيز مانند قشيرى و خرگوشى يا كراميان، غالبا بى‌هيچ پرده‌پوشى سخنان او را در آثار خود آورده‌اند.


وضع مقاتل در مقام يك محدث به گونه‌اى ديگر است، صاحب تاريخ بغداد كه به نظر نمى‌آيد با مقاتل مخالف باشد، تنها گواهيهايى را ذكر مى‌كند كه حمله به اوست و در آنها او دروغگو و جاعل خوانده شده است. البته به ندرت محدثانى مى‌توان يافت كه آنها را جاعل نخوانده باشند.
وضع مقاتل در مقام يك محدث به گونه‌اى ديگر است، صاحب تاريخ بغداد كه به نظر نمى‌آيد با مقاتل مخالف باشد، تنها گواهيهايى را ذكر مى‌كند كه حمله به اوست و در آنها او دروغگو و جاعل خوانده شده است. البته به ندرت محدثانى مى‌توان يافت كه آنها را جاعل نخوانده باشند.
خط ۶۵: خط ۶۵:
اين بود موقعيت مقاتل در جهان تسنن، موقعيت دوگانه‌اى كه در قضاوتى كه خاورشناسان در حق او كرده‌اند، منعكس است، در حقيقت اگر «پلسنر» با صراحت جانب سنت‌طلبان را مى‌گيرد و به شدت از مقاتل انتقاد مى‌كند، در عوض ماسينيون او را نخستين مفسر بزرگ قرآن مى‌خواند و مى‌نويسد: «روش او در تفسير حجت بود.»
اين بود موقعيت مقاتل در جهان تسنن، موقعيت دوگانه‌اى كه در قضاوتى كه خاورشناسان در حق او كرده‌اند، منعكس است، در حقيقت اگر «پلسنر» با صراحت جانب سنت‌طلبان را مى‌گيرد و به شدت از مقاتل انتقاد مى‌كند، در عوض ماسينيون او را نخستين مفسر بزرگ قرآن مى‌خواند و مى‌نويسد: «روش او در تفسير حجت بود.»


[[معرفت، محمد هادی|آيت‌اللّه معرفت]] در كتاب تفسير و مفسران جلد 1 ص 260، او را به عنوان طريق هفتم تفسير [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ذكر كرده و مى‌نويسد:
[[معرفت، محمد هادی|آيت‌اللّه معرفت]] در كتاب تفسير و مفسران جلد 1 ص 260، او را به عنوان طريق هفتم تفسير [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ذكر كرده و مى‌نويسد:


ابن خلكان مى‌گويد: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابى رباح و ضحاك و ديگران تفسير آموخت و از دانشمندان عالى‌قدر بود.» وى ادامه مى‌دهد كه: تفسير او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنكه تهمت‌هايى به او زدند كه از آنها به دور است.
ابن خلكان مى‌گويد: «مقاتل از مجاهد بن جبر و عطاء بن ابى رباح و ضحاك و ديگران تفسير آموخت و از دانشمندان عالى‌قدر بود.» وى ادامه مى‌دهد كه: تفسير او از همان ابتدا مورد توجه بود و نظر دانشمندان را به خود جلب نمود. جز آنكه تهمت‌هايى به او زدند كه از آنها به دور است.


قاسم بن احمد صفار مى‌گويد:به ابراهيم حربى گفتم: چرا مردم به مقاتل طعن مى‌زنند؟ گفت: از روى حسد و بد دلى. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] او را از مشبهه دانسته، ولى هنگامى كه در اين باره از خود وى سؤالى شد گفت: من معتقدم كه: «قل هو الله احد... و لم يكن له كفوا احد» و هر كس غير از اين را بگويد دروغ گفته است.
قاسم بن احمد صفار مى‌گويد:به ابراهيم حربى گفتم: چرا مردم به مقاتل طعن مى‌زنند؟ گفت: از روى حسد و بد دلى. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] او را از مشبهه دانسته، ولى هنگامى كه در اين باره از خود وى سؤالى شد گفت: من معتقدم كه: «قل هو الله احد... و لم يكن له كفوا احد» و هر كس غير از اين را بگويد دروغ گفته است.


يحيى بن شبل مى‌گويد: عباد بن كثير به من گفت: چه چيزى تو را از مراجعه به مقاتل بازمى‌دارد؟ گفتم:مردم او را نمى‌پسندند. گفت: تو از مراجعه به او كراهت نداشته باش، زيرا او در ميان بازماندگان، داناترين فرد به كتاب خداست. مقاتل بن حيان در پاسخ اين سؤال كه تو داناترى يا مقاتل بن سليمان؟ مى‌گويد: من دانش مقاتل بن سليمان را در مقايسه با دانش ديگران، اقيانوسى يافتم در برابر درياها.
يحيى بن شبل مى‌گويد: عباد بن كثير به من گفت: چه چيزى تو را از مراجعه به مقاتل بازمى‌دارد؟ گفتم:مردم او را نمى‌پسندند. گفت: تو از مراجعه به او كراهت نداشته باش، زيرا او در ميان بازماندگان، داناترين فرد به كتاب خداست. مقاتل بن حيان در پاسخ اين سؤال كه تو داناترى يا مقاتل بن سليمان؟ مى‌گويد: من دانش مقاتل بن سليمان را در مقايسه با دانش ديگران، اقيانوسى يافتم در برابر درياها.


او انسانى صريح اللهجه بود و دانشى فراوان و انديشه‌اى ژرف داشت. سخت پايبند عقايد خويش بود و بالاتر آنكه به مكتب اهل بيت تمايل داشت و شيوه‌اى را كه مشايخ پيشين او كه پرورش يافتگان مكتب [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بودند، دنبال مى‌كرد، كارى كه او را در تيررس اتهامات افراد كم‌مايه و بى‌خرد قرار داد كه نظير او هم فراوان است.
او انسانى صريح اللهجه بود و دانشى فراوان و انديشه‌اى ژرف داشت. سخت پايبند عقايد خويش بود و بالاتر آنكه به مكتب اهل بيت تمايل داشت و شيوه‌اى را كه مشايخ پيشين او كه پرورش يافتگان مكتب [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] بودند، دنبال مى‌كرد، كارى كه او را در تيررس اتهامات افراد كم‌مايه و بى‌خرد قرار داد كه نظير او هم فراوان است.


دكتر شحاته پس از نقل نظر شخصيت‌هاى مختلف دربارۀ مقاتل به اين نتيجه مى‌رسد كه شخصيت و علم مقاتل مورد ستايش و مدح اغلب آنان بوده است ولى روايت او را تكذيب كرده‌اند بنابراين تهمت كذّاب و وضّاع بودن او به روايتش برمى‌گردد، بهمين جهت مى‌گويد در محصول فكرى مقاتل كه بخش عقلى تفسير اوست ايراد عمده‌اى نيست و آن نيز اولين محصول تفسير عقلى است، اما در جايى كه روايت نقل نموده، سند روايتش را بايد جستجو كرد، اگر سند مورد پسند، بود مى‌پذيريم و اگر سند، اشكال داشت و ضعيف بود آن را نخواهيم پذيرفت، به اين ترتيب مقاتل را از تهمت كذّاب و وضّاع بودن مبرا مى‌نمايد. در تهمت‌هاى فكرى كه تشبيه در ذات و صفات، يكى از آنهاست در باب چهارم جلد 5 صفحه 75 به بعد، با عنوان مقاتل و علم كلام بحث مفصلى در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مى‌نمايد و سرانجام با بررسى آيات مختلف در مورد، وجه الله، يد الله و عين الله، اين تهمت را از وى مى‌زدايد. دربارۀ تجسيم نيز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسيم عند مقاتل»، بحث را پى گرفته با بررسى آيات «عرش»، «استواء» و «كرسى»، اين تهمت را نيز از او دور مى‌نمايد.
دكتر شحاته پس از نقل نظر شخصيت‌هاى مختلف دربارۀ مقاتل به اين نتيجه مى‌رسد كه شخصيت و علم مقاتل مورد ستايش و مدح اغلب آنان بوده است ولى روايت او را تكذيب كرده‌اند بنابراين تهمت كذّاب و وضّاع بودن او به روايتش برمى‌گردد، بهمين جهت مى‌گويد در محصول فكرى مقاتل كه بخش عقلى تفسير اوست ايراد عمده‌اى نيست و آن نيز اولين محصول تفسير عقلى است، اما در جايى كه روايت نقل نموده، سند روايتش را بايد جستجو كرد، اگر سند مورد پسند، بود مى‌پذيريم و اگر سند، اشكال داشت و ضعيف بود آن را نخواهيم پذيرفت، به اين ترتيب مقاتل را از تهمت كذّاب و وضّاع بودن مبرا مى‌نمايد. در تهمت‌هاى فكرى كه تشبيه در ذات و صفات، يكى از آنهاست در باب چهارم جلد 5 صفحه 75 به بعد، با عنوان مقاتل و علم كلام بحث مفصلى در مورد «مقاتل و الذات»، «مقاتل و الصفات»، مطرح مى‌نمايد و سرانجام با بررسى آيات مختلف در مورد، وجه الله، يد الله و عين الله، اين تهمت را از وى مى‌زدايد. دربارۀ تجسيم نيز در همان باب در فصل سوم تحت عنوان، «التجسيم عند مقاتل»، بحث را پى گرفته با بررسى آيات «عرش»، «استواء» و «كرسى»، اين تهمت را نيز از او دور مى‌نمايد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش