۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'لالدين') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
[[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] | [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] كتاب «معارج الفهم فى شرح النظم» را در علم كلام نوشته است. اين كتاب در واقع شرح نظم البراهين فى اصولالدين از خود مؤلف است كه در قرن هشتم به زبان عربى نوشته شده است. | ||
==ساختار و گزارش محتوا== | ==ساختار و گزارش محتوا== | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
حدوث: | حدوث: | ||
باب دوم، معارج الفهم فى شرح النظم، همان طور كه گفته شد، در مورد حدوث است.ايشان در اين باب براهين حدوث عالم را ذكر كرده و به شبهات مطرح شده، در اين زمينه پاسخ مىدهد. وى به حدوث، حركت و سكون پرداخته و قدم سكون را ابطال مىنمايد. [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] | باب دوم، معارج الفهم فى شرح النظم، همان طور كه گفته شد، در مورد حدوث است.ايشان در اين باب براهين حدوث عالم را ذكر كرده و به شبهات مطرح شده، در اين زمينه پاسخ مىدهد. وى به حدوث، حركت و سكون پرداخته و قدم سكون را ابطال مىنمايد. [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] تعاريف جسم، حركت و سكون را ذكر نموده، معنى زمان و احكام حركت و بحثى در مكان، تقدم و بداهت تصور وجود عنوان مىنمايد. | ||
برهان وجود صانع: | برهان وجود صانع: | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
قدرت خداوند: | قدرت خداوند: | ||
[[حلی، حسن بن یوسف|علاّمه حلّى]] | [[حلی، حسن بن یوسف|علاّمه حلّى]] احكام قدرت را بيان نموده و براهين اثبات قدرت خدا را متذكر مىگردد، سپس رد پنج مذهبى كه باطل مىداند، را ذكر مىكند. | ||
كه آن پنج مذهب عبارتند از: 1- قول فلاسفه در قاعدۀ الواحد 2-دومين مذهبى كه باطل مىداند، قول معتزله است، در عدم قدرت خداوند بر انجام افعال قبيح 3-قول نظام(از رئوس معتزله)كه مىگويد فعل قبيح به خاطر سفه است يا حاجت كه هر دو بر خداوند محالاند. | كه آن پنج مذهب عبارتند از: 1- قول فلاسفه در قاعدۀ الواحد 2-دومين مذهبى كه باطل مىداند، قول معتزله است، در عدم قدرت خداوند بر انجام افعال قبيح 3-قول نظام(از رئوس معتزله)كه مىگويد فعل قبيح به خاطر سفه است يا حاجت كه هر دو بر خداوند محالاند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
كلام الهى: | كلام الهى: | ||
[[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] | [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] در كلام الهى نيز به قول اشاعره و معتزله و حنابله در حدوث و قدم كلام اشاره مىكند و مىفرمايد: اشاعره قائل به حدوث كلام الهىاند و معتزله مىگويند، كلام حادث است و معنا قديم، اما حنابله سخيفترين قول را دارند كه مىگويند: كلام الهى قديم است. ايشان حيات الهى را اين چنين معنا مىكند كه چون خداوند عالم و قادر است، پس حيات الهى ثابت مىگردد. هكذا در سميع بودن خداوند مىگويد: سميع و بصير بودن خداوند بدين معناست كه يعنى او عالم به سمع و بصر است. | ||
مؤلف در اين بخش كتاب خود وارد بيان صفات سلبيۀ الهى شده، نخست استمالۀ رؤيت خداوند را ثابت كرده، سپس جسمانيت خداوند را ردّ مىنمايد. | مؤلف در اين بخش كتاب خود وارد بيان صفات سلبيۀ الهى شده، نخست استمالۀ رؤيت خداوند را ثابت كرده، سپس جسمانيت خداوند را ردّ مىنمايد. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
پنجمين باب كتاب در مورد نبوت است. ايشان در تعريف نبى معتقدند النبى هو الانسان المخبر عن اللّه تعالى بغير واسطة احد من البشر؛ يعنى پيغمبر انسانى است كه بدون وساطت هيچ انسانى از جانب خداوند خبردار مىشود. و در تعريف معجزه مىگويد و المعجز هو خارق العادة مقرون بالتحدّى مع عدم المعارضة؛ يعنى معجزه آن در خارق العادهاى است كه با تحدّى و مبارزهطلبى همراه بوده و كسى توان معارفه با آن را نداشته باشد. | پنجمين باب كتاب در مورد نبوت است. ايشان در تعريف نبى معتقدند النبى هو الانسان المخبر عن اللّه تعالى بغير واسطة احد من البشر؛ يعنى پيغمبر انسانى است كه بدون وساطت هيچ انسانى از جانب خداوند خبردار مىشود. و در تعريف معجزه مىگويد و المعجز هو خارق العادة مقرون بالتحدّى مع عدم المعارضة؛ يعنى معجزه آن در خارق العادهاى است كه با تحدّى و مبارزهطلبى همراه بوده و كسى توان معارفه با آن را نداشته باشد. | ||
[[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] | [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] سپس ادله منكرين نبوت را آورده و آنها را رد مىكند و در عصمت انبياء مىفرمايد: عقيدۀ اماميّه برخلاف اشاعره، معتزله و حشويّه و ديگر مذاهب باطلهاى است كه انبيا از گناه كبيره و صغيره عمدى و سهوى از اول تا آخر عمر خود برئ بوده و از ساحت قدسشان چنين مسائلى راه ندارد. | ||
ايشان باب نبوت را با اين مبحث كه بعثت انبياء در چه زمانى لازم است و بنا به چه ضرورتى انبيا مبعوث شدهاند به پايان مىرساند. | ايشان باب نبوت را با اين مبحث كه بعثت انبياء در چه زمانى لازم است و بنا به چه ضرورتى انبيا مبعوث شدهاند به پايان مىرساند. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
امامت: | امامت: | ||
در باب امامت، علامّه نخست امامت را از طريق قاعده لطف لازم شمرده، امامت را به اين صورت تعريف مىنمايد كه الامامة رئاسة عامّة فى امورالدين و الدنيا شخص من الاشخاص، بعد اعتراضات نسبت به امامت را آورده و ردّشان مىنمايد. آنگاه عصمت امام را ثابت كرده، مىفرمايد امامت بايد بالنصّ باشد، زيرا عصمت از امور باطنى است كه غير خداوند از آنمطّلع نيست. ايشان در نهايت براى اثبات امامت امام [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] | در باب امامت، علامّه نخست امامت را از طريق قاعده لطف لازم شمرده، امامت را به اين صورت تعريف مىنمايد كه الامامة رئاسة عامّة فى امورالدين و الدنيا شخص من الاشخاص، بعد اعتراضات نسبت به امامت را آورده و ردّشان مىنمايد. آنگاه عصمت امام را ثابت كرده، مىفرمايد امامت بايد بالنصّ باشد، زيرا عصمت از امور باطنى است كه غير خداوند از آنمطّلع نيست. ايشان در نهايت براى اثبات امامت امام [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] مبحث جداگانۀ مفصّلى را باز مىكنند. ابتدائا مذاهب گوناگون در مورد جانشينى پيغمبر(ص) را بيان مىكند كه عبارتند از: 1-اماميّه و زيديّه كه قائلند على(ع) بعد از پيغمبر(ص) جانشين ايشان است. | ||
2-كسانى كه قائلند ابوبكر جانشين پيغبر(ص) است. | 2-كسانى كه قائلند ابوبكر جانشين پيغبر(ص) است. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
معاد: | معاد: | ||
آخرين باب كتاب، معارج الفهم فى شرح النظم [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] | آخرين باب كتاب، معارج الفهم فى شرح النظم [[حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلّى]] در مورد معاد است. ايشان در اين باب بحثى پيرامون خلاء دارند و نيز بحثى در نفس ايشان از مرحوم مفيد(ره) و بنى نوبخت و جمهور فلاسفه نقل مىكند كه قائلند كه نفس جوهر مجرد است و از معتزله نقل مىكند كه قائل به هيكل بودن نفس شدهاند. پس دلائل هر كدام را ذكر كرده، به جواب هر كدام مىپردازد. ايشان از جمله مطالبى كه در اين باب ذكر كردهاند، مبحثى است در نفوس بهائم و مبحثى كوتاه در مورد جنّ از ديگر موارد مورد بحث واقع شده، در اين بخش مىتوان موارد زير را نام برد. | ||
امكان خراب عالم - تناسخ - عذاب قبر - خلود در جهنم - توبه. | امكان خراب عالم - تناسخ - عذاب قبر - خلود در جهنم - توبه. |
ویرایش