۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ميتوان' به 'میتوان') |
جز (جایگزینی متن - 'ميشود' به 'میشود') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
اين كتاب دو فصل دارد: «سلجوقيان کرمان» و «حكومت غز». فصل نخست از پيشينه و پادشاهى ملك قاورد و ذكر جنگجوييها و دلاوريهاى وى آغاز | اين كتاب دو فصل دارد: «سلجوقيان کرمان» و «حكومت غز». فصل نخست از پيشينه و پادشاهى ملك قاورد و ذكر جنگجوييها و دلاوريهاى وى آغاز میشود، از جانشينان وى يكى پس از ديگرى ياد میكند و تا پايان كار محمدشاه پيش میرود و فصل دوم آن با عنوان «خاتمه»، دربردارنده ماجراى رفتن ملك دينار به کرمان و پادشاهى او تا «زمان طلوع رايت قتلق سلطان» و حكومت ملوك ايج است. نويسنده، بخشهاى گوناگون اين نوشتار را با عنوان «گفتار در ذكرِ...»، از يكديگر جدا میسازد و گزارشهاى خود را بر پايه تاريخچه و روزگار هر يك از شاهان و حاكمان استوار میسازد و از اينرو، گاهى سخنانش را در برخى از گفتارها تكرار میكند. سبك و شيوه نثر اين كتاب از پيچيدگى (تعقيد) تهى نيست و آن را تقليدى از نوشتار بدايع الازمان افضلالدين میتوان برشمرد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
رسيدن ملك دينار به ولايت کرمان، آمدن خواجه جمال گريدى نزد او و روى آوردن ملك دينار به گرفتن خبيص، خواستگارى او از خاتون کرمانى (دختر ملك طغرل و عمه محمدشاه)، سركشى فرزندان مجاهد و درگيرى آنان با ملك، آمدن محمدشاه از فارس به بم، موافقت سابقعلى با او براى فرستادن لشكر جنگى به خبيص، روى كردن دينار به كوبنان و جيرفت و هرمز و گرفتن قلعه منوجان، عزل شدن خواجه جمال از وزارت و گمارده شدن ناصحالدين به جاى وى، كشته شدن تاجالدين، ديدار ملك دينار با پادشاه جزيره قيس و همدستى غُز براى كشتن او، درونمايه بخش نخست اين فصل به شمار ميآيد. | رسيدن ملك دينار به ولايت کرمان، آمدن خواجه جمال گريدى نزد او و روى آوردن ملك دينار به گرفتن خبيص، خواستگارى او از خاتون کرمانى (دختر ملك طغرل و عمه محمدشاه)، سركشى فرزندان مجاهد و درگيرى آنان با ملك، آمدن محمدشاه از فارس به بم، موافقت سابقعلى با او براى فرستادن لشكر جنگى به خبيص، روى كردن دينار به كوبنان و جيرفت و هرمز و گرفتن قلعه منوجان، عزل شدن خواجه جمال از وزارت و گمارده شدن ناصحالدين به جاى وى، كشته شدن تاجالدين، ديدار ملك دينار با پادشاه جزيره قيس و همدستى غُز براى كشتن او، درونمايه بخش نخست اين فصل به شمار ميآيد. | ||
ديگر گفتار بخش دوم، با گزارشى درباره درگذشت ملك دينار بر اثر سرسام[4] و نشستن پسرش، علاءالدين فرخشاه در جاى او و گزارشى درباره آرامگاه ملك دينار، پناهندگى فرخشاه به خوارزم و روى آوردن ارسلان خان (نوه خوارزمشاه) به کرمان، درگذشت فرخشاه در اين شهر و آوارگى قوم غُز در بيابان آغاز | ديگر گفتار بخش دوم، با گزارشى درباره درگذشت ملك دينار بر اثر سرسام[4] و نشستن پسرش، علاءالدين فرخشاه در جاى او و گزارشى درباره آرامگاه ملك دينار، پناهندگى فرخشاه به خوارزم و روى آوردن ارسلان خان (نوه خوارزمشاه) به کرمان، درگذشت فرخشاه در اين شهر و آوارگى قوم غُز در بيابان آغاز میشود و به پادشاهى عجمشاه، پسر كوچك ملك دينار و رويدادهاى روزگار وى و روى كار آمدن «ملوك ايج» پايان مييابد. | ||
فرستادگان قوم ايج (ايگ) در دوران حاجب عمر، به انگيزه تأكيد بر پيمانهاى خود، دوبار به کرمان رفتند. ناصحالدين آنان را به جنگ با غُز و گرفتن اين شهر برانگيخت. اين گفتار، گزارشى بلند درباره رويارويى اين دو گروه و كشمكشها و نبردهاى آنان است. گفتار كوتاهى نيز درباره «ساير احوال تا 619 قمرى»؛ يعنى دوران حكومت قتلق سلطان بر کرمان، در پايان اين فصل وجود دارد. | فرستادگان قوم ايج (ايگ) در دوران حاجب عمر، به انگيزه تأكيد بر پيمانهاى خود، دوبار به کرمان رفتند. ناصحالدين آنان را به جنگ با غُز و گرفتن اين شهر برانگيخت. اين گفتار، گزارشى بلند درباره رويارويى اين دو گروه و كشمكشها و نبردهاى آنان است. گفتار كوتاهى نيز درباره «ساير احوال تا 619 قمرى»؛ يعنى دوران حكومت قتلق سلطان بر کرمان، در پايان اين فصل وجود دارد. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
[3]. منابع بيزانسى تركان غز را UZ و منابع روسى آنان را Tork نوشتهاند كه از اولى، نام «آغوز» و از دومى نام «ترك» پديد آمده است. ر.ك: «آغوزها»، وحيد، دوره دهم، شماره دهم، ص 1134. نويسنده برهان قاطع در اینباره مينويسد: «غز» صنفى از تركان غارتگر بودهاند كه در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف درآوردند و او را گرفتند و در قفس كردند». به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، مدخل «غُز». | [3]. منابع بيزانسى تركان غز را UZ و منابع روسى آنان را Tork نوشتهاند كه از اولى، نام «آغوز» و از دومى نام «ترك» پديد آمده است. ر.ك: «آغوزها»، وحيد، دوره دهم، شماره دهم، ص 1134. نويسنده برهان قاطع در اینباره مينويسد: «غز» صنفى از تركان غارتگر بودهاند كه در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف درآوردند و او را گرفتند و در قفس كردند». به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، مدخل «غُز». | ||
[4]. سرسام، گونهاى از بيمارى است كه موجب باد كردن بينى و آشكار شدن سوراخهاى آن و رنج بردن سرسامگرفته از نور و روشنايى | [4]. سرسام، گونهاى از بيمارى است كه موجب باد كردن بينى و آشكار شدن سوراخهاى آن و رنج بردن سرسامگرفته از نور و روشنايى میشود. آنندراج، به نقل از علياكبر دهخدا، لغتنامه، «سرسام». | ||
ویرایش