۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قعليهالسلام' به 'ق عليهالسلام') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
'''معجم طبقات المتکلمین'''، از آثار مفصل هیئت علمی مؤسسه امام صادق(ع) است که زیر نظر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] | '''معجم طبقات المتکلمین'''، از آثار مفصل هیئت علمی مؤسسه امام صادق(ع) است که زیر نظر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] انجام شده و در آن، نویسندگان، گزارش شرح حال، آثار واندیشههای جمعی از متکلمان مسلمان در طول چهارده قرن (بیش از 750 تن) را به زبان عربی بیان کردهاند. | ||
نام کامل این اثر عبارت است از: «معجم طبقات المتکلمین: یتضمن ترجمة رجالات العلم و الفکر عبر أربعة عشر قرناً». | نام کامل این اثر عبارت است از: «معجم طبقات المتکلمین: یتضمن ترجمة رجالات العلم و الفکر عبر أربعة عشر قرناً». | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
این کتاب از مقدمه عالمانه [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] | این کتاب از مقدمه عالمانه [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانی]] و متن اصلی (شامل 5 جلد: 1. از قرن اول تا سوم؛ 2. از قرن چهارم تا هفتم؛ 3. از قرن هشتم تا یازدهم؛ 4. ادامه قرن یازدهم تا قرن دوازدهم؛ 5. از قرن سیزدهم تا چهاردهم) تشکیل شده است. | ||
در مقدمه مفصل ناظر علمی، با بیان وجه تسمیه، تعریف و موضوع علم کلام، این مطلب توضیح داده شده است که: «التفکیر، فریضة إسلامیة»؛ یعنی «اندیشیدن، واجب و فریضه ای اسلامی است». | در مقدمه مفصل ناظر علمی، با بیان وجه تسمیه، تعریف و موضوع علم کلام، این مطلب توضیح داده شده است که: «التفکیر، فریضة إسلامیة»؛ یعنی «اندیشیدن، واجب و فریضه ای اسلامی است». | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
برخی از مطالب جالب این کتاب، عبارت است از: | برخی از مطالب جالب این کتاب، عبارت است از: | ||
#ابوذر غفاری، جندب بن جناده غفاری، یکی از صحابه جلیل و پیشتازان اسلام آوران که در جاهلیت هم متأله و موحد بود و بت نمیپرستید... اوّلین کسی است که درباره «علم البقاء» سخن گفت. او بر مشقات و دشواریها در راه اسلام صبر کرد و عهود و وصایا را حفظ کرد و در محنتها صبوری پیشه کرد... در زمان عثمان بن عفان مردم را مخاطب قرار میداد و آنان را بر منکراتی که رایج شده آگاه میکرد و بر آنان نهیب میزد که چرا از عترت پاک پیامبر(ص) جدا شدهاند و [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] | #ابوذر غفاری، جندب بن جناده غفاری، یکی از صحابه جلیل و پیشتازان اسلام آوران که در جاهلیت هم متأله و موحد بود و بت نمیپرستید... اوّلین کسی است که درباره «علم البقاء» سخن گفت. او بر مشقات و دشواریها در راه اسلام صبر کرد و عهود و وصایا را حفظ کرد و در محنتها صبوری پیشه کرد... در زمان عثمان بن عفان مردم را مخاطب قرار میداد و آنان را بر منکراتی که رایج شده آگاه میکرد و بر آنان نهیب میزد که چرا از عترت پاک پیامبر(ص) جدا شدهاند و [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] را از ولایت و رهبری مردم دور ساختهاند و اعتقاد داشت که [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] سزاوارترین مردم برای امامت بعد از رسول خدا(ص) است و... عثمان از دست او به تنگ آمد و او را به شام به سوی معاویه تبعید کرد. | ||
#:ابوذر در شام هم جهاد و امر به معروف و نهی از منکرش را ادامه داد و... معاویه میپنداشت که هرچه انجام میدهد از قضای الهی است؛ چنان که نقل شده که معاویه در برخی از خطبههایش گفت: «أنا خازن من خزّان اللّه، أعطی من أعطاه اللّه و أمنع من منعه اللّه»؛ یعنی «من خزانه دار خزینههای خدا هستم، به هر کسی که خدا عطا کرده میبخشم و از هر کسی که منع کرده، دریغ میکنم». پس ابوذر غفاری بلند شد و گفت: «کذبت یا معاویة إنّک لتعطی من منعه اللّه و تمنع من أعطاه اللّه»؛ «دروغ گفتی ای معاویه! تو میبخشی به هر کسی که خدا از او منع کرده و مانع میشوی از کسی که خدا به او بخشیده». معاویه چون احساس خطر کرد و مشاهده کرد که ابوذر دارد قلب مردم را تسخیر میکند، از او به عثمان، شکایت کرد. پس عثمان او را به مدینه فراخواند و سپس او را به ربذه تبعید کرد. پس در آنجا در سال 32ق، وفات کرد و عبداللّه بن مسعود و جمعی از کوفیان شاهد دفنش شدند و ابن مسعود گریست و گفت: «صدق رسول اللّه(ص): تمشی وحدک و تموت وحدک و تبعث وحدک»؛ «راست گفت رسول خدا(ص) که تو تنها راه میروی، تنهایی میمیری و به تنهایی مبعوث میشوی». روایت شده از ابورافع که گفت: «أتیت أباذر بالربذة أودّعه، فلما أردت الانصراف، قال لی و لأناس معی: ستکون فتنة، فاتقوا اللّه و علیکم بالشیخ علی بن أبی طالب(ع)، فاتّبعوه»؛ یعنی «رفتم نزد ابوذر در ربذه تا با او خداحافظی کنم، پس وقتی خواستم بازگردم او به من و کسانی که با من بودند خطاب کرد و گفت: به زودی فتنه ای رخ خواهد داد، پس تقوای الهی پیشه کنید و بر شما باد که ملازم این شیخ، علی بن ابیطالب(ع) باشید و از او پیروی کنید»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص241-243</ref> | #:ابوذر در شام هم جهاد و امر به معروف و نهی از منکرش را ادامه داد و... معاویه میپنداشت که هرچه انجام میدهد از قضای الهی است؛ چنان که نقل شده که معاویه در برخی از خطبههایش گفت: «أنا خازن من خزّان اللّه، أعطی من أعطاه اللّه و أمنع من منعه اللّه»؛ یعنی «من خزانه دار خزینههای خدا هستم، به هر کسی که خدا عطا کرده میبخشم و از هر کسی که منع کرده، دریغ میکنم». پس ابوذر غفاری بلند شد و گفت: «کذبت یا معاویة إنّک لتعطی من منعه اللّه و تمنع من أعطاه اللّه»؛ «دروغ گفتی ای معاویه! تو میبخشی به هر کسی که خدا از او منع کرده و مانع میشوی از کسی که خدا به او بخشیده». معاویه چون احساس خطر کرد و مشاهده کرد که ابوذر دارد قلب مردم را تسخیر میکند، از او به عثمان، شکایت کرد. پس عثمان او را به مدینه فراخواند و سپس او را به ربذه تبعید کرد. پس در آنجا در سال 32ق، وفات کرد و عبداللّه بن مسعود و جمعی از کوفیان شاهد دفنش شدند و ابن مسعود گریست و گفت: «صدق رسول اللّه(ص): تمشی وحدک و تموت وحدک و تبعث وحدک»؛ «راست گفت رسول خدا(ص) که تو تنها راه میروی، تنهایی میمیری و به تنهایی مبعوث میشوی». روایت شده از ابورافع که گفت: «أتیت أباذر بالربذة أودّعه، فلما أردت الانصراف، قال لی و لأناس معی: ستکون فتنة، فاتقوا اللّه و علیکم بالشیخ علی بن أبی طالب(ع)، فاتّبعوه»؛ یعنی «رفتم نزد ابوذر در ربذه تا با او خداحافظی کنم، پس وقتی خواستم بازگردم او به من و کسانی که با من بودند خطاب کرد و گفت: به زودی فتنه ای رخ خواهد داد، پس تقوای الهی پیشه کنید و بر شما باد که ملازم این شیخ، علی بن ابیطالب(ع) باشید و از او پیروی کنید»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص241-243</ref> | ||
#:گفتنی است که به نظر میرسد «علم البقاء» در عبارت مذکور، هرچند اصطلاحی شناخته شده نیست، ولیکن به معنای علم کلام است که در آن درباره توحید و بقای آدمی بعد از مرگ و رحلت از این دنیای فانی بحث میشود و ابوذر در آن واقعه تاریخی مشهور چند بار کلمه طیبه «لا إله إلا الله» را در برابر مشرکان بر زبان جاری کرد و مشرکان نادان او را تا سرحد مرگ کتک زدند. | #:گفتنی است که به نظر میرسد «علم البقاء» در عبارت مذکور، هرچند اصطلاحی شناخته شده نیست، ولیکن به معنای علم کلام است که در آن درباره توحید و بقای آدمی بعد از مرگ و رحلت از این دنیای فانی بحث میشود و ابوذر در آن واقعه تاریخی مشهور چند بار کلمه طیبه «لا إله إلا الله» را در برابر مشرکان بر زبان جاری کرد و مشرکان نادان او را تا سرحد مرگ کتک زدند. |
ویرایش