۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اسلامي' به 'اسلامی') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
وی در ادامه این سؤال را مطرح کرده است که چه انگیزهاى موجب شد که عمر ارتحال پیامبر(ص) را انکار کند و معتقدان به آن را منافق بنامد! درحالیکه انبیاى گذشته نیز از دنیا رفتهاند و مرگ براى همه انسانهاست و هر کس یک روز از این دنیا کوچ خواهد کرد. علاوه بر آن، آیات قرآن- که مسلمانان همیشه آنها را مىخواندند و مىشنیدند- بهروشنی گواهى مىدهد که پیامبر(ص) نیز روزى رحلت خواهد کرد و نمىتوان باور کرد که عمر این آیات را نشنیده باشد<ref>همان، ص13</ref> به نظر وی، عمده دلیل این انکار، آن است که هنگام رحلت پیامبر(ص) ابوبکر در مدینه حضور نداشت و خوف آن بود که در این فرصت کسى به خلافت مسلمین برگزیده شود که مورد رضایت عمر نبوده باشد. لذا با طرح این مسائل و تهدید مسلمانان، توجه آنان را از خلافت پیامبر منصرف ساخت و پسازآنکه ابوبکر آمد و آن آیات را خواند، عمر پذیرفت<ref>همان، ص15</ref> | وی در ادامه این سؤال را مطرح کرده است که چه انگیزهاى موجب شد که عمر ارتحال پیامبر(ص) را انکار کند و معتقدان به آن را منافق بنامد! درحالیکه انبیاى گذشته نیز از دنیا رفتهاند و مرگ براى همه انسانهاست و هر کس یک روز از این دنیا کوچ خواهد کرد. علاوه بر آن، آیات قرآن- که مسلمانان همیشه آنها را مىخواندند و مىشنیدند- بهروشنی گواهى مىدهد که پیامبر(ص) نیز روزى رحلت خواهد کرد و نمىتوان باور کرد که عمر این آیات را نشنیده باشد<ref>همان، ص13</ref> به نظر وی، عمده دلیل این انکار، آن است که هنگام رحلت پیامبر(ص) ابوبکر در مدینه حضور نداشت و خوف آن بود که در این فرصت کسى به خلافت مسلمین برگزیده شود که مورد رضایت عمر نبوده باشد. لذا با طرح این مسائل و تهدید مسلمانان، توجه آنان را از خلافت پیامبر منصرف ساخت و پسازآنکه ابوبکر آمد و آن آیات را خواند، عمر پذیرفت<ref>همان، ص15</ref> | ||
در ادامه، به تشریح ماجرای سقیفه، بر اساس دو گزارش (طبری به نقل از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره انصاری و [[صحيح البخاري]] به نقل از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] | در ادامه، به تشریح ماجرای سقیفه، بر اساس دو گزارش (طبری به نقل از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیعمره انصاری و [[صحيح البخاري]] به نقل از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] از عمر)، پرداخته شده است<ref>همان، ص16-29</ref> | ||
نویسنده پس از تشریح چگونگی شکلگیرى سقیفه و معرفى ابوبکر براى خلافت و اینکه این واقعه، امرى ناگهانى و طى یک سلسله حوادث و برخوردها و کشمکشها صورت گرفت و چگونه پسازآنکه بشیر بن سعد و عمر و ابوعبیده بهسرعت با ابوبکر بیعت نمودند، جمعى از انصار نیز با ابوبکر بیعت کردند، در محور دوم، به ادامه ماجرا و بررسی عکسالعملها در این رابطه پرداخته است<ref>همان، ص29-49</ref> | نویسنده پس از تشریح چگونگی شکلگیرى سقیفه و معرفى ابوبکر براى خلافت و اینکه این واقعه، امرى ناگهانى و طى یک سلسله حوادث و برخوردها و کشمکشها صورت گرفت و چگونه پسازآنکه بشیر بن سعد و عمر و ابوعبیده بهسرعت با ابوبکر بیعت نمودند، جمعى از انصار نیز با ابوبکر بیعت کردند، در محور دوم، به ادامه ماجرا و بررسی عکسالعملها در این رابطه پرداخته است<ref>همان، ص29-49</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
حوادث سقیفه و پیامدهای آن، بهخوبی از نقش خلیفه دوم در انتخاب و تثبیت خلافت ابوبکر حکایت میکند، ازاینرو در محور سوم، به بررسی نقش عمر بن خطاب در تثبیت خلافت ابوبکر پرداخته شده و به این نکته تأکید شده است که از زمان پیامبر(ص)، به سبب الفت، نزدیکى و مشابهتهاى این دو با یکدیگر، آن حضرت به هنگام عقد اخوت میان مسلمانان، بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و حمایتهاى متقابلی میان ابوبکر و عمر وجود داشت که در ماجراى سقیفه خود را کاملاً نشان داد. لذا تا نیامدن ابوبکر، عمر مرگ پیامبر(ص) را انکار مىکرد و پس از آمدن ابوبکر از «سُنح» و خواندن آیاتى، عمر آن را پذیرفت و هنگامیکه خبر اجتماع انصار در سقیفه به گوش عمر رسید، او ابوبکر را فرا خواند و با هم به سقیفه رفتند. آنجا نیز نخست ابوبکر خلافت عمر و یا ابوعبیده جراح را مطرح ساخت، اما عمر با استناد به مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار و اینکه او مسنتر است، دست برد و با ابوبکر بیعت کرد و آنگاه به راه افتاد و هر کس را که مىدید، دستش را به دست ابوبکر بهعنوان بیعت مىمالید. او مخالفان خلافت ابوبکر را در سقیفه با لگدمال کردن سعد بن عباده و توهین به او و آنگاه تهدید بنىهاشم و زبیر و دیگران و همچنین حمله و یورش به خانه فاطمه زهرا(س) خاموش ساخت<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref> | حوادث سقیفه و پیامدهای آن، بهخوبی از نقش خلیفه دوم در انتخاب و تثبیت خلافت ابوبکر حکایت میکند، ازاینرو در محور سوم، به بررسی نقش عمر بن خطاب در تثبیت خلافت ابوبکر پرداخته شده و به این نکته تأکید شده است که از زمان پیامبر(ص)، به سبب الفت، نزدیکى و مشابهتهاى این دو با یکدیگر، آن حضرت به هنگام عقد اخوت میان مسلمانان، بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و حمایتهاى متقابلی میان ابوبکر و عمر وجود داشت که در ماجراى سقیفه خود را کاملاً نشان داد. لذا تا نیامدن ابوبکر، عمر مرگ پیامبر(ص) را انکار مىکرد و پس از آمدن ابوبکر از «سُنح» و خواندن آیاتى، عمر آن را پذیرفت و هنگامیکه خبر اجتماع انصار در سقیفه به گوش عمر رسید، او ابوبکر را فرا خواند و با هم به سقیفه رفتند. آنجا نیز نخست ابوبکر خلافت عمر و یا ابوعبیده جراح را مطرح ساخت، اما عمر با استناد به مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار و اینکه او مسنتر است، دست برد و با ابوبکر بیعت کرد و آنگاه به راه افتاد و هر کس را که مىدید، دستش را به دست ابوبکر بهعنوان بیعت مىمالید. او مخالفان خلافت ابوبکر را در سقیفه با لگدمال کردن سعد بن عباده و توهین به او و آنگاه تهدید بنىهاشم و زبیر و دیگران و همچنین حمله و یورش به خانه فاطمه زهرا(س) خاموش ساخت<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref> | ||
در آخرین محور، به | در آخرین محور، به بررسى کلی مطالب ارائه شده و ارزیابى آن اختصاص یافته و در این زمینه، به نکاتی اشاره شده است، ازجمله: آنکه گردهمایی سقیفه، یک شورای منتخب نبود، بلکه عدهاى از انصار براى آنکه خلافت را به نفع خود تمام کند، اجتماعى تشکیل دادند و عدهاى از مهاجران با آنها به رقابت برخاستند و با بهرهگیرى زیرکانه از رقابت اوس و خزرج به مقصود خود رسیدند و استدلال هر یک از انصار و مهاجران بر یکدیگر، نشان داد که براى تصرف خلافت، رقابتى جدى میان آنها وجود داشت و نحوه استدلالها نیز حکایت از «تنافس در دنیا» دارد و معیارهاى معنوى کمتر مورد توجه بوده است؛ گویى مىخواستند میراثى تقسیم کنند و هرکدام مدعى سهمى بودند و پسازآن، ابوبکر و عمر چنان سرگرم رایزنى با افراد با نفوذ براى بیعت و خارج نمودن مخالفان از صحنه بودند که حتى فرصت شرکت در دفن پیامبر(ص) را نیافتند<ref>ر.ک: همان، ص51-52</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش